تحولات لبنان و فلسطین

۱۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۹
کد خبر: 690435

پس از فاجعه یازده سپتامبر، وقتی آمریکایی‌ها به قصد نابودی طالبان ارتشی جهانی را علیه یک گروه شبه نظامی که با رقیبان داخلی نیز در جنگ بود بسیج کردند، هرگز گمان نمی‌بردند این گروه تا دو دهه بعد، به حیات خود ادامه داده و حتی بیشتر از روزهای نخست مایه دردسر واشنگتن شود.

محمدحسین جعفریان- کارشناس ارشد مسائل افغانستان

پس از فاجعه یازده سپتامبر، وقتی آمریکایی‌ها به قصد نابودی طالبان ارتشی جهانی را علیه یک گروه شبه نظامی که با رقیبان داخلی نیز در جنگ بود بسیج کردند، هرگز گمان نمی‌بردند این گروه تا دو دهه بعد، به حیات خود ادامه داده و حتی بیشتر از روزهای نخست مایه دردسر واشنگتن شود. در همان سال‌های اولیه ورود ارتش آمریکا به همراه نیروهای ناتو به افغانستان، آن‌ها متوجه هزینه سنگین نبرد در این جغرافیا شدند. یکی از فرماندهان اصلی ناتو در آن سال‌ها جمله‌ای با این مضمون دارد که ما سربازی را که ماهیانه هزاران دلار حقوق می‌گیرد و بیش از یک میلیون دلار صرف آموزش او شده و به همین میزان تجهیزات انفرادی و جمعی دارد به افغانستان می‌آوریم و در اینجا یک طالب که 20 دلار هم خرج آموزش او نشده و تمام زندگی‌اش 50 دلار نمی‌شود، با یک گلوله 10 سنتی، از پشت یک سنگ گم شده در برف آن سرباز بیش از 2 میلیون دلاری ما را از پا درمی‌آورد. او در پایان چنین نتیجه گرفته بود که با وجود این معادله، آمریکا و شرکایش توان تحمل هزینه‌های این جنگ را نخواهند داشت.

باری پرسش اینجاست که پس چرا آمریکا تا امروز در افغانستان دوام آورده است؟ این سؤال پاسخ‌های گوناگون و مفصلی دارد، اما اسم رمز تمام آن‌ها «نیروی هوایی» است. بر اساس همانچه که در مقدمه آمد، آمریکا از سال‌ها پیش هوشمندانه از جنگ زمینی در مقابل طالبان گریخت و این مسئولیت را بر عهده ارتش افغانستان گذاشت.

ارتشی که تاکنون ده‌ها هزار تن از جوانان افغانستانی جان خود را در نبردهای آن از دست داده‌اند و البته دشمن آن‌ها یعنی طالبان نیز به همین ترتیب متحمل خسارات سنگینی شده است. بی‌گمان ارتش افغانستان نسبت به طالبانی که حس جهادی در این نبردها و آرزوی شهادت به گمان خویش دارند، انگیزه کمتری برای نبرد دارد، اما آمریکایی‌ها سعی کرده‌اند با حملات سنگین هوایی به کمک نیروهای نظامی افغانستان آمده و پشتگرمی مهمی در عملیات‌های سنگین برای آن‌ها باشند.

این همکاری نظامی بسیار مؤثر بوده و از آنجا که طالبان تجهیزات و سلاح‌های مناسب را برای مقابله با تهاجمات هوایی نداشته، همیشه از این ناحیه دچار صدمات مهلکی شده است و بسیاری از فرمانده‌هان سرشناس و انبوهی از نیروهای خود را به همین دلیل از دست داده است. آن‌ها حتی مدعی‌اند به‌سادگی قادر به گرفتن شهرهای بزرگ‌اند، اما چون در برابر تهاجم هوایی دشمن ابزار دفاعی ندارند، تاکنون چنین سیاستی اتخاذ نکرده‌اند.

طی 10 روز اخیر اما اخبار مهمی از نبردها در داخل افغانستان به جهان مخابره شده است. طالبان در آغاز مدعی سرنگون کردن دو پهپاد آمریکایی در شهرستان بلخ در شمال افغانستان شد و چند روز پیش نیز خبر از سرنگونی یک هواپیمای جاسوسی ارتش آمریکا در استان غزنی و همزمان هدف قرار دادن یک چرخبال نظامی آن‌ها و ساقط شدنش در «شرنه» در استان پکتیا در شرق افغانستان دادند. آمریکایی‌ها چنان از این اتفاقات شوکه شده‌اند که هنوز هم ادعای طالبان را رد می‌کنند و بعد سه روز تأخیر سقوط هواپیما را به علت نقص فنی پذیرفتند، هواپیمای نظامی ساقط شده از انواعی است که در ارتفاع بسیار زیاد پرواز می‌کند و هدف قرار دادن آن نیازمند موشک‌ها و تجهیزات ضدهوایی پیشرفته‌ای است. آیا طالبان به این تجهیزات دست یافته است؟ اگر چنین باشد ورق جنگ در افغانستان به زودی تغییر می‌کند؛ زیرا مهم‌ترین برگ برنده علیه طالبان دیگر بی‌اثر شده و آن‌ها می‌توانند آسمان و فرودگاه‌های کشور و شهرهای بزرگ را به‌شدت ناامن کنند. این پیشرفت، موقعیت آن‌ها را در میز گفت‌وگو نیز تغییر خواهد داد. باید منتظر ماند و دید که آیا طالبان چنین عملیات‌هایی را تکرار خواهد کرد؟ اگر چنین شود همه چیز در افغانستان در آستانه تغییری بزرگ قرار خواهد گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.