تحولات لبنان و فلسطین

کتاب «تبسم دوست» پژوهشی تازه از شاعر طنزپرداز و محقق روزگارمان دکتر اسماعیل امینی است که به بررسی طنزها، شوخی ها و لطایف کلام امام خمینی (ره) در کوران مبارزات و اتفاقات بعد از انقلاب اسلامی می پردازد.

حال من مثل عاشقی در جوار معشوق است

جواد شیخ الاسلامی/

کتاب «تبسم دوست» پژوهشی تازه از شاعر طنزپرداز و محقق روزگارمان دکتر اسماعیل امینی است که به بررسی طنزها، شوخی ها و لطایف کلام امام خمینی (ره) در کوران مبارزات و اتفاقات بعد از انقلاب اسلامی می پردازد. کتاب «تبسم دوست» اولین پژوهشی است که به کلام امام خمینی ره از دریچه ای تازه نگریسته است و به همین دلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از دکتر اسماعیل امینی تا امروز آثار متعددی در حوزه شعر، طنز و نقد ادبی منتشر شده است. همچنین در روزهای گذشته بزرگداشتی برای این معلم ادبیات انقلاب برگزار شد و بسیاری از علاقه مندان و استادان ادبیات فارسی از این شاعر و استاد دانشگاه تقدیر کردند.

 به بهانه انتشار کتاب «تبسم دوست» با دکتر اسماعیل امینی درباره چگونگی نگارش این کتاب، لطایف کلام امام، نگاه رهبران انقلاب اسلامی به مقوله زبان فارسی و ضرورت بازخوانی ادبیات امام (ره) صحبت کردیم که می خوانید:

 *  وقتی خبر انتشار «تبسم دوست» را خواندم واقعا خوشحال شدم، چرا که ما تا به حال کمتر سراغ چنین پژوهش هایی در ادبیات انقلاب رفته ایم. ایده این کتاب چطور شکل گرفت؟

* من ۱۳_۱۴ سال پیش پایان نامه ای برای دوره فوق لیسانس در حوزه طنز نوشتم که به نوعی زمینه این کتاب بود و این نوع پژوهش ها را در من زنده کرد. به نظر طنز یک وسیله ارتباطی برای مردم است، یعنی مردم در گفت و گوهای روزمره از این وسیله برای ابراز نظرات، انتقادات و ایجاد صمیمیت استفاده می کنند. وقتی از دریچه ادبیات به رهبران سیاسی مذهبی و فکری دویست یا سیصد سال اخیر نگاه می کنیم، می بینیم رهبران با زبان خواص حرف می زدند و به دلایل مختلف زبان مردم را، در نوشته ها و در سخنرانی هایشان  بلد نبودند. به همین دلیل است که عموم مردم نتوانستند با آنها ارتباط برقرار کنند. ولی امام خمینی (ره) این ویژگی را داشت که هم با زبان خواص راحت حرف می زد و هم با عموم مردم راحت ارتباط برقرار می کرد. همین مساله انگیزه ای شد تا من ردّ استفاده از کنایات، اشارات، تعریض ها، شوخی ها و لطیفه های زبان مردم و یکی از شیوه های ایجاد صمیمیت را در کلام امام (ره) دنبال کنم چون مردم احساس می کنند حرفی از جنس حرف های خودشان را در صدا و لحن امام می شنوند. وقتی با این نگاه صحیفه ایشان را بررسی کردم دیدم نمونه ها خیلی زیاد است، به همین خاطر به موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) پیشنهاد دادم و آنها هم از انجام این کار استقبال کردند.

* آیا این موسسه منابع لازم را در اختیار شما گذاشت؟

 ** نه، من می خواستم فقط سخنرانی هایی که رسمی هستند و ثبت شده اند مورد بررسی قرار بگیرند، چون باید منبع می داشتیم. نقل قول افراد خیلی قابل اتکا نیست، چون مستند نیست و سند مکتوب ندارد، اما سخنرانی های رسمی مستند و مکتوب است. من هم بیشتر مقصودم بررسی مسائل زبانی بود، چون در نقل و قول ها عین جملات نقل نمی شوند.

* پژوهشی مثل «تبسم دوست» سابقه انتشار ندارد. درست است؟

 ** درباره شوخی ها، طنزها و اینطور چیزهایی که در فرهنگ انقلابیان رواج داشته است، مثلا شوخی هایی که در جبهه رواج داشته است چند اثر مثل فرهنگ جبهه منتشر شده است اما در غالب این ها تحلیل وجود ندارد و فقط به جمع آوری نمونه ها بسنده شده است. در حالی که در این آثار،  تحلیل اهمیت دارد. برای بقا در تاریخ، معرفی انقلاب به دوستان و دشمنان، برای اینکه بگوییم ما با چه کسانی مواجه بوده ایم و نگاهمان به جهان چگونه بوده است، نیاز به تحلیل و مستند سازی وجود دارد که البته این اتفاق تاکنون نیفتاده است.

* من ابتدا گمان می کردم شاید شما طنز و لطایف کلام امام (ره) را بسط داده اید و نوعی نثر طنز را با محوریت شوخی های کلام ایشان به وجود آورده اید. توضیح می دهید در کتاب «تبسم دوست» دقیقا چه برخوردی با کلام ایشان داشته اید؟

** من از خودم هیچ چیز به متن اضافه نکردم و فقط متن سخنرانی ها را آورده ام. حتی جمله ای را هم حذف نکردم تا بخشی را خلاصه یا برجسته کنم. تنها کاری که کردم توضیح دادن دو نکته بود؛ یک بخش توضیح درباره اتفاق ها، شخصیت ها و موضوعاتی است که ممکن است برای نسل امروز شناخته شده نباشد، وقایعی مانند رفراندوم که مربوط به انقلاب سفید است. در کنار اینها صحبت های حضرت امام را به لحاظ تکنیک طنز بررسی کردم. یعنی نوشتم که  در این فراز از صحبت امام (ره) از چه تکنیکی استفاده شده و امام به چه تمثیلی اشاره دارند چون ایشان بعضی از ابیات سعدی، مثنوی و عبید را به عنوان شاهد مثال آورده اند و رد شده اند  چون فرض شان بر این بوده که همه کلام را درک می کنند. من این نکات را توضیح داده ام و اغراض امام (ره) را بیان کرده ام. یعنی در این فراز آماج آن طنز چه بوده؟ گاهی برای استهزاء است، گاهی تلمیح است، گاهی برای روحیه دادن است. امام بعد از ماجرای دستگیری ۱۵ خرداد دوباره به فیضیه برمی گردند؛ در حالی که فضای وحشت مستولی است، هم کشتار شده، هم امام دستگیر شده است و هم بیم اعدام ایشان وجود دارد.  

می دانید که با وساطت مراجع دیگر که آمدند و پشتیبانی کردند و همه یک دفعه نامه نوشتند باعث شد که رژیم شاه بترسد و عقب نشینی کند. در این فضای وحشت همه شروع می کنند به شوخی کردن. می گویند والله من نمی ترسیدم، آن مامورها می ترسیدند و من دلداریشان می دادم! یعنی جو را می شکنند. بعد می گویند رژیم شاه ادعا کرده که این آمده و توافق کرده، شما یک شاهدی بیاورید که امام خمینی(ره) آمد و گفت «بر همه گذشته ها صلوات»! من همان حرفها را دارم می گویم و تندتر هم می گویم. کاری من کرده ام این است که بر کلام امام توضیحاتی برای آشنایی مخاطب نوشته ام.

* بسیاری از مخالفان و دشمنان انقلاب اسلامی مدعی اند انقلاب و رهبران آن که روحانی هستند، می خواهند زبان فارسی را از بین ببرند و زبان عربی را گسترش دهند. با توجه به پژوهشی که انجام داده اید،  نظرتان در این باره چیست و کلام ایشان با گنجینه های ادبیات فارسی چه پیوندی دارد؟

** امام (ره) سالیان طولانی در نجف زندگی کرده و بخش مهمی از مطالعات و حتی تدریسش به زبان عربی بوده است. چنانچه در حوزه علمیه مرسوم است در رده های بالاتر، زبان عربی تدریس می کنند. در دانشگاه هم برخی دروس وقتی در رده های بالاتر تدریس می شود به زبان خاص آن علم تدریس می شود، مثل زبان فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی. آدمی که سروکارش به طور حرفه ای با زبان دیگری است، وقتی با مردم حرف می زند و یا نامه می نویسد با این شیوایی به زبان فارسی طبیعی، نه فارسی برساخته خواص، حرف می زند و مکاتبه می کند. در حالی که همکاران و اساتید ادبیات ما طوری فارسی حرف می زنند که باید بنشینی برای دیگران دوباره به فارسی ترجمه اش کنی! اما ایشان همانگونه حرف میزد که انگار با دوست، خانواده و عموی خودش حرف می زند. این اِشرافی که ایشان نسبت به زبان مردم، حتی گونه های مختلف زبان مردم و اقشار مختلف جامعه دارد، خیلی دل انگیز است. تلاش هم نمی کند تا زبانش را تبدیل به زبان خواص پسند بکند. با همان تعابیر و با برخی از همان تسامحات نحوی و لغوی که در زبان مردم است صحبت می کنند. اگر بین دانشجویان دکترا کسی حوصله کند که به لحاظ این مسائل بلاغی و نحوی هم روی شیوه سخن گفتن امام (ره)، جمله بندی ها و قرابتش با زبان مردم پژوهشی انجام دهد، تحقیق جالبی خواهد شد. نکته دیگر اینکه کتابی به نام «امین زبان و ادب فارسی» از آقای دکتر مقیسه چاپ شده است که رساله دکتری ایشان بوده است. در این کتاب به  توجه و صحبت های رهبر معظم نسبت به پاسداشت زبان فارسی اشاره شده زمینه های مطالعاتی، مجموعه سفارش ها، نوشته ها، نگرانی ها، پیشنهادها و انتقادهای ایشان را درمورد زبان فارسی، در رسانه ها، متون دانشگاهی و مدرسه  را  در برمی گیرد. این دو کار تحقیقی پاسخ مناسبی است برای کسانی که خیال می کنند انقلاب اسلامی و رهبران انقلاب برای دلبستگی به دین و به قران و آیات و احادیث نسبت به زبان فارسی بی اعتنا و کم اعتنا هستند. در صورتی که اصلا اینگونه نیست.

* زحمات شما را درباره کتاب «تبسم دوست» پیوند می زنم به تلاش هایی که در دو دهه اخیر در فضای ادبیات داشته اید و برای علاقه مندان و دانشجویان ادبیات معلمی کرده اید. چندروز پیش هم بزرگداشتی برای جنابعالی برگزار شد که موجب خوشحالی بود. حس و حال تان بعد از این چند دهه تنفس در فضای ادبیات چگونه است؟

 

** نسبتی که من با ادبیات و کتاب خواندن و تدریس دارم برای من شغل و زحمت نیست. از بچگی پدرم قرآن خواندن و کتاب خواندن را به من یاد داد، هنوز مدرسه نمی رفتم اما می توانستم قرآن بخوانم، خواندن و نوشتن همیشه برایم از دریچه علاقه و اشتیاق بوده است. بنابراین چون نسبتم با ادبیات کاری، شغلی و تکلیفی نبوده است، هیچوقت دلزده و خسته نمی شوم. توقعی هم ندارم کسی من را ببیند یا تقدیر بکند. چون تقدیر من همین است که بنشینم سعدی و انوری بخوانم، شعر اخوان و قیصر را بخوانم. حال من مثل عاشقی است که همیشه در جوار معشوق به سر می برد. لازم نیست کسی از او تقدیر بکند. ولی جدا از این باید بگویم که من به واسطه ادبیات با آدم های خوبی دوست شده ام. حالا بعضی هایشان استادهای مان بوده اند، مثل استاد اوستا، مشفق، معلم، سید حسن حسینی و قیصر. این ها که سن شان نزدیکتر بود، مثل قیصر و ساعد باقری و کاکایی و آقای قزوه، علاوه بر اینکه معلم مان بودند دوستمان هم بودند. یا جوان ترهایی که بچه های خوب، پرتلاش، جدی و دلبسته ادبیات و دین هستند. آشنایی با این افراد برای من نعمت بزرگی بوده است. قیصر زمانی می گفت من آدم خیلی خوشبختی هستم، چون کاری که می کنم همان کاری است که دوست دارم. مثل آدمی که دوست دارد کتاب بخواند و شغلش همین است. می گفت عشق و کار ما یکی است و این عین خوشبختی است.

برای من هم خوشبختی و پاداش بزرگی بوده است که آدم های اهل مطالعه، اهل دین و اخلاق من را به عنوان دوستشان قبول کرده اند.

خاطره جالب و طنزی هم دارید که در انتهای این گفتگو تعریف کنید؟

خاطره که زیاد است، یکی از همکلاسی های ما در دوره فوق لیسانس وقتی فهمید من برای مجله گل آقا می نویسم، چون در گل آقا همه با اسم مستعار می نوشتند، با شوخی و خنده گفت تو با این اخلاق گندت چه طوری طنز می نویسی!؟ چون من کمی اخمو هستم و طنز نویسی من برایش جالب بود.  

خاطره دیگر اینکه من اهل چای، قلیون و سیگار نیستم. یک شب در جمعی بودیم و اساتید بزرگی آنجا بودند؛ از آن گعده های شاعرانه که بچه ها می نشینند و تا صبح حرف میزنند. دوستان شروع کردند به سیگار کشیدن و یکی از استادان هم سیگاری روشن کردند و گفتند «بیا امینی». گفتم «سیگار نمی کشم». بچه ها همینطور نگاه کردند و دیدند چای هم نمی خورم! این شد که گفتند «ببین، تو مثل اینکه خیلی آقایی و مثل ما نیستی. پاشو برو بگیر بخواب!»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.