میر احمدرضا مشرف، تحلیلگر مسائل افغانستان/
پس از ماهها کش و قوس و قهر و آشتی سیاسی، سرانجام توافقنامه صلح میان آمریکا و طالبان امضا شد. انتشار متن این توافق و تعهدات متقابلی که دو طرف مورد پذیرش قرار دادهاند واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. برخی در مقام موافقت، آن را در راستای پیشبرد فرایند صلح و بازگشت آرامش و ثبات در این کشور ارزیابی کردهاند و در مقابل، گروهی دیگر این توافقنامه را حرکتی در جهت اهداف انتخاباتی ترامپ و گامی در مسیر فروپاشی مجدد همین ساختارهای سیاسی و امنیتی نیمبند در افغانستان دانستهاند. با این همه به نظر میرسد قضاوت درباره پیامدهای مثبت و منفی این توافق بر آینده سیاسی افغانستان دشوار و شاید هم زود هنگام باشد.
اما صرفنظر از این قضاوتها، توجه به مفاد این توافقنامه و تحولات حاشیهای دیگر یک نکته مهم و کلیدی را روشن میسازد؛ آمریکا و متحدانش از نظام سیاسی کنونی افغانستان عبور کردهاند. تصمیمگیری برای آزادی 5 هزار اسیر طالبان بدون در نظر گرفتن نظرات دولت کابل، نام نبردن از دولت کابل در متن توافق آمریکا و طالبان، بهکارگیری واژه حکومت اسلامی برای ساختار سیاسی پس از مذاکرات بینالافغانی و در کنار همه اینها قرار دادن برخی مفاد مشترک و همتراز در توافقنامه صلح و بیانیه مشترکی که همزمان میان دولت کابل و متحدان خارجیاش انتشار یافت، همگی حکایت از آن دارد که تصمیم گرفته شده به دولت افغانستان و طالبان از جایگاهی برابر، یعنی دو جناح متخاصم و نه دولت و مخالفان آن، نگریسته شود. از سوی دیگر تداوم جنجالها بر سر نتایج انتخابات ریاست جمهوری و از همپاشیدگی درونی دولت افغانستان هم نشان میدهد که در جناح مقابل طالبان نیز ارادهای برای حفظ انسجام و تداوم ساختار سیاسی کنونی وجود ندارد. در چنین اوضاع و احوالی روشن است که تقلای رئیس جمهور افغانستان برای حفظ جمهوریت، قانون اساسی و یا مجموعه نظام سیاسی فعلی چندان نتیجهبخش نخواهد بود.
بدین ترتیب باید پذیرفت نفس نظام سیاسی فعلی افغانستان به شماره افتاده و از هم اکنون روزشمار جستوجو برای قالب جایگزین آن آغاز شده است. اما به طور قطع پیریزی چنین قالبی که طیف گسترده و متفاوتی از نظرات، که در یک سر آن لیبرالهای غربی و بروکراتهای جدید افغانستان و در سر دیگر آن طالبان سنتی و تا حد زیادی غربستیز قرار میگیرد، را در خود جای دهد آسان نخواهد بود. تجربه مشارکت و حضور هر دو طیف در ساختار سیاسی کشور در سه دهه اخیر مشخص میکند که چه فاصله عمیقی میان آنها وجود دارد. انتخابات و نحوه مشارکت مردم در ساختار سیاسی آینده، نقش و جایگاه سیاسی و اجتماعی زنان در آینده کشور و آزادی بیان و مطبوعات تنها بخشی از تضاد آرا و اختلافات کوچک و بزرگی است که در بین آنها مشاهده میشود. در چنین موقعیتی است که در صورت عدم انعطاف و از خودگذشتگی و با پافشاری طرفین بر مواضع پیشین خود، ارائه هر گونه طرح و یا حتی ذهنیتی برای ساختار سیاسی آینده افغانستان فوقالعاده دشوار و شاید هم غیرممکن به نظر میرسد.
نظر شما