تحولات لبنان و فلسطین

مجید اسطیری متولد سال ۱۳۶۴ در تهران است و دانشجوی کارشناسی‌ارشد رشته زبان و ادبیات‌فارسی است. وی را می‌توان نویسنده‌ای جوان و ساعی در عرصه داستان‌نویسی دانست. نتشر کرد.

گروههای مختلف ادبی خودشان را نماینده مردم بدانند

مجید اسطیری متولد سال ۱۳۶۴ در تهران است و دانشجوی کارشناسی‌ارشد رشته زبان و ادبیات‌فارسی است. وی را می‌توان نویسنده‌ای جوان و ساعی در عرصه داستان‌نویسی دانست. دقت نظر و توجه ویژه به امور عادی و به ظاهر جزئی و ایجاد خلاقیت در آن، از خصیصه‌های نوشتاری اوست. از این نویسنده تا به حال آثار زیادی در نشریات چاپی و الکترونیکی و مجموعه‌های داستانی مشترک به چاپ رسیده است. مجموعه داستان «تخران» اولین اثر مستقل اسطیری است. اسطیری پس از انتشار اولین مجموعه داستانش به سمت نوشتن رمان رفت و رمان «رمق» را نوشت و منتشر کرد.

رمق در بستر بازی‌های فوتبال جام ملت‌های آسیا در سال ۱۳۴۷ روایت می‌شود و با بازی فوتبال ایران و رژیم‌صهیونیستی به پایان می‌رسد. بازی تاریخی که در ورزشگاه امجدیه (شیرودی کنونی) برگزار شد و با پیروزی تیم ملی کشورمان خاتمه یافت. نویسنده از دل ماجراهای این داستان فوتبالی به وضعیت فرهنگی آن سال‌ها پرداخته است.

«رمق» در یازدهمین جشنواره داستان انقلاب مورد تقدیر واقع شد.

از اسطیری به تازگی رمان دیگری با عنوان «وقتی خورشی خوابید» هم به بازار کتاب آمده است.

گفت‌وگوی ما را با این نویسنده پیرامون «رمق» بخوانید.

* «رمق» با موضوع فوتبال نوشته شده است؛ فوتبال ایران و رژیم اشغالگر قدس. چه شد پس از گذشت سال‌ها پیرامون این واقعه داستان نوشتید؟

** فوتبال یکی از مهم‌ترین عرصه‌های نمایش نیروهای اجتماع است. جایی که مردم شادی و خشم خود را نشان می‌دهند. یک ورزشگاه محل همصدایی و فریاد است. این مکان به خودی خود برای من جذابیت و کشش دارد. بازی مقابل رژیم اشغالگر قدس یکی از تاریخی‌ترین بازی‌های تاریخ فوتبال ماست. من در تحقیقاتم دریافتم آن هیجان و شادی که پس از پیروزی مقابل رژیم صهیونیستی در جامعه ایجاد می‌شود، نخستین بروز فراگیر یک افتخار ملی است که از طریق فوتبال کسب شده است. پیش از آن شادی در خیابان‌ها به خاطر پیروزی در فوتبال سابقه نداشته و نکته مهم این است که مسابقه ما با تیم رژیم‌صهیونیستی نزدیک‌ترین محل برخورد ملت ما با نمایندگان رژیم اشغالگر قدس است. گمان می‌کنم به جز این مسابقه فوتبال و مسابقه‌ای که بعداً در برابر باشگاه هاپوئل اسرائیل برگزار می‌شود  مردم ما هیچ وقت فرصتی برای رویارویی نزدیک با نمایندگان رژیم اشغالگر قدس را نداشته‌اند. پس طبیعی‌ است که گروه‌های مبارز سعی کرده‌اند به بهترین شکل از این فرصت بهره ‌ببرند تا نفرت خودشان از اشغالگری و جنایات صهیونیست‌ها را نشان دهند. این برخورد نزدیک با اینکه مربوط به ۵۰سال پیش است، واقعاً برای من جذابیت داشت و پنداشتم اگر وارد روایت آن شوم می‌توانم صحنه‌هایی خلق کنم که برای جوان امروز دیدنی و چه‌بسا تأثیرگذار باشد.

* پس از آن مسابقه، ایران وارد هیچ مصافی با رژیم‌صهیونیستی نشد. چه‌بسا اگر این اتفاق رخ می‌داد، آبشخور خلق آثار هنری زیادی می‌شد.

** شاید اما به نظرم شکوه شادی و افتخار مردم در آن اولین برخورد چیز دیگری بوده است.

* این رمان علاوه بر سوار شدن بر موضوعی که مورد علاقه ایرانی‌هاست یعنی فوتبال، درباره جوانی است به نام رئوف که در داستان به دغدغه‌های او پرداخته می‌شود. این مسائل اجتماعی چطور دغدغه ذهن شما شد و در داستانتان مورد توجه قرار گرفت؟

** رئوف، نماینده جوان ایرانی است نه‌فقط در دهه ۴۰ که در همه زمان‌ها و گمان می‌کنم مسائلی که او با آن‌ها درگیر است، مسائلی فراگیر و مستقل از زمان و مکان باشد. او می‌خواهد آزادی و استقلال را بچشد. نمی‌خواهد همراهی با یک گروه مبارز او را محدود کند و در عین حال از آنچه در خانه دوستی ایران و آمریکا می‌بیند مشمئز می‌شود و اهمیت استقلال یک کشور را می‌فهمد. برای من مهم بود که پیوستن یک جوان درون‌گرا و متفکر را به جریان مبارزه نشان بدهم. یعنی چیزی که شاید معمول نبوده، بیشتر جوانان مبارز کنشگر و برون‌گرا بوده‌اند. بازنمایی چنین شخصیتی برای من جذابیتی نداشت. بیشتر دوست داشتم نشان دهم چطور یک شخصیت درون‌گرا و درون‌نگر پیله خودش را می‌درد و تا آخرین رمقش را برای جامعه‌اش می‌گذارد.

* شما یک مسئله تاریخی را بر بستر روایت قرار داده‌اید. در این شرایط چطور از عنصر تخیل استفاده کردید. آیا تاریخ دست و پای شما را نبسته بود؟

** من آن‌قدر که لازم بود به تاریخ وفادار بودم، اما آنچه داستان را به تحرک وامی‌دارد شخصیت‌ها هستند. آن‌ها الزاماً در تاروپود تاریخ اسیر نیستند و کنش‌های خودشان را دارند. مستندات تاریخی مرتبط با حمله به دفتر هواپیمایی رژیم‌صهیونیستی هم چندان زیاد نبود که من شاید همه آن‌ها را مطالعه کردم و رمانم را طوری طراحی کردم که نیاز نباشد وقایع را عین به عین بازگو کنم.

* در پایان داستان خیلی هوشمندانه به داستان سیمرغ عطار رسیدید و یک قرینه‌سازی بین داستان خودتان و این داستان کهن انجام دادید. از رسیدن به این قرینه‌سازی بگویید. این اتفاق چطور افتاد و چطور به این داستان رجوع کردید؟

** الگوی اسطوره‌ای بنده داستان سیمرغ در منطق‌الطیرعطار بود، چرا که این الگو را از لحاظ حماسی و عرفانی بسیار مناسب وضعیت رمان خودم یافتم. رمان رمق به لحاظ نگاهی که به مقوله سلوک قهرمان دارد یک وجه‌عرفانی و به لحاظ جنبش قهرمانانه‌ای که در انتها رئوف انجام می‌دهد یک وجه‌حماسی دارد. از یک طرف در ابتدای حرکت مرغان عذرآوردن آن‌ها را داریم و اینجا قهرمان من هم در لحظه انتخاب درنگ می‌کند و می‌خواهد عذر بیاورد، اما در نهایت به این حرکت دسته‌جمعی می‌پیوندد و تا آخرین رمق خودش را پای کار می‌گذارد. یک‌ وجه دیگر شباهت رمان رمق با داستان سیمرغ هم پنهان شدن شخصیت‌های مبارز در دل یک حرکت بزرگ جمعی است. همه این عناصر موجب شد خیلی ناخودآگاه رمان رمق با داستان منطق‌الطیر قرینه‌سازی شود.

* پیش از نوشتن رمق، مجموعه داستان تخران را نوشته بودید. چطور از فضای داستان کوتاه به نوشتن رمان رسیدید و نوشتن در این نوع ادبی را ادامه دادید.

** من مجموعه داستان «تخران» را بسیار دوست دارم، چرا که حاصل حدود یک دهه تلاش‌های جدی من برای داستان‌نویسی است. برای گردآوری این ۱۴داستان بیش از همین تعداد را کنار گذاشتم. تنوعی که در این مجموعه به لحاظ مضمونی وجود دارد برای من یک امر پسندیده و زیبایی‌شناسی است. به این معنا که بازتاب وجوه مختلف زندگی است. البته رمان را همگان نوع ادبی عصر ما می‌دانند و من هم مانند خیلی‌دیگر از نویسندگان جوان از همان ابتدای راه آرزو داشتم بتوانم رمان بنویسم. پیچیدگی و جامعیت رمان وانمود پیچیدگی و جامعیت زندگی است و از این لحاظ نسبت به داستان کوتاه کامل‌تر و مؤثرتر است. وقتی در تاریخ شفاهی انقلاب به ماجرای فوتبال ایران و رژیم‌صهیونیستی برخوردم، احساس کردم این ماجرایی است که ظرفیت لازم برای نوشتن یک رمان اجتماعی را دارد و حیف است که به آن پرداخته نشود. نکته‌ای که ذکر آن را لازم می‌دانم این است که به نظرم مسیر صحیح ورود به داستان‌نویسی حتماً از نوشتن داستان کوتاه آغاز می‌شود و در آثار افرادی که یکسره به سراغ رمان‌نویسی می‌روند، نوعی ولنگاری در برخورد با عناصر داستان می‌بینم که مخاطب معمولی متوجه آن نمی‌شود، اما مخاطب حرفه‌ای را آزار می‌دهد.

* با توجه به اینکه نویسنده جوانی هستید، چه خلأهایی در ادبیات داستانی ایران می‌بینید که به دنبال پر کردن آن خلأها با داستان‌نویسی خودتان هستید؟

** مهم‌ترین خلأ ادبیات داستان ایران برخورد فرقه‌ای گروه‌های مختلف است. تقریباً دو  گروه اصلی داریم که در برابر هم قرار گرفته‌اند و یا شاید پشت به هم کرده‌اند یعنی گروه نویسندگان متعهد به نظام و آرمان‌هایش و گروه نویسندگان اصطلاحاً روشنفکر.

این نام‌گذاری‌ها را فقط مسامحتا می‌شود پذیرفت و اصلاً نام‌گذاری‌های دقیقی نیستند. مهم‌ترین مشکل امروز ادبیات‌داستانی ما این است که این دو گروه همدیگر را نادیده می‌گیرند و انکار می‌کنند و با هم مفاهمه ندارند. اگر این گفت‌وگو شکل بگیرد و برخوردهای فرقه‌ای از میان برداشته شود ما برمی‌گردیم سر اصل مطلب که همانا ادبیات باشد و ایران که برای همه ما مهم و ارجمند هستند. آن موقع می‌توان انتظار داشت ادبیاتمان خارج از مرزها هم دیده شود.  

* فکر می‌کنید چطور این وفاق ادبی شکل می‌گیرد؟

** با گفت‌وگو و کنار گذاشتن بی‌انصافی. اینکه هر دو گروه بپذیرند باید کارهای خوب همدیگر را ببینند و هر دو گروه خودشان را فقط نماینده مردم بدانند نه نماینده نظام یا نماینده معترضان سیاسی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.