قدس آنلاین: تجربه موفق هادی مقدمدوست و حمید نعمتالله در سریال «وضعیت سفید» این انتظار را در مخاطبان ایجاد کرده بود که «سرباز» هم قرار است قصهای جذاب و دیدنی را روایت کند، ولی با گذشت چندین قسمت از این سریال، ریتم کند و نریشنهای گاه و بیگاه در قصه موجب شد که مخاطب چندان پیوند ماندگاری با اثر مقدمدوست برقرار نکند، به طوری که تکرار سریال «متهم گریخت» ساخته رضا عطاران پس از 15 سال پرمخاطبتر باشد. تعداد بازدیدهای بازپخش این سریال در سایت تلوبیون یک و نیم برابر بیشتر از سریال «سرباز» بوده در حالی که هر دو سریال در شرایط یکسان برای کنداکتور ماه رمضان و زمان پس از افطار شبکه سوم سیما تدارک دیده شدهاند، اما ترجیح مخاطبان تماشای بازپخش یک سریال طنز قدیمی است. برای پاسخ به اینکه چرا سریال «سرباز» به عنوان نخستین تجربه هادی مقدمدوست در مقام کارگردانی سریال با استقبال از سوی مخاطبان تلویزیون همراه نبوده است، با دو منتقد سینما و تلویزیون گفتوگو کردیم.
* سلطه نگاه سلیقهای کارگردان
جبارآذین، مدرس و منتقد سینما و تلویزیون درباره سریال «سرباز» به خبرنگار ما میگوید: «سرباز» اثری متفکرانه، بامحتوا و اندکی غیرمتعارف در روایت در مقایسه با آثار رایج تلویزیون در قالب درام اجتماعی و خانوادگی است. استفاده از ترکیب روایت گفتاری «نریشن» همزمان با روایت «نمایشی» گرچه با ذات و ماهیت تصویر همخوان نیست، ولی تلاشی سلیقهای است و پیشتر دیگران هم آن را در سینما و تلویزیون تجربه کردهاند.
وی یکیدیگر از اشکالات بهرهگیری از نریشن را خدشهدار شدن روند قصه و ایجاد اختلال در همراهی تماشاگر با شخصیتها و رویدادها دانسته و اضافه میکند: با آنکه سریال «سرباز» حرف جدیدی در فرم، مضمون و ساختار هنری ندارد و سازندهاش را در کارگردانی و اجرا چندان رو به جلو نشان نمیدهد، اما سریالی جمع وجور و دراماتیک و در مجموع دیدنی است.
وی با بیان اینکه هادی مقدمدوست از هنرمندان نسل جوان و نوجوی سینما و تلویزیون کشور است، خاطرنشان میکند: نگاه ویژه این هنرمند و کسانی که مانند او به مسائل خانوادگی و اجتماعی میاندیشند، در آثار هنری آنها جلوهگر است و مرکزیت آثارشان، خانواده و جامعه هستند.
وی اضافه میکند: مقدمدوست فیلمنامهنویس قهار و متبحری است و آثار پیشین او نشاندهنده مهارتش است. وی در آثار سینمایی خودش هم در مقام کارگردان ظاهر شده و کارنامه نسبتاً قابل قبولی دارد، به همین دلیل انتظار بیشتری از او در تولید یک اثر تلویزیونی میرفت، ولی سریال سرباز با اینکه از فیلمنامه منسجمی برخوردار است، اما به دلیل سلطه نگاه سلیقهای کارگردان، از سبکی پیروی کرده که این سبک در جهان تصویر و سریالسازی پاسخگوی قصهگویی نیست و موجب میشود که مخاطب نتواند به درستی با شخصیتهای سریال ارتباط نزدیک برقرار کرده و فراز و فرودهای داستان را درک کند.
* شخصیتها و داستان قربانی فرم شدند
به باور آذین، ساختار سریال «سرباز» سبب شده که مخاطب نتواند با شخصیتها همذاتپنداری کند، چون در زمانی که شخصیتها میتوانند احساسات و عواطف خود را بازگو کنند، با دخالت یک دیالوگ یا نریشن، ارتباط احساسی مخاطب با سریال قطع میشود. همچنین به دلیل نوع قصهگویی که ریتم بسیار کندی دارد، مخاطب نمیتواند شاهد کشمکشهای سریال باشد.
وی با بیان اینکه بیش از اینکه نگاه و محتوای تحلیلی بر سریال حاکم باشد، تمام هم و غم مقدمدوست معطوف به فرم و قالب قصه شده، میگوید: این امر موجب شده که کارگردان از پرداخت شخصیت و مناسبات خانوادگی و اجتماعی آنها غافل شود.
وی یادآور میشود: این سریال همزمان با چند مجموعه دیگر از تلویزیون پخش میشود که هر کدام از آنها دارای ویژگیهای خاصی از جمله نگاه اجتماعی و طنز هستند، ولی سریال «سرباز» آن چنان که باید نتوانسته با رضایت مخاطبان همراه باشد، در حالی که مقدمدوست میتوانست این سریال را کاملاً قصهگو روایت کند، بدون اینکه ساختار داستان دچار شکنندگی سلیقهای یا رابطه احساسی مخاطب با شخصیتها دچار اختلال شود.
وی با اشاره به انتخاب عوامل شناخته شده و باتجربه برای تولید این سریال خاطرنشان میکند: بازیها خوب بود، ولی گزینش نامناسب بازیگران برای ایفای نقشهای اصلی موجب شده که تناسب جسمی و سنی میان این بازیگران توانمند و نقشهایشان ایجاد نشود.
این منتقد سینما و تلویزیون توضیح میدهد: هادی مقدمدوست در مقام کارگردان باید شخصیتها و اتفاقات را به تصویر درمیآورد تا ملموس باشند، ولی وقتی قصهگویی دچار خلل است، ارتباط مخاطب با اثر قطع میشود. در آثار پیشین مقدمدوست تا این حد به فرم توجه نشده بود ولی در این سریال، شخصیتها و داستان قربانی فرمگرایی شدند و مقدمدوست مجبور شده که برای ارتباط درست معنایی در سریال خود از نریشن استفاده کند که در چارچوب قصه ضرورتی ندارد.
وی اضافه میکند: فیلمنامههای قبلی مقدمدوست نشان میدهد که او قصه و قصهگویی را میشناسد اما این سریال صرفاً حاصل تجربهگرایی و سطحینگری در جهان تصویر است، در حالی که اگر نریشن و گفتار را از این سریال حذف کنید، ارتباط مخاطب با سریال بهتر میشود.
آذین یادآور میشود: سریال قبلی مقدمدوست و نعمتالله به نام «وضعیت سفید» شامل چندین داستان فرعی بود که از مسیر قصه اصلی عبور میکردند، ولی «سرباز» یک داستانک است که سعی کرده با پرو پال دادن به حوادث و رخدادهایی که جایگاه مطلوبی در روند قصه ندارند و به کشمکشهای سطحی میان دو شخصیت اصلی خلاصه میشود، ضعفهای قصه را پوشش دهد.
* زبان دراماتیک کشمکش درونی آدمها در تجربه بلاتکلیفی
رضا صائمی، منتقد سینما و تلویزیون هم در این باره به خبرنگار ما میگوید: هادی مقدمدوست نگاهی دوستداشتنی دارد و «سرباز» تجربه نخست او در مقام کارگردان در سریالسازی است. قصهها و شخصیتپردازی در فیلمنامههای مقدمدوست با نگاه روانشناسانه است، زیرا او به ذهنیت آدمها و کشمکشهای درونی خیلی علاقه دارد، اما طرح این مسائل در قالب سریال کمی دشوار است بهویژه در این دوره که مخاطب به دنبال ریتم و هیجان در قصه است و شاید نتواند خیلی با این سریال ارتباط برقرار کند.
وی با بیان اینکه «سرباز» سریالی برای مخاطب خاص است، توضیح میدهد: این سریال به مخاطبی نیاز دارد که با آدمهای قصه همذاتپنداری کند و کشمکشهای درونی آدمها برایش جذابیت داشته باشد. این سریال زبان دراماتیک کشمکش درونی آدمها در تجربه بلاتکلیفی است.
این منتقد سینما و تلویزیون با بیان اینکه این سریال از منظر مخاطبشناسی تلویزیون نمیتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند، میگوید: «سرباز» یک تجربه تازه و یک پیشنهاد جدید برای سریالسازی در تلویزیون است، ولی آیا قالب سریال انتخاب خوبی از لحاظ فرمی برای این جنس از محتواست؟ پیش از این مقدمدوست، تجربه مشابهی را در سینما و ساخت فیلم «سربه مهر» داشته است که آنجا خوب جواب داده، ولی آن محتوا برای قالب سریال مناسب نیست.
به گفته وی، این کار برای مخاطبی که به روانشناسی و کشمکش درونی آدمها با خودشان و نزدیکانشان علاقهمند است، جذاب است. این سریال روایت متفاوتی از روانشناسی روابط زناشویی نشان میدهد در حالی که روایت روابط زناشویی در دیگر آثار دچار کلیشه شده، ولی آسیبشناسی روابط در اینجا وارد لایههای عمیقتر زوجین میشود، ولی وقتی در دنیای تصویر صحبت میکنیم، نشان دادن اهمیت دارد نه گفتن.
* یک فیلمنامهنویس خوب لزوماً کارگردان خوبی نیست
صائمی با اشاره به تجربه موفق سریال «وضعیت سفید» و همکاری مشترک هادی مقدمدوست در مقام فیلمنامهنویس و حمید نعمتالله در مقام کارگردان، خاطرنشان میکند: باید بپذیریم که یک فیلمنامهنویس خوب لزوماً کارگردان خوبی نیست. ضمن اینکه سریالسازی زبان و ساختار متفاوتی میخواهد و بسیاری از کارگردانهای سینما هم در سریالسازی موفق نبودند، چون هر کدام ساختار متفاوتی دارند. مثلاً سیروس مقدم زبان مخاطب تلویزیون را خوب میشناسد و آثارش مخاطب را جذب میکند.
به گفته او، سریال «سرباز» مخاطب خاص میخواهد که دغدغههای درونیاش شبیه به شخصیت اصلی باشد، چون دیالوگ در این سریال خیلی اهمیت دارد و بار کلامی کار سنگین است به طوری که شبیه به یک نمایشنامه رادیویی است.
وی درباره استفاده از «نریشن» در سریال میگوید: ضرورت دراماتیک نریشن در سریال مشخص نیست، زمانی از نریشن در اثر تصویری استفاده میشود که موقعیتی مبهم باشد و نریشن قرار باشد که رمزگشایی کند. ضمن اینکه تاکنون سه نریشن مختلف را در کار شنیدیم حتی در انتخاب صدا هم خوشسلیقگی نشده، در حالی که صدای ناصر طهماسب بسیار گوشنواز است، ولی با فضای سریال تناسب ندارد.
این منتقد سینما و تلویزیون ادامه میدهد: این سریال بیشتر حرف میزند و با موقعیتهای دراماتیک نمایشی مواجه نیستیم، بلکه بیشترین تکیه را روی کلام گذاشته و آنچه را باید «نشان دهد» میگوید، به همین دلیل سریالی نیست که بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، مگر مخاطبان خاص علاقهمند به این حوزه.
صائمی معتقد است: این سریال کارکرد سرگرمی ندارد و جنبه آگاهیبخش آن جذابیتهای دراماتیکش را کمرنگ کرده است و همه اینها موجب شده که ریتم سریال کند شود و مخاطب را فقط به لحاظ ذهنی درگیر کند.
وی با بیان اینکه منتظریم که سریال وارد فضای سربازی شود، میگوید: سربازی یک موقعیت دراماتیک است و درباره زیست سربازی کمتر در مدیوم تصویر پرداخته شده است. باید قصه جلوتر بود تا در فضای اصلی خودش قرار بگیرد، ولی مگر چند قسمت باید بگذرد که قصه سریال شروع شود. کندی روایت در شروع قصه اصلی موجب میشود که «سرباز» اثری موفق در جذب مخاطب نباشد.
نظر شما