قدس آنلاین: آسترید لیندگرن، نویسنده محبوب سوئدی کودکان و خالق شخصیت «پی پی جوراب بلند» بود. آسترید لیندگرن، نویسنده محبوب سوئدی کودکان و خالق شخصیت «پی پی جوراب بلند» در سال ۲۰۰۲ و در سن ۹۲ سالگی درگذشت. لیندگرن، نویسندهای که از بیخ و بن ادبیات کودکان سوئد و جهان را دگرگون کرد، در همان سال رفتنش، برای بزرگداشت نامش و البته با هدف ترویج ادبیات ناب کودکان و نوجوانان، دولت سوئد جایزهای بینالمللی به نام او کلید زد. ارزش جایزه آسترید لیندگرن مبلغ ۵ میلیون کرون سوئد است با پول خودمان میشود بیش از ۱۰ میلیارد تومان ناقابل! بزرگترین جایزه ادبیات کودکان و نوجوانان در جهان و دومین جایزه بزرگ ادبیات در جهان و معروف به نوبل کودکان.
جایزه آسترید لیندگرن به نویسندگان، تصویرگران، قصهگویان، مروجان و نهادهای حوزه ادبیات کودکان و ترویج کتابخوانی اهدا میشود. جایزه هر سال به یک یا بیش از یک هنرمند، صرفنظر از زبان و ملیت او اعطا میشود. جایزه به آثاری تعلق میگیرد که از کیفیت خوب هنری و ادبی برخوردار و همچنین مروج ارزشهای انسانی باشند که آثار لیندگرن بازتاب آنها بود.
تا اینجا میتوان نتیجه گرفت که جایزه هم از جهت مالی میتواند برای کسی که جایزه به او تعلق میگیرد، بسیار ارزشمند باشد و هم نزدیک به دو دهه است که مرتب برگزار شده و مثل جایزههای ما نبوده که به بهانه کمبود بودجه در دورههای کمپولی، از سر و ته آن بزنند یا بگویند نفر اول نداریم و جایزه دوم هم به صورت مشترک اهدا شود و هم توانسته توجه جهان به سوئد باشد تا دیگران یاد بگیرند که میتوان به چندیدن هنر آراسته بود.
روستای رمین سال ۱۳۸۳
نزدیک عید است و عبدالحکیم بهار ساکن روستای رمین چابهار در سیستانوبلوچستان، یک روز کتابهایی را که در خانه دارد جمع میکند و ۴۰۰ کتاب میشوند. کتابها حالا دیگر میتوانند از خانه بروند، چون همه آنها توسط آقای نویسنده و هر کسی در خانه اهل مطالعه بوده، خوانده شدهاند. حالا میتوانند مثلاً به یک کتابخانه بروند. با خودش فکر میکند اگر آنها را به بچهها بدهد، شاید گموگور شوند، برای همین به ذهنش میرسد کتابها را به یکی از مدارس هدیه کند تا بچههای بیشتری بتوانند در قالب کتابخانه مدرسه از آنها استفاده کنند. به مدرسه میرود و موضوع را مطرح میکند، ولی متأسفانه مدیر مدرسه موافقت نمیکند. حرفش این است که بچهها کتاب نمیخوانند یا اینکه به درس و مشقشان هم نمیرسند و حرفهایی از این دست.
همان جا اما بچهها دور آقای بهار را میگیرند که «آقا! ما این کتابها را میخواهیم».
آقای بهار که علاقه بچهها را میبیند، همان روز به خانه میآید و با خانمش همفکری میکند که با کتابها چه کنند. به این نتیجه میرسند که یکی از اتاقهای خانه را تبدیل به کتابخانه کنند، اتاقی که دری به بیرون خانه دارد. دو، سه قفسه جور میکند و کتابها چیده میشوند. کتابخانه کوچک شکل میگیرد و بچهها از کتابخانه استقبال میکنند. دو، سه ماه که میگذرد، بچهها همه کتابها را خواندهاند.
کتابخانهای که پربار و پربارتر میشود
با گذشت زمان و استقبال خوب بچهها و سر زدن چند نفر از شورای کتاب کودک به کتابخانه، لازم است آقای بهار دنبال جای بهتری بگردد. یک سال مغازهای را اجاره میکند، ولی آنجا سروصدای صاحب مغازه برای اجاره درمیآید، چون پول اجاره را هم خود بچهها جمع میکنند پس پرداخت اجاره برای آنها ساده نیست و دوباره کتابخانه به خانه اول خودش برمیگردد.
همزمان پیشبینی میشود در منطقه سیستان و بلوچستان قرار است طوفانی حارهای از سمت هند بیاید. ستاد بحران کارهایی در منطقه انجام میدهد از جمله اینکه کانکسی برای استقرار ستاد بحران به روستا آورده میشود. مسیر طوفان البته عوض میشود و وسایل برده میشوند. یکی از کانکسهای بدرد نخور در منطقه میماند و به آقای بهار میرسد و تعمیرش میکنند و کتابخانه جدید رمین میشود. از آن زمان تا همین حالا کتابخانه رمین در همان کانکس ۳۶متری بچههای مشتاق را به خود میخواند.
کتابخانه رمین حالا ۷۰۰ عضو دارد، آقای بهار به تعدادی از روستاهای دیگر هم کمک کرده تا با همین الگو صاحب کتابخانه شوند. او میداند راه نجات بچههای محروم سیستان از همین کتابخانهها میگذرد.
۳ نامزد از ایران
آقای بهار؛ به عنوان نامزد مروج کتابخوانی در کنار حمیدرضا شاهآبادی؛ به عنوان نویسنده و نادر موسوی؛ مروج کتاب و کتابخوانی از کشور افغانستان به عنوان نامزد خارجی انجمن، از طرف چهار نهاد معرفیکننده نامزدها برای جایزه آسترید لیندگرن معرفی شده است. همه اینها نتیجه تلاش و کوشش او برای ترویج کتابخوانی در روستاهای محروم است.
بهار نشان داد برای اینکه ۷۰۰ عضو فعال داشته باشی نیاز به دم و دستگاه و تشکیلات آن چنانی نیست. شیوه او در راهاندازی کتابخانه روستای رمین و کمک به ایجاد کتابخانههای کوچک دیگر در سیستان و بلوچستان، الگویی است برای همه نقاط کشور، البته به شرط اینکه گردانندگان این کتابخانهها مثل بهار عاشق باشند، عاشق کتاب و بچهها.
ترویج کتاب «بهار» برای صیادان
سال قبل بهمن ماه بود که سرانجام توانستم پس از سالها دوستی با بهار به روستای رمین بروم. پیش از اینکه به رمین برسیم، هر جا ذکر خیری از بهار میشد، آنهایی که نسبتی با کتاب و خواندن دارند نام او را شنیده بودند و این را در روستایی خیلی دورتر از روستای رمین دریافتم. شبی که به بهار زحمت دادم و همراه دو دوست دیگر بهار میزبان ما بود، همه شب حرف از کتاب و کتابخوانی بود. بهار البته در روستای رمین مسئولیتهای دیگری از جمله مسئولیت مرکز بهداشت روستا را هم بر عهده دارد، اما انگار او خلق شده برای پیوند دادن بچهها با کتاب و کتابخوانی. آنقدر کتاب و کتابخوانی و ترویج آن برای او مهم است که حتی به فکر صیادان هم بوده است. خودش میگفت من مدتی صیادی را تجربه کردم. میدانستم صیادی که به دریا میرود وقت برای مطالعه هم دارد، برای همین به ذهنم رسید برای ماهیگیران، صیادان و آنهایی که با لنج به دریا میروند هم سبد کتاب آماده کنم تا آنها هم بتوانند کتاب بخوانند.
وقتی به کتابخانه بهار رفتیم باید ذوق و شوق بچهها را در کانکس زردرنگ میدیدید و متوجه میشدید که راهنمای درست چه تأثیری میتواند بر سرنوشت بچهها داشته باشد. آن روز بچهها انگار تشنگانی به چشمهای زلال و روشن رسیده بودند. دست میبردند و بین قفسههای کتابخانه، کتابی را بیرون میکشیدند، نگاه میکردند و در صورت انتخاب به آقا تیام میدادند تا کتاب را ثبت کند. پس از آن بچهها برای ما شعر خواندند، از کتاب حرف زدند و خلاصه ساعتی را میهمان کتابخانهای بودیم که خیلی وقت بود به خاطر فعالیتهای خوبش نامش از رمین، چابهار و سیستانوبلوچستان بیرون رفته بود. این فعالیتها خیلی از شاعران، نویسندگان و دوستداران کتاب را هم به رمین کشانده بود تا ببینند این همه حرف مثبت درباره کتابخانه از کجا میآید.
حرفهای بهار پس از اعلام نامزدی او
با عبدالحکیم بهار تماس میگیرم و درباره انتخابشدنش برای جایزه حرف میزنیم و او میگوید: «من کارم را از یک روستا شروع کردم، بعد شد شهرستان و در ادامه شد استان و حالا که نامزد این جایزه شدهام، خوشحالم. خوشحالم که تلاشهایم برای کتاب و کتابخوانی موجب شده که دورتر از استان و روستایمان هم تلاش ما دیده شود. حتی اگر به عنوان برگزیده انتخاب نشوم، اما حس اینکه زحمات من جایی دیده شده، این مسئله برایم ارزشمند است. البته مهمترین نتیجه این انتخاب، تشویق دوستانی است که قدم در این راه گذاشتهاند و در روستاها وضعیتی مشابه وضعیت بنده را دارند».
انتهای پیام/
نظر شما