حسن احمدیفرد، روزنامه نگار و پژوهشگر
در فرهنگ کهن ما مردم، باد بهاری، جانبخش و زندهکننده است؛ همین باد است که در هنگامه بهار وزیدن میگیرد و طبیعت مرده را زندگی دوباره میبخشد. مهمترین جلوه این باد اما نسیمی است که در صبحهای بهاری میوزد و شادیآور و جانافزاست. «باد صبا» نویدبخش زندگی دوبارهای است که بهار آن را برای زمین به ارمغان آورده است.
نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس، به شقایق نگران خواهد شد...
باد صبا به تنهایی نماینده بخش وسیعی از باورهای کهن ایرانی و اسلامی ماست. پیشینه حضور این باد در ادبیات ایرانزمین، قدمتی به اندازه عمر ادب فارسی دارد. باد صبا، مسیحا دم است و پیغامبرِ عاشقان و بازکننده بند قبای غنچهها. باد صبا، با انبوه تشبیهات و استعارهها، یکی از پردامنهترین مضامین در ادب فارسی است؛ و برای همینهاست که میتواند معرف فرهنگ و ادب ایرانزمین باشد.
«آلبر لاموریس» مستندساز پرآوازه و صاحبسبک فرانسوی وقتی در سال ۱۳۴۷ تصمیم میگیرد مستندی درباره ایران بسازد، همین باد را به عنوان راوی قصه انتخاب میکند. مستند «باد صبا» هنوز هم یکی از دیدنیترین و در عین حال تاریخیترین مستندها درباره ایرانیها و ایرانزمین است... ت.
در باورهای کهن، باد صبا که زمین بیجان را بارور میکند، ماهیتی مردانه دارد و درست از همین منظر در مقابل «باد شمال» قرار میگیرد که با ماهیت زنانهاش، نماد سرما و خزان است. اساسا در باور ایرانی، گرما و تابستان مردانه، و سرما و زمستان زنانه دانسته میشود. جالب آن که در فرهنگ مردم خراسان، هنوز هم «شمال» و «شمال خوردن» به معنای سرما خوردن به کار میرود و از آن پرهیز داده میشود.
تقابل دو باد صبا و شمال البته یادآور کارکردهای کهنِ «اسطوره باد» هم هست. در ایران باستان، ایزد باد(وات، وای، وَیو) شخصیتی دوگانه دارد. او «در ابر بارانزا، زندگی میآورد و در توفان، مرگ. بر گردونه تیزرویی که آن را هزار اسب میکشند، سوار است. اوست که نورهای گلگون یعنی برق را ایجاد میکند و سپیدهدم را هویدا میسازد...»
(شناخت اساطیر ایران/ جام هینلز/ ترجمه ژاله آموزگار- احمد تفضلی/ صفحه ۳۴)
به باور پیشینیان، باد صبا از جایی در آسمان، حوالی ثریا(خوشه پروین) و بناتالنعش(هفت ستاره ملاقهمانند در صورت فلکی دب اکبر) سرچشمه میگیرد و هم از این رو، «باد بَرین» هم خوانده میشود. چنانچه در گرگ و میش سحری رو به قبله(که با اغماض میتوان آن را سمت جنوب دانست) بایستیم، باد صبا، همان نسیم خنکی است که از پشت سر میوزد.
پدران و مادران ما اعتقاد داشتهاند که باید صبا از عرش الهی سرچشمه میگیرد و برای همین هم در هنگام سحری، که درهای آسمان باز است، میوزد؛
«و گفت خدای عزّوجلّ را بادی است که آن را باد صبح گویند، که آن باد مخزون است در زیر عرش. وقت سحر وزیدن گیرد و ناله و استغفار برگیرد و به مَلِک جبار رساند... د.»
(تذکرهالاولیا/ تصحیح دکتر محمد استعلامی/ صفحه ۴۹۷)
نیز در باور عرفا، باد صبا جلوهای از «نفحات رحمانیه» است که از «مشرق روحانیت» میوزد؛ همچنان که همین باد بود که بوی اویس قرنی را از یمن به مشام حضرت رسول(ص) میرسانید؛
«گاهگاه خواجه عالم- علیهالصّلوه و والسّلام- روی سوی یمن کردی و گفتی: اِنی لَاَجدُ نَفَس الرّحمنِ مِن قِبلِ الیَمن؛ یعنی نفس رحمن از جانب یمن همی یابم...»
(همان/ صفحه ۱۷)
در باورهای اسلامی، باد صبا همان بادی دانسته شده که در جنگ احزاب به کمک لشکریان اسلام آمد و خیمه و خرگاه دشمنان را در هم کوبید. در داستانهای عرب، به گفتوگویی اشاره شده که میان باد صبا و باد شمال رخ داده است؛
«ابن مردویه در تفسیر خویش از ابن عباس رضیاللهعنه نکته غریب آورده؛ که در لیلهالاحزاب، باد صبا با باد شمال گفت: بیا تا برویم و رسول خدا را یاری دهیم. باد شمال گفت در جوابِ باد صبا: اِن الحُرَّه لاتَسیر باللیل؛ زن اصیل سیر نمیکند در شب؛ پس حق تعالی بر باد شمال غضب کرده، وی را عقیم گردانید. پس بادی که در آن شب نصرت رسول خدا کرد، باد صبا بود...»
(کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم/ التهانوی/ چاپ بیروت/ صفحه ۱۰۵۷)
باد صبا در صبحهای بهاری میوزد و این روزها که ماه مبارک رمضان با بهار برابر شده، فرصتی فراهم آمده تا ما، حتا در زندگی محدود آپارتمانی، بتوانیم از این باد اساطیری بهره بگیریم.
نظر شما