به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، ادبیات کودک و نوجوان سابقه طولانی در پهنه ادبیات فارسی ندارد اما با این حال طی نیم قرن اخیر با تلاشهای نویسندگان و پژوهشگران این عرصه همچون عباس یمینی شریف، مهدی آذریزدی، محمود کیانوش، جبار باغچهبان و ... هویتی برای خود دست و پا کرد و در گذر ایام شکل و شمایلی جدی یافت. بعدها نویسندگان بسیاری به این حوزه ورود پیدا کردند و اتفاقات مختلفی همچون پیروزی انقلاب اسلامی، دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، دوران سازندگی و تا همین امروز تاثیر بسزایی بر روند حیات ادبیات و شعر کودک و نوجوان گذاشته است و حتی در مواردی راه خود را به واسطه اقتباس در سینمای کودک و نوجوان هم باز کرده است.
به بهانه روز ادبیات کودک و نوجوان با کمال شفیعی شاعر و نویسنده و مسئول امور ادبی استانها در حوزه هنری درباره وضعیت ادبیات کودک و نوجوان، آسیبهای این حوزه، اقبال کودکان به شعر و داستان بومی، تاثیرات ترجمه بر ادبیات داستانی کودک و ... به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
آقای شفیعی در ابتدای بحث بد نیست اشارهای به وضعیت ادبیات کودک و نوجوانی داشته باشیم که اتفاقاً قدمتی طولانی هم ندارد اما طی حداقل چهار دهه اخیر فراز و فرودهای بسیاری از پشت سر گذاشته است. تحلیل شما از سیر ادبیات داستانی و شعر کودک و نوجوان طی سالهای گذشته چیست؟
در ابتدای پاسخ به این سوال باید بگویم شعر کودک و نوجوان ما هنوز هم در دوران کودکی به سر میبرد. واقعیت این است که ادبیات کودک و نوجوان تقریباً نزدیک به ۵ دهه است که به شکل رسمی در کشور ما پا گرفته و این اتفاق از زمان فعالیتهایی که زنده یاد محمود کیانوش انجام داده، آغاز شده است.
در این پنج ـ شش دهه کارهای بسیار ارزشمندی ارائه شد و اساساً ساختار ادبیات و شعر کودک شکل گرفت. خوشبختانه در این سالها ادبیات کودک و نوجوان توفیقات بسیاری به دست آورده است و میتوان گفت دهه شصت یکی از همین دورانهای طلایی است و در سالهای اخیر نیز رشد فزاینده و بسیار خوبی داشته و تعداد چهرههایی که در حوزه شعر و داستان کودک و نوجوان معرفی شده و تعداد فعالیتهای که اتفاق افتاده بسیار بوده و همه اینها قابل نقد است.
تقریباً میتوان گفت در ادبیات کودک و نوجوان و در حوزه تولید شعر و داستان موفق عمل کردهایم، اما در حوزه نقد ادبی و آنچه که ساختار ادبیات کودک و نوجوان را معرفی میکند بسیار ضعیف عمل شده است. اما در مجموع این حوزه دورههای مختلفی را پشت سر گذاشته و شاعران متفاوتی را به خود دیده است و خوشبختانه امروز جغرافیای ادبیات کودکان و نوجوان یک پراکندگی خوبی در کشور دارد. قبلاً شاید یکی دو استان کشور پایلوت ادبیات کودک و نوجوان بودند، اما امروز میبینیم در جای جای کشور فعالان ادبیات کودک و نوجوان گسترش پیدا کردهاند و این نشان از رشد این حوزه دارد.
بررسی برخی از مختصات سه دهه اخیر نشان میدهد شعر کودک و شعر نوجوان، در این دوران جریانهایی متفاوت با مولفههایی نسبتاً مشخص را تجربه کرده است. البته این نوع ادبی، فراز و فرودهایی هم داشته است. علیرغم اینکه بنا به گفته شما ادبیات کودک و نوجوان عمر طولانی ندارد، آیا جریانهای غالب و تاثیرگذاری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان شکل گرفته است و این سبکها متاثر از چه فضایی به وجود آمدهاند؟
در حال حاضر جریانهایی به لحاظ قالب و محتوا در حوزه داستان نویسی و شعر وجود دارد، به طور مثال در حوزه داستان نویسی ژانر جنایی، ژانر فانتزی و تخیلی، سوررئالیسیم و چیزی که مرز بین واقعیت و خیال را در هم میریزد طرفداران بسیاری دارد که در ادبیات داستانی ما در حال شکلگیری است. در حوزه شعر نیز جریان غالب شعر نوجوان، نیمایی است و دیگر قالب شعر چهارپاره جواب نمیدهد. یا مثلاً الان حرکتهایی به سمت شعر سپید نوجوان صورت گرفته و فضاهایی در حال شکل گرفتن است و نیازمند این هستیم که این حوزه به روزرسانی شود.
ادبیات کودک و نوجوان تا چه حد توانسته خودش را با تغییر و تحولات عصر حاضر به روز کند؟
ادبیات به کودکان و نوجوان خط میدهد و از طرفی هم باید خودش را با اپلیکیشنها و رسانههای متنوعی که به وجود آمدهاند و تولید محتوا میکنند، سازگار کند. لذا باز هم تکرار میکنم که ادبیات باید خودش را منطبق بر اندیشه جوان امروز به روزرسانی کند و اساساً به وجود آمدن سبکها و مکاتب ادبی در دورههای مختلف نشئت گرفته از همین مسئله بوده است.
جریان ادبیات، یک جریان زنده و پویاست، دقیقاً مانند کودکی میماند که در هر سالی که میگذرد رشد کرده و تغییر میکند. ادبیات هم در متن جامعه نیازمند رشد است. شما به اسباب بازی بچههای دهه شصت نگاه کنید که نهایتاً تیلههای رنگی بود اما اسباب بازی کودک امروز تبلت است. آیا نباید ادبیاتی که برای کودکان تولید میشود به همین میزان رشد کرده باشد؟
بنابراین ما ناگزیر هستیم هم در حوزه فرم و هم محتوا به روز شویم تا در واقع ادبیات مخاطب داشته باشد و لازمه حفظ مخاطب این است که تمام مولفهها و استانداردهای زیباییشناسانه را هم در نظر بگیریم. از این منظر ادبیاتی که برای کودکان و نوجوانان تولید میشود ادبیات مصرفی نیست، بلکه ادبیاتی است که مولفههای زیباشناسانه را به روز میکند، حتی مولانا در آن سالها میگوید: «آن سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ بگذرد از حد جهان بیحد و اندازه شود». این نشان از دقت مولانا نسبت به روزآمد بودن داشته و ادبیاتی است که پیشگام و جلوتر از ذهن عامه حرکت میکند و پویایی و بالندگی را در خودش به وجود میآورد. این ادبیات مانایی نیست که تاریخ مصرف داشته باشد که پس از مدتی ببینیم به درد نمیخورد و پاسخگوی نیازها و عواطف ما نیست.
به همین خاطر است که حافظ ۴۰۰ _ ۵۰۰ غزل بیشتر ندارد و هر بار که آنها را میخوانیم برایمان تازه و از منظری دیگر قابل بررسی است. این تفاوتهای ساختاری است که میتواند ادبیات را روزآمد کند و به همین دلیل است که وقتی «شازده کوچولو» را میخوانید همیشه تازه است، زیرا در ساختارش بنیانهایی را قرار داده که فراتر از زمان خودش حرکت میکند و متناسب با جریان ذهنی نوجوانان هر دورهای است.
مشخصاً طی یک دهه گذشته فراز و فرودهای بسیاری را در فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تجربه کردهایم، از طرفی دیگر نقش رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی در زندگی کودکان و نوجوانان غیرقابل انکار است. بازتاب و تاثیر این فضا بر ادبیات کودک و نوجوان چگونه بوده است و اساساً نویسندگان چقدر از این اتفاقات برای شکل دهی به جریانهای ادبی وام گرفتهاند؟
ما در این دوره دو گونه ادبیات داشتیم. یک گونه ادبیاتی که خودش را به اتفاقات روزمره گره زده که این ادبیات پسرو است، اما آن چیزی که مولانا میگوید و پیشتر به آن اشاره کردم ادبیات پیشرو است و در این شکل از ادبیات یک آیندهنگری هم باید به لحاظ مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روانشناسی وجود داشته باشد که بتواند پاسخگوی نیازهای دهههای بعدی باشد. دقیقاً همان چیزی که امیرالمومنین (ع) به آن اشاره میکند و میفرماید شما باید فرزندانتان را به گونهای تربیت کنید که بیست سال از شما جلوتر باشند، زیرا آنها فرزندان زمان دیگری هستند. پس شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان الزاماً باید خیلی جلوتر از زمان خودشان را ببینند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای عاطفی و زیبایی شناسانه جوانان دورههای دیگر باشند.
اگر بچههای امروز با نسل قبل تفاوتهای بسیاری دارند به این خاطر است که شبکههای اجتماعی پنجرههای خود را به سوی کودکان، نوجوانان وجوانان باز کرده است. همین نرم افزارهایی که در گوشیهای موبایل است و شبکههای تلویزیونی که تعدادشان رو به فزونی است و امکانات اجتماعی که برای بچه ها به وجود آمده است، نشان از تفاوت نوع زندگی بچههای این نسل دارد. ادبیات هم باید با این سرعت رشد کند و بتواند جامعیت خودش را حفظ کند و برای مخاطبش تازگی، نوآوری و خلاقیت داشته باشد. ادبیات ایستا دیگر پاسخگوی نیاز کودکان و به ویژه نوجوان امروز نیست.
پس با این اوصاف میتوان ادبیات کودک و نوجوان را در دو فضای مجزا تعریف کرد.
بله، دقیقاً. بر همین اساس اتفاقاتی که در ادبیات ما رخ میدهد به دو دسته قابل تقسیم است که یکی ادبیاتی است که خودش را تکرار میکند و میبینیم که به صورت مداوم دهه شصت و هفتاد را تکرار میکند و دیگری ادبیاتی است که به دنبال ایجاد فضاست. من در بین خیلی از ناشران دیدهام که نرم افزارهای چند رسانهای و کتابهای تعاملی و داستانهای پایان باز را ترویج میکنند. اینها از تلاشهایی است که ادبیات کودک و نوجوان میکند برای این که ارتباطش با نوجوان امروز بیشتر باشد و اساساً یک کتاب دیگر در قالب یک کتاب صرف مطرح نیست و میتواند به صورت فایل صوتی، موسیقی، انیمیشن و پویانمایی تولید شود و در قالب یک کتاب چندکاره در اختیار کودکان قرار بگیرد و از این منظر نیازمند این هستیم که حتماً ادبیات خودش را به این سطح از تغییر برساند، زیرا اگر ادبیات تلاش نکند خودش را به سطح مخاطبانش برساند جا میماند و مانند مسافری است که از قطار پیاده میشود و قطار به راه خودش ادامه میدهد.
به نکته خوبی اشاره کرد. ظاهراً نسل امروز ارتباط بهتری با کتابهای دیجیتالی و صوتی برقرار میکند. به نظر شما این شکل از تکنولوژی توانسته به کتابخوان شدن بچهها کمک کند و آیا اصلاً توانسته پیوندی میان کودکان و نوجوانان و شعر و ادبیات ایجاد کند؟
در جامعه شتاب زده، بیحوصله و عصبی امروز والدینی داریم که خودشان متولدین دهه پنجاه و شصت هستند و فکر میکنم تکنولوژیهای جدید خیلی کمک رسان بودهاند. شما نگاه کنید والدین کودکان ده سال پیش قصه و لالایی بلد نیستند، اما همین نرم افزارها کمک بسیاری به آنها کرده و کودکان هم به آن اقبال بیشتری نشان میدهند. ضمن این که با فضای ذهنی آنها هم سازگاری بیشتری دارد. یعنی کتاب قبلاً چیزی داشت که شکل و شمایلش شبیه درس خواندن بود و برخی کودکان نسبت به آن احساس درس خواندن داشتند و طبیعتاً هرچیزی که اجباری باشد نارضایتی ایجاد میکند اما همین نرم افزارها، انیمیشنها و کتابهای گویا اقبال بیشتری داشته و برای بچهها هم جذابیت بیشتری دارد.
این تکنولوژی حتی مادر امروز را بینیاز کرده که برای بچههایش لالایی بگوید و هرچیزی که کودکان در قالب ادبیات و موسیقی گوش بدهند باعث رشد مغزی آنها میشود، زیرا ذهن آنها را درگیر میکند و بسیار تاثیرگذار است. از طرفی دیگر جامعه ما هنوز در مرحله گذار بین سنت و مدرنیته است و هنوز همه مردم امکان استفاده از این نرم افزارها و تکنولوژی را ندارند، اما در کلیت به نظرم این روند چشمانداز خوبی دارد و فکر میکنم در آینده توفیق بیشتری پیدا می کند.
نویسندگان و شاعران بیشتر تمایل دارند چه مولفههایی را در محتوا بگنجانند و تقاضا از سمت مخاطب هدف چیست و نکته دیگر اینکه آیا عملاً بین این دو تعامل درستی برقرار است یا خیر؟
متأسفانه چون این بخش در جامعه ما هیچ متولی خاصی ندارد که به لحاظ آماری نیازسنجی کند و ببیند مخاطب ادبیات کودک و نوجوان چه کسانی هستند، چه گرایشهایی دارند، علایق و نیازشان چیست و باید از لحاظ جامعه شناسی، روانشناسی و موقعیت اقلیمی و بوم شناسی بررسی صورت بگیرد، نمیتوان اظهارنظر دقیقی کرد. اگر حرکتی هم صورت بگیرد ذوقی و محصول خلاقیت نویسنده و شاعر است و چون این موارد را نداریم نمیتوانیم به این سؤال جواب قطعی بدهیم اما تجربه به من نشان داده که اقبال خوب است. من با کودکان و نوجوان بسیاری در سراسر کشور مرتبط هستم و در کانونهای پرورش فکری و مسابقات دانشآموزی میبینم که اینها نسبت به نسلهای قبلی کنجکاوترند، اما این که چند درصد از جامعه را شامل میشود نیازمند یک کار تخصصی آماری است و باید یک نهاد و سازمانی تعریف شود و برنامه ریزی انجام دهد که به نظرم این نهاد میتواند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و یا حوزه هنری کودک و نوجوان باشد، اینها باید یک سازوکاری را تعریف و نیازسنجی کنند و آن زمان میتوان آمار درستی ارائه کرد.
آقای شفیعی یکی از موارد قابل توجه بحث ترجمه و کپی رایت آثار خارجی است. علیرغم این که کپی رایت در ایران رعایت نشده و جدی هم گرفته نمیشود اما ترجمه آثار ممتاز بین المللی هم اجتناب ناپذیر است. نمونه آن ترجمه یک اثر توسط چند ناشر مختلف است، یا بحث وفاداری به متن موضوع دیگری است که همواره در ابهام قرار میگیرد. آسیبهایی که این شیوه ترجمه هم به ادبیات خارجی و هم ادبیات داخلی وارد میکند چیست؟
ببینید! بحث ادبیات ترجمه یا ادبیاتی که از دیگر کشورها وارد این سرزمین میشود بسیار پیچیده و البته قابل بررسی است. ترجمه در واقع پلی است به شناخت ادبیات جهان، خصوصاً در حوزه کودک و نوجوان. این که بدانیم شاعران و نویسندگان جهان چگونه میاندیشند و چگونه با دنیای کودکی برخورد میکنند بسیار مهم است و اساساً باعث گسترش فرهنگهای مختلف و آشنایی بیشتر، ایجاد خلاقیت و استفاده از تجربیات دیگران در زمینه توسعه ادبیات کودک و نوجوان میشود، اما این شکل از ترجمه که در کشور ما رایج شده است جای نقد و بررسی بسیاری دارد.
اینکه ادبیات ترجمه در کشورهای اروپایی قانونی تحت عنوان «کپی رایت» دارند که حق مولف و ناشر دیده و لحاظ میشود و متأسفانه در کشور ما چنین چیزی نیست قطعاً یک آسیب بزرگ است. متأسفانه این مسئله از قدیم هم در کشور ما وجود داشته و نمیدانیم این متنی که ترجمه شده چقدر با متن واقعی منطبق است و چقدر دخل و تصرف در حوزهها صورت گرفته است، یا بسیاری از آثار ایرانی که چاپ میشوند چقدر برداشتی از آثار ترجمه یا متن اصلی هستند. خیلی از داستانها و شعرهایی هم که به شکل مستقل ارائه میشود میتواند کپی ناشیانه اثری از خارج از کشور باشد. متأسفانه ما در حوزه عمومی ادبیات و از جمله کودک و نوجوان اساساً چیزی به عنوان کپی رایت را رعایت نمیکنیم. یکی از مشخصههایش هم این است که یک اثر داستانی به صورت همزمان توسط پنج ناشر در نمایشگاه کتاب رونمایی میشود و میبینیم که اینها در فضای فرهنگی اتفاق میافتد و قانونی برای آن وجود ندارد. زمانی که مجوز ترجمه یک کتاب صادر میشود معمولاً به یک ناشر تعلق میگیرد اما چگونه است که در کشور ما همزمان مجوز یک کتاب واحد به چند ناشر داده میشود و یک قصه را چاپ میکنند و هیچ کس هم معترض نمیشود؟
این ترجمه در واقع این یک نوع سرقت ادبی محسوب میشود و وقتی حقوق مؤلفان و کشورهای دیگر به همین راحتی در کشور ما رسماً زیر پا گذاشته شده و به راحتی هم کتابها در نمایشگاهها ارائه و جزو پرفروشها محسوب میشود، در این شرایط باید یک متولی وجود داشته باشد و مجوزی که ناشر از مولف گرفته را ارائه کند و پیش از آن که آثار در ارشاد ممیزی شود ابتدا باید از این منظر آثار را مورد ممیزی قرار داد که مجوز اخذ شده از مؤلف و ناشر خارجی درخواست شود.
نکته مهم دیگری که عمدتاً در بسیاری از این ترجمهها شاهد هستیم این است که محتوای آنها اصلاً ایرانیزه شده نیستند و سازو کارشان برای فرهنگ ما مناسب نیست، این هم یکی دیگر از آسیبهایی است که ترجمه در کشور ما ایجاد میکند.
فارغ از کپی رایت، ترجمه آثار ادبی در ایران چقدر مطابق با استاندارهای مشخص در حوزه ادبیات و ترجمه است؟
اتفاقاً یکی دیگر از فضاهایی که در حوزه ترجمه وجود دارد، ترجمههای سردستی است. هرکسی که معنی لغات را میداند فکر میکند میتواند مترجم باشد. اینکه فقط لغات را ترجمه کنند که کار ترجمه نیست! فرهنگها و خرده فرهنگهای بسیاری در زیرساخت هر زبانی وجود دارد که اساساً نیازمند یک دقت نظر ادیبانه است و هر کسی که ترجمه میداند لزوماً ادیب نیست.
ما فارسیزبانان بسیاری داریم که بخش مهمی از گستره ادبیات فارسی را نمیشناسند، بنابراین این یک معضل هست و خصوصاً جایی که نیاز داریم بهداشت روانی کودکان و نوجوانان را حفظ کنیم با یک ولنگاری ادبی و ساختاری مواجه هستیم که به لحاظ تولید محتوای فکری برای آینده کشور مسئلهساز است. این ولنگاری موجب شده هر خوراک فکری را برای آنها فراهم کنیم و این یکی از معضلات مهم در ساختار ترجمه در کشور ماست.
همانطور که گفتم در حوزه نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان موارد متعددی وجود دارد که یکی از آنها این است که برای مجموعه آثار شعر و داستانی که تولید میشود چنین ممیزی وجود ندارد. در حال حاضر شرایط به گونه ای شده که هر کسی با هر توانی چیزی را با عنوان شعر و داستان خلق میکند و از آن طرف هر ناشری هم در شهرستان یا تهران فقط به پول فکر میکند و این مجموعهها با کمترین میزان کیفیت تصویری و زیباییشناختی به لحاظ فونت، گرافیک، صفحه آرایی و ... به شکل کتاب تولید شده و در دسترس بچهها قرار میگیرد.
اینها آسیبهایی است که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما وجود دارد و فکر میکنم نیاز است مجموعهای از صاحب نظران دانشگاهی، شاعران و نویسندگان حرفهای در حوزه نقد آثار ترجمه و تولیدی شکل بگیرد که بتوانیم یک سر و سامانی به ادبیات کودک و نوجوان بدهیم. گرچه در این شلوغی و بلبشو آثار خوبی هم تولید میشود اما بسیاری از این تولیدات لابهلای آثاری که بازاری، گیشه پسند و زرد هستند گم میشوند و از این منظر باید عنوان کنم وضعیت خوبی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان چه به صورت تولیدی و چه ترجمه وجود ندارد.
به نظر شما پیشرفت و تعالی ادبیات کودک و نوجوان به چه چیزی نیاز دارد؟
برای اینکه سطح سواد عمومی کودک، والدین، شاعران و مربیان بالاتر رود نیازمند توجه جدی به نقد ادبیات کودک و نوجوان، برنامه ریزی و مخاطبسنجی هستیم. بنابراین در وهله نخست باید آنچه را داشتیم نقد کنیم بعد براساس دادههایی که به دست آوردیم نیازسنجی کرده و در مرحله بعد برنامه ریزی داشته باشیم. این خودش هم به شاعران شاخص میدهد که در تولید محتوا کجا کم کاری شده و کجا نیازمند توجه بیشتر است. از طرفی به والدین یادآوری میکند چه کتابهایی میتواند برای بچهها مفیدتر باشد، به متولیان فرهنگی نشان میدهد برای چه بخشهایی باید برنامه ریزی شود. در واقع برای رسیدن به چنین سازوکاری نیازمند استفاده از تجربیات دانشگاهیان و نهادهای فرهنگی هستیم. به نظرم آنچه بیش از همه در ادبیات کم داریم، مخاطب سنجی و نقد ادبی کودک و نوجوان است. البته این اتفاق به شکل حرکت فردی انجام میشود اما نیازمند یک ساماندهی هستیم و باید برای آن بودجه در نظر گرفت و با برنامه ریزی سرفصلهای درستی تعریف شود که جغرافیای نیازهای ادبیات کودک و نوجوان را بسنجد و احصاء کند تا بتوان روی آن کار فرهنگی کرد.
سخن پایانی؟
برای همه کودکان ایران زمین و جهان، عشق، شادی، موفقیت و آزادی آرزو میکنم و امیدوارم ادبیات کودک و نوجوان به جایگاه شایسته خود دست پیدا کند.
انتهای پیام/
نظر شما