محسن فاطمی نژاد/
در هفتهای که گذشت و سالروز واقعه گوهرشاد، مناقشه تاریخی که در علت واقعه گوهرشاد وجود دارد، به محل بحث و جدال در توییتر بدل شد. ماجرا از آنجایی آغاز شد که محسن حسام مظاهری، پژوهشگر مطالعات اجتماعی دین یک روز پس از سالروز این واقعه در توییتر خود مطلبی را با این تعابیر منتشر کرد: «واقعه گوهرشاد (۲۱ تیر ۱۳۱۴) در واکنش به قانون متحدالشکل شدن البسه و اجباریشدن کلاه شاپو (مردان) رخ داد و نه قانون کشف حجاب (زنان) که مربوط به چندماه بعدتر است. با این حال چنین روزی در تقویم کشور «روز حجاب» نامگذاری شده است. یعنی تصویبکنندگان حتی زحمت تورق کتاب تاریخ معاصر را هم به خود ندادهاند. جالب است که این بیدقتی منحصر به تبلیغات سازمانی و رسانههای رسمی نیست و عمومیت دارد».
در ادامه این ماجرا با جوابی که داوود مهدویزادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در حساب توییتر خود منتشر کرد، این مناقشه تبدیل به یک جدال علمی و بحث تاریخی جدی شد. مهدویزادگان نوشته بود: «قانون متحدالشکل شدن البسه مردان در آذر ۱۳۰۷ تصویب شد؛ یعنی هفت سال پیش از واقعه گوهرشاد. رضا شاه از ابتدای سال ۱۳۱۴ با استناد به قانون ۱۳۰۷ دستور کشف حجاب را صادر کرد. او به دنبال سرکوب قیام گوهرشاد توانست در دیماه ۱۳۱۴ قانون کشف حجاب را به تصویب رساند. کتاب تاریخ را دقیق تورق کنیم».
ماجرا به اینجا ختم نشد و محسن حسام مظاهری، مهدویزادگان را در ضمن یک یادداشت به خوانش تاریخ از آخر به اول متهم کرد و گفت برداشت مهدویزادگان از این ماجرا به خاطر جنس منابع و مستندات، طوری است که میتوان بهواسطه نکات روش شناختی تاریخی به آن ایراد گرفت. مظاهری استنادات طیف مخالفش را ناظر بر اقوال و خاطراتی میدانست که سالهای پس از واقعه تدوین شده نه زمان خود واقعه. البته مظاهری در این یادداشت به صورت ضمنی کمی از موضعش عقبنشینی کرد و با اشاره به گزارش شهربانی مشهد به شهربانی کل کشور از ماجرای گوهرشاد که ذکر کرده بود: «مشارالیه [بهلول] روی منبر مردم را تحریک میکند که در مقابل کلاه لبهدار استقامت نمایند و میگوید اگر بر سر شما کلاهلبهدار بگذارند چند روز دیگر هم حجاب از روی ناموس شما برداشته خواهد شد» اینگونه روایت کرد که شاید نقطه تحریکآمیزی که بهلول روی آن دست گذاشته حجاب و ناموس است، ولی اشکال مهدویزادگان در خوانش تاریخی ایدئولوژیک است.
فهم تاریخ از مداومت در رفت و برگشتهای اول به آخر و برعکس پدید میآید
در ادامه داوود مهدویزادگان ضمن مصاحبه با خبرگزاری مهر روی همین نقطه دست میگذارد و در پاسخ به اشکالی که مظاهری به منابع و استنادات به او وارد میکند، میگوید: «درباره خود این واقعه و نسبت آن با موضوع حجاب و عفاف پژوهشهای نسبتاً خوبی انجام شده است. البته اغلب این پژوهشها مربوط به پس از انقلاب است و طبیعی است که حکومت استبدادی که مسبب این واقعه دردناک است، مانع انجام چنین پژوهشهایی و مانع دسترسی به منابع اولیه و حتی گفتوگو با شاهدان عینی واقعه شود».
مهدویزادگان اشکال مظاهری به نوع خوانش از تاریخ را نیز اینگونه پاسخ میدهد: «خوانش تاریخ، لااقل، بر دو گونه است؛ یک وقت تاریخ را برای مطالعه و بار دیگر، برای فهمیدن وقایع تاریخی میخوانیم. در شکل نخست، تاریخ را از اول باید خواند، ولی در شکل دوم، تاریخ را از جایی میخوانیم که ختم شده است. برای فهمیدن مناسبات میان وقایع تاریخی، باید دید این سلسله حوادث به کجا ختم شدهاند، از همان جا تا به اول خوانده میشود. کسانی که قائل به پیوستگی حوادث تاریخی نیستند، هیچ لزومی نمیبینند تاریخ را تا به آخر بخوانند. اینان هر واقعهای را بیرون از متن و در زمینهای کاملاً انتزاعی و ذهنی میخوانند و لاجرم به فهم تاریخ نمیرسند. فهم تاریخ از مداومت در رفت و برگشتهای اول به آخر و برعکس پدید میآید».
مشکل مظاهری در خوانش تاریخی از این قضیه چیست؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه برای تصویب قانون کشف حجاب باید مقدماتی چون تغییر البسه مردان انجام میشد، عنوان میکند: «باید اول عبا و عمامه را از سر و دوش مردان برداشت تا تغییر البسه عادی شود و سپس زنان را به کشف حجاب وادار ساخت. تلازم میان تغییر البسه مردان و کشف حجاب زنان، هم بر رضاخان و کارگزار فرهنگی و نظامیاش آشکار بود و هم بر علما و مردم متدین آن روزگار. این معنا برای مردان و زنان قیام کننده در روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد کاملاً واضح بود. باور آنان این بود که تغییر البسه مردان در نهایت به قانون عریانگری و اجبار بیحجابی ختم میشود. به همین خاطر مرحوم بهلول که در کانون قیام مسجد گوهرشاد قرار داشت، بالای منبر هشدار میداد اگر بر سر شما کلاهلبهدار بگذارند چند روز دیگر هم حجاب از روی ناموس شما برداشته خواهد شد. درستی این باورشان هم دیری نپایید. ۱۷ دی همان سال (۱۳۱۴) قانون کشف حجاب را تصویب کردند. پس، اگر فرضاً غایت ظاهری سرکوب قیام مردم مشهد، اجبار تغییر البسه مردان است، غایت باطنی و نهایی آن، هموارسازی راه تصویب قانون کشف حجاب بود. تلازم میان تغییر البسه مردان با کشف حجاب و سرکوب خونین با تصویب قانون کشف حجاب، دلیل محکمی است برای اینکه ۲۱ تیر ماه روز «حجاب و عفاف» خوانده شود. حال، اگر محققی نتواند این تلازم را درک کند؛ مشکلی است که در خوانش تاریخ دارد. اگر او مجدد تاریخ را از آخر تا به اول، یعنی از ۱۷ دی ۱۳۱۴ تا ۲۱ تیر ۱۳۱۴ و تا یکم آذر ۱۳۰۷ بخواند، وجود چنین تلازمی را خوب درک میکند. دولت استبدادی مدرن قانون تغییر البسه مردان را در آذر ۱۳۰۷ تصویب میکند، اما دولت به دلیل ترس از پایگاه مردمی روحانیت، فقط در این قانون، مراجع تقلید را استثنا کرده است و از همان زمان تصویب این قانون، اقدامات سرکوبگرانه در پیش گرفت. گرچه مراجع و روحانیت با آن مخالفت کردند و مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی برای توقف آن به رضاخان نامه نوشت، اما عمده مخالفتهای روحانیت و مردم مربوط است به ابتدای سال ۱۳۱۴ که در نهایت به قیام گوهرشاد منتهی شد. اگر این قیام صرفاً به خاطر قانون اجبار تغییر البسه بوده است، قاعدتاً میبایست در همان سال اجرای قانون (اول فروردین ۱۳۰۸) روی میداد نه آنکه هفت سال پس از تصویب قانون. حکومت هم که خبر تصویب چنین قانونی را مخفی نکرده بود».
اگر تغییر البسه علت فاعلی قیام گوهرشاد باشد، کشف حجاب زنان علت غایی آن است
مهدویزادگان درباره این جمله محسنحسام مظاهری که میگوید «بله بهلول روی منبر میگوید اگر به کلاه اعتراض نکنیم فردا سراغ حجاب میروند، اما این خیلی تفاوت میکند که بگوییم دلیل اصلی اعتراض روحانیون و مردم مشهد در تیر ۱۳۱۴ کشف حجاب زنان بوده است» عنوان میکند: این سخن از ایشان خیلی عجیب است. همانطور که بیان شد، مرحوم بهلول غایت قیام گوهرشاد را بیان کرده است. به عقیده وی غایت تغییر البسه کشف حجاب زنان است و به همین خاطر باید برابر آن ایستادگی کرد. به عبارت دیگر، اگر این سرکوبگری به کشف حجاب ختم نمیشد، مردم اینگونه مقاومت نمیکردند. بنابراین، اگر اجبار تغییر البسه علت فاعلی قیام گوهرشاد بوده باشد، کشف حجاب زنان علت غایی آن است و اهل حکمت بر افضلیت علت غایی اجماع دارند، اما فرضاً افضلیت و اهم بودن دلیل کشف حجاب را قبول نداشته باشند و بلکه مرتبه آن پایینتر از عاملیت تغییر البسه دانسته شود با این وصف، چه مانعی دارد که به همین خاطر، این روز، روز حجاب و عفاف خوانده شود؟ آیا برای این روز محتوایی غیر از «حجاب و عفاف» میتوان تصور کرد؟ خوب است آقای محسن حسام مظاهری برای این واقعه خونین، عنوانی را پیشنهاد میکردند تا با عنوان «حجاب و عفاف» مقایسه شود».
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان با اشاره به سخنان مظاهری که اتکا به قول و خاطرات شفاهی شاهدان این واقعه را از حیث اعتبار در رده بعدی گزارشهای رسمی و شهربانی میدانست نیز میگوید: «شنیدن این گونه سخنها تعجب برانگیز و دور از انتظار است و شدت ذهنیت ایدئولوژیک گوینده را آشکار میسازد. خاطرات افرادی که نه فقط شاهد عینی قیام بلکه از رهبران آن بودند، به اندازه راپورتهای مأموران امنیتی و کارگزاران حکومتی ارزش ندارد! کدام مورخ مدقق و دانایی این منطق را قبول دارد که ایشان دومیشان باشد؟ با این حساب خاطرات بسیاری از رجال سیاسی بیاعتبارند، چون اغلب آنها از نوع خاطرات روزشمار نیستند، اما گزارش مطبوعات و اسناد شهربانی زمان واقعه تا چه اندازه صحت دارد؟ آیا مطبوعات وابسته به استبداد به راستی نقل واقعیتها را کردهاند و همینطور اسناد شهربانی؟»
نظر شما