قدس آنلاین: اگر بپذیریم که شهر مقدس و تاریخی مشهد، شهری است که در هاله نورانیت پرتشعشع امام هشتمین(ع) تحقق عینی و تاریخی پیدا کرد، این را هم باید بپذیریم که مشهد، شهر عطوفت و عبودیت است. به عبارت دیگر، در پیشانی این شهر پرعاطفه، چنین نوشته است: من، شهر مشهد، بزرگترین شهر عطوفتها و عبودیتها روی این کره خاکی هستم و هیچ شهری همانند من نیست.
اگر کسی یا کسانی، با این شخصیت برجسته و آشکار شهر مقدس مشهد مخالفت کنند و نخواهند آن را بپذیرند، با یک جهان تاریخی آشکار و نهان و با روح فروزنده مهربانی مخالفت کردهاند. این مخالفت، جز خشونت علیه همه ارکان مهربانیهای تاریخی شهر، ارمغان ذهنی دیگری به دنبال ندارد. البته، نباید فراموش کرد که روند ذهنی و ذهنیتی کسانی که این گونه، با بنیادهای هویتی- تاریخی بشر مخالفت میورزند؛ سرانجام به دشمنی با ریشهها و کیان شهر میانجامد تا هیچ گاه نتوانند از شخصیت تاریخی و پرتکاپوی شهر مشهد، ترسیمی معقول و مطابق با حقیقت بدست آورند.
پذیرش کامل و بینقص این دو مفهوم بزرگ تاریخ تمدن بشر، یعنی مفهوم «عطوفت» و نیز «عبودیت» که در بنیادهای این شهر با قدرت توزیع شده است برای هر مسئول و مدیر خدمات شهری و برنامهریزیهای آیندهگرایانه و تحولخواهانه، از ضروریات ذهنی و عمیق است. مدیر، یا معمار، یا سرمایهدار یا طراحان فضاهای جدید شهری، اگر نسبت به این دو عنصر تاریخی و عینی شهر مقدس مشهد بیرغبت یا بینگاه و بیاحساسات باشند، در هر اقدام و عملیات شهری، امکان خشونتگرایی در معماری و فضاهای شهری را راحت فراهم میآورند تا خدای ناکرده بستر رشد نوعی از معماری و عملیاتهای شهری، که حامل «خشونت» و «زشتی مدرن و پیشرفته» باشد، شکل بگیرد و «خشونت» و خشنسازی معمارانه، با روکشی از زینتهای پرزرق و برق و فریبنده، عادی و عادی انگاشته شود.
انتهای پیام/
نظر شما