قدس آنلاین: از طراحی لباس جورجیو برای کریستیانو رونالدو گرفته تا شخصیتهای مختلف سریالهای ترکی و با فاصله کمی بیشتر از آن، سریالهای کرهای همگی سوژههایی شدهاند برای تقلید جوانانی که میخواهند خود را در قامت شخصیتهای شناخته شده به رخ بکشند و بشوند شبیه کسی که هیچ شناختی از او ندارند. آن وقت است که تنها با چند سکانس از یک فیلم و چند پوستر تبلیغاتی به او دل میبندند و دلشیفتهاش میشوند تا ظاهرشان با الگوی مورد نظر آنها یکسان شود و هرکسی آنها را ببیند اولین جملهاش این باشد که «وای چقدر شبیه...» است.
این الگوبرداریها دختر یا پسر نمیشناسد. به طور حتم نوجوانان تغییر و پویایی را دوست دارند و سکون برایشان آزاردهنده است و اگر نتوانیم به درستی برای این تغییر و پویایی برنامهریزی کنیم ممکن است آنها به هر سمت و سویی کشیده شوند یا به بیراهه بروند.
شاید اگر به درستی برای نوجوانان برنامهریزی میشد امروز کمتر شاهد فاصله گرفتن آنها از الگوهای داخلی و یکهتازی شخصیتهای غربی بودیم.
ساختار اقتصادی و الگوهای مصرف گروههای مرجع
اصغر مهاجری، استاد دانشگاه و پژوهشگر اجتماعی میگوید: زمانی که میخواهیم الگوسازی و یا نمونهای را به عنوان گروه مرجع، طراحی کنیم تا گروههای پیرو از آنها الگوبرداری کنند باید به چندعامل توجه داشته باشیم. یکی از آنها، عوامل ساختاری است که میتواند گروههای مرجع را تبلیغ کند و براساس ذائقه پیروانش آن را قرار دهد. ساختارهای کلان جهانی مانند سینما، سریالهای تلویزیونی، فیلمها، ساختارهای شبکههای مجازی، یعنی نظام رسانهای در سطح وسیع کلمه؛ بنابراین این ساختار بسیار مهمی است که این الگوها و گروههای مرجع که شامل سلبریتیها و آیدیال تایپها یا نمونههای آرمانی میشوند باید چگونه باشند و چگونه در ذائقه پیروانشان جای گیرند. ساختار بعدی، ساختار اقتصادی و الگوهای مصرف است که در طراحی سبک زندگی بسیار حائز اهمیت است و جزو عوامل خارجی محسوب میشوند که قدرت جهانی در طراحی این عوامل مهم است، به همین دلیل تمایل گروههای پیرو به این الگوها بیشتر است.
این استاد دانشگاه با اشاره به عوامل داخلی که موجب میشود گروههای پیرو نوجوانان و جوانان از الگوهای داخلی یا گروههای مرجع سلبریتیها و افراد مشهور پیروی کنند، میافزاید: متأسفانه طراحان داخلی این گروهها را بدون در نظر گرفتن ذائقه نوجوانان ساختهاند، به همین دلیل به جای ایجاد جاذبه، دافعه ایجاد کرده و گروههای پیرو با این الگوها احساس غریبگی میکنند. بنابراین نوجوانان ما از الگوهای داخلی رمیده و جذب الگوهای خارجی میشوند. اما در سطح فردی به دلیل اینکه گروههای مرجع و الگوهای داخلی ما یعنی سلبریتیها و آیدیال تایپها قدرت تولیدکنندگی، بازاندیشی و بازتولید در حوزههای سینمایی، موسیقی، اجتماعی، اقتصادی و هنر ندارند و پویا نیستند، نمیتوانند جاذبه داشته باشند.
مهاجری ادامه میدهد: ما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شخصیت قدرتمند دانشی به نام مرتضی مطهری داشتیم که توان زنده کردن الگوهای دینی ما را با «داستان و راستان» ایجاد و در همان زمان جایزه بینالمللی هم کسب کرد. اما متأسفانه اکنون الگوهای مرجع ما در حوزههای مختلف فرهنگی و هنری که باید پیرو جذب کنند در این حوزه بلاتکلیف هستند و نمیتوانند تولید و بازتولید کنند. در حوزههایی هم که محدودیتها کمتر است شرایط اقتصادی، اجتماعی و فنی تولید و بازتولید کم است.
وی نابرابریهای حاکم بر حوزه پرورش گروههای مرجع را از دیگر عواملی عنوان میکند که گروههای مرجع داخلی ما را برای الگوپذیری جوانان و نوجوانان کم فروغ کرده است. به همین دلیل شانس الگوپذیری گروههای مرجع بیرونی بیشتر از گروههای مرجع داخلی است. البته نباید از عوامل دافعه ایجادکننده سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی مؤثر در الگوپذیری جوانان غافل بود، اما واقعیت این است که این موضوعات سهم کمتری از سایر عوامل دارند.
آگاهی از ذائقه و چرخش فرهنگی جوانان
این پژوهشگر اجتماعی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان ذائقه جوانان و نوجوانان را به سوی الگوهای داخلی هدایت کرد، میگوید: نخستین راهکار این است که با انجام پژوهشهای علمی از چرخش فرهنگی جوانان و واقعیتهایی که در جامعه وجود دارد و ذائقه و دنیای واقعی گروه سنی ۱۱ تا ۲۵ سال باخبر شویم و بتوانیم برای مصرف آنها الگوسازی کنیم، متأسفانه عینک جهتدار ایدئولوژیکی به چشم زده و تصور میکنیم نوجوانان و جوانان باید مطابق میل و خواسته سنتی ذهن ما عمل کنند که این منطقی و امکانپذیر نیست. جبران خلیل جبران در «کتاب پیامبر» به نقل از پیامبر اسلام(ص) مینویسد: «فرزندان شما، فرزندان شما نیستند، آنان دختران و پسران زندگیاند. آنها را چون تیر در کمان بگذارید و به آینده پرتاب کنید و اگر قرار است شبیه یکدیگر شوید، آنها را شبیه خود نه، بلکه خود را شبیه آنان سازید» بنابراین الگوی مرجع به شرطی مرجع است که از سوی پیرو پذیرفته شود و پیرو علاقهمند به الگوبرداری از آن باشد.
به گفته دکتر مهاجری، ما در اغلب مواقع آیدیال تایپ یا نمونه آرمانی میسازیم و انتظار داریم جوانان و نوجوانان از آنها الگوبرداری کنند که متأسفانه این امکان پذیر نیست.
وی ادامه میدهد: در تولید و بازتولید الگوها آنچه اهمیت دارد ذائقه و سبک زندگی گروه پیرو است تا الگو مورد پذیرش قرار گیرد. بنابراین اگر قرار است راهکاری ارائه دهیم، الگوها و گروههای مرجع ما باید از ضریب هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند تا بتوانند به تنوع و ذائقه فرهنگی گروههای سنی مختلف مسلط باشند و دارای دانش و تعهد فرهنگی نیز بوده تا گروههای پیرو آنها را پذیرفته و از آنها پیروی کنند.
ارکان تربیتی مختلف و آموزشهای غیرمستقیم
امان قرائی مقدم، استاد آسیبشناسی اجتماعی دانشگاه خوارزمی نیز میگوید: در مرحله کودکی و نوجوانی، ذهن کودکان و نوجوانان مانند صفحه خالی گرامافونی آماده پذیرش و ثبت و ضبط تمامی وقایع و پدیدههای پیرامونیشان است. در دنیای امروز نمیتوان پدران و مادران را تنها ارکان تربیتی فرزندان دانست و در واقع تلویزیون و برنامههایش، سینما و فیلمهایش، رایانه و بازیهایش، مدرسه و معلمانش همگی پدران و مادران فرزندان هر جامعهای هستند که بخشی از آموزشها را به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به آنها انتقال میدهند و در تربیت آنها ایفای نقش میکنند.
دکتر قرائی مقدم میافزاید: به طور کلی آموزش و یادگیری به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم انجام میشود. یادگیری مستقیم، از طریق مدرسه، دانشگاه و سایر مراکز آموزشی انجام و یادگیری غیرمستقیم، به واسطه تعامل با محیط آموخته میشود؛ جالب اینجاست که بدانیم سه چهارم یادگیریها از طریق یادگیری غیرمستقیم است.
وی با اشاره به اینکه ژان ژاک روسو در کتاب «امیل» مینویسد کودکان باید در دامن طبیعت پرورش یابند، ادامه میدهد: به طور حتم شهر، منطقه، محله و به طور کلی محیطی که افراد در آن زندگی میکنند در یادگیریها و سبک زندگی افراد بسیار تأثیرگذار است و همین تفاوت، افراد را از یکدیگر متمایز میکند. مولوی در ۷۰۰ سال پیش گفته است: «نرم نرمک گفت شهر تو کجاست/ که علاج اهل هر شهری جداست/ من در آن شهر از غرابت کیستم/ خویشی و پیوستگی با کیستم». به این ترتیب براساس تئوری مکتب شیکاگو – مکتب بومیشناسی- یادگیری، فرهنگ و خرده فرهنگ افراد در مناطق مختلف با یکدیگر متفاوت است و هر یک الگوی خاص خود را میطلبد.
سلبریتیهایی که برای جوانان الگو میشوند
به گفته قرائی مقدم، یکی از مواردی که این روزها بر نوجوانان و جوانان که بسیار احساسی فکر میکنند و وزنه ادراک آنها از مسائل، در مقایسه با وزنه احساس آنها سبکتر است تأثیر میگذارد، سلبریتیها در حوزههای مختلف اجتماعی، هنری، فرهنگی، سیاسی و ورزشی هستند که برای جوانان شیفته خود الگو میشوند و این الگو بودن یعنی یادگیری غیرمستقیم از رفتار، پوشش و حتی سبک زندگی آنها که میتواند بسیار مفید و یا مخرب باشد. چرا که اگر الگوی فردی پهلوان تختی، پهلوان اکبرخراسانی، دکتر حسابی، دکتر سمیعی و یا سردار سلیمانی باشد بسیار مفید است؛ اما متأسفانه اکنون دیگر خبری از تختیها و اکبرخراسانیها نیست و الگوی جوانان و نوجوانان ما شخصیتهایی هستند که با فرهنگ ملی و مذهبی ما بیگانهاند و ناهنجاری در رفتار و منش برخی از آنها بسیار مشهود است و موجب میشود برخی از جوانان که امید و آرزو و آیندهسازان کشور هستند و توسعه کشور در دستان آنهاست تحت تأثیر این افراد قرار گیرند و چه بسا ممکن است به انواع آسیبهای اجتماعی دچار شوند.
این استاد آسیبشناسی اجتماعی دانشگاه خوارزمی ادامه میدهد: البته برخی از این سلبریتیها که افرادی متشخص و مشهور هستند نیز به همان نسبت میتوانند تأثیر مثبت بر جامعه و جوانان داشته باشند؛ چرا که این الگوها از گذشته تا کنون بودهاند و توانستهاند موجب گسترش علم، مردمداری، ساده زیستی، کمک به محرومان و نیازمندان و ایستادگی در برابر ظالمان شوند و جامعه را به سمت رشد و تعالی سوق دهند.
انتهای پیام/
نظر شما