قدس آنلاین: در قرن ۱۹ داستانهای جنگی در غرب توانستند به طور آشکار هویت مستقل و ثابتی پیدا کنند و عملاً توسط مخاطبان و تحلیلگران ادبی به رسمیت شناخته شوند. در پی آن سه رمان مشهور «جنگ و صلح» نوشته «تولستوی»، «پارما» نوشته «استاندال» و «نشان سرخ شجاعت» نوشته «استیفن کرین» توانستند الگوی اصلی داستانهای مدرن جنگی را در غرب تبیین کنند. رمان جنگ و صلح اختصاص دارد به جنگ ناپلئون در روسیه، پارما شرح حال نبرد واترلو را بیان میکند و داستان نشان سرخ شجاعت به جنگهای داخلی آمریکا اختصاص دارد. پس از خلق این آثار ماندگار، برای نخستین بار بنمایهها و مضامین رئالیستی به طور جدی در بستر داستان جنگ مطرح شدند. آن چنان که این آثار به عنوان سند دست اول تاریخی به کرات مورد ارزیابی مورخان قرار گرفتند. در آثاری چون جنگ و صلح به مسائل و رویدادهای مهم اجتماعی، تاریخی و فرهنگی اشاره شده که تمام موارد ذکر شده برای مورخان حکم سند تاریخی را پیدا کردهاند. این در حالی است که تجارب و اندوختههای مطرح در رمانهایی از این دست هیچگاه در بستر کتابهای تخصصی تاریخی ثبت و مطرح نشده است؛ چرا که تاریخ توانمندی لازم برای پرداختن به جزئیات مهم اجتماعی و فرهنگی را در خلال وقوع حادثه مهمی چون جنگ ندارد، اما رمان این قابلیت را دارد که تمام ساحتهستی را به دقت و درستی به تصویر بکشد و تحلیل کند.
بیان حقایق جنگ، عینیتنگری، مستندسازی و حفظ عنصر دلالتگری شالوده اصلی این گونه آثار را تشکیل میدهند. در این آثار، نویسندگان همچون پژوهشگران امانتداری بودند که با دقت و ریزبینی خاصی به ثبت اطلاعات و رویدادهای مهم جنگی پرداختند و توانستند در قالب داستانی آن رویدادهای مهم را حفظ کنند.
در ایران نیز جا دارد نویسندگان دوره کنونی با خلق داستانهای رئالیستی و تلفیق رویدادهای مهم جنگی با تخیل منطبق با قوانین درونی حاکم بر داستان، آثار ماندگاری را پدید آورند؛ به گونهای که مورخان پس از آن برای درک اوضاع و احوال زمان جنگ به این آثار رجوع کنند. حوادث مهم و سرنوشتسازی چون فتح خرمشهر تاکنون به درستی با آن ابعاد پیچیدهاش در قالب رمانی بزرگ و تمام عیار خلق نشده است که هم دارای اسکلتبندی مستحکم باشند، هم نثری تأثیرگذار داشته باشند و هم بسیاری از حقایق اجتماعی، تاریخی و فرهنگی جنگ که تاریخ قادر به بیانش نیست را به تصویر بکشند.
در اینجا نوع پژوهش، نحوه جمعآوری اطلاعات و نوع شکلگیری ساختار و بافت داستان بسیار مهم است و در ماندگاری اثر ایفای نقش میکند. باید به این مسئله توجه داشت که لازم نیست همه نویسندگان داستان دفاعمقدس و جنگ چنین شیوهای را برگزینند، اما این مسئله نباید به آنجا ختم شود که پس از هشت سال جنگ و گذشت زمان طولانی حتی یک داستان جنگ ماندگار و ارزشمند رئالیستی در کارنامه داستانهای دفاع مقدس یافت نشود. در این گونه آثار مستندسازی و بیان حقایق جنگ آن هم در قالب اثری کاملاً داستانی امری پسندیده و حائز اهمیت است، بنابراین میطلبد نویسندگان این حوزه بدون غرضورزی و اعمال نفوذ در کلام راوی و شخصیتها، رویدادهایی را در کنار هم قرار دهند که نماینده جنگ واقعی هشت ساله باشد تا آنجا که پژوهشگران و مورخان بتوانند به اطلاعات ریز و در عین حال مهمی که تاریخ توانایی بازگویی و ثبت آنها را ندارد، دست یابند.
توجه به این مسئله ضروری است که نسلهای آینده به واسطه آثار داستانی نباید با اطلاعات اشتباه و نادرستی مواجه شوند، بنابراین خلق داستانهای ضدارزشهای دفاعمقدس که تنها برای تخریب حقایق جنگ، سیاهنمایی و تعمیم دادن یک اشتباه کوچک به تمام فضای حاکم بر جنگ هشت ساله خلق شدند، میتواند لطمههای جبرانناپذیری را بر پیکره داستان دفاعمقدس بزند.
نظر شما