پروفسور حمیدرضا یوسفی، استاد تاریخ تفکر و روانشناسی تعامل در دانشگاه پُتسدام و پژوهشگر فلسفه میانفرهنگی در مقالهای اختصاصی که در اختیار روزنامه قدس قرار داده، به آسیبشناسی نظام دانش و اندیشه در ایران پرداخته است. سرویس اندیشه، این مقاله را در ۱۰ شماره متوالی پیش رو منتشر خواهد کرد. بخش اول این مقاله را با هم میخوانیم.
بازنمود موضوع
دانشگاه به عنوان پیشانی علمی و نماد روشن ارزشها، هنجارها و سنتهای کشور نقش مهمی در تبیین و آسیبشناسی امور جامعه دارد. از آنجایی که رفتار و عملکرد اهل دانش موجب الگوبرداری و هنجاری شدن در جامعه میشود، باید این رفتارها و عملکردها پیوسته مورد آسیبشناسی سیستمی قرار گیرند. با این عمل میتوان نه تنها به بهداشت علمی کشور و جلوگیری از فساد بهعنوان تیشههای ریشههای دانش کمک کرد، بلکه میتوان چالشهای ممکن را به فرصتی برای بهکارگیری هر چه بهتر استعدادها در پیشبرد اهداف کشور تبدیل نمود. شرایط کنونی نشان میدهد تاکنون چنین آسیبشناسی صورت نگرفته است.
تربیت نیروی انسانی از راه آموزش، تولید دانش از طریق پژوهش و ارتباط با محیط بیرونی از جمله وظایف مراکز علمی است. با نگرش سیستمی میتوان پی برد دگرگونیهای بیرونی سازمانها بر کارکردها و ساختار درونی آن سازمان اثر دارد. شناخت دانشگاهها اساساً باید با رویکردی سیستمی و در بطن جامعه صورت پذیرد و رفع مشکلات آموزشی و پژوهشی در دانشگاه بدون عوامل پیرامونی آن امکانپذیر نیست. چنانکه عوامل بنیادی چون مشکلات نظام آموزشی پیش از دانشگاه، مسائل فرهنگی و اجتماعی و باورهای شکل گرفته در جامعه، تأثیر نگرشهای غالب بر فضای علمی و غیرعلمی، از جمله اموری هستند که بر اداره امور مراکز علمی مؤثر هستند. به این ترتیب باید دنبال راههایی بود که میتوانند معضلات اجتماعی و غیراجتماعی افکار و محیط پیرامون ما را با راهکارهای کارا و پویا متحول سازند و در مقابل انحرافات و مشکلات مخرب واکسینه کنند. یکی از مکانیزمهای بنیادین برای واکسینه کردن فرهنگ و سنتهای یک کشور و رسیدن به شاهراههای موفقیت فردی و جمعی، آسیبشناسی است که در زیر به آن میپردازم.
تعریف آسیبشناسی
آسیب در لغت فارسی به معانی ضربه، زیان، آفت، رنج، مشقت، بلا و امثال آن به کار رفته است. آسیبشناسی ارابه تصحیحکننده و حرکتدهنده علوم است و حکم مادر آنها را دارد. به این معنا که هیچ علومی نمیتواند بدون آسیبشناسی دوام بیاورد و هیچ جامعهای را نمیتوان بدون آسیبشناسی مدیریت کرد. آسیبشناسی مجموعه عظیم سببشناسی، جریانشناسی، بحرانشناسی، تعاملشناسی، رفتارشناسی و تفکرشناسی را دربرمیگیرد. این زیرمجموعهها در کانون آسیبشناسی نوع تفکر یا تفکرات حاکم در جامعه و نهادهای اجتماعی، سیاسی، علمی و عملکردهای آنها اعم از دلایل بروز کمکاری، بدکاری، بیانگیزگی، ازخودبیگانگی، سستی هویتی و بسیاری از کژیها و کاستیهای مخرب دیگر که منجر به اشکال مختلف بحران میشوند را مطالعه میکند. با آسیبشناسی میتوان موارد و دلایل ناکارآمدی را تجزیه و تحلیل کرد و علل و عوامل اختلالات شرایط محیطی، روحیات فردی و برخوردهای جمعی را مورد بررسی سیستمی قرار داد. آسیبشناسی کمک میکند مردابها و باتلاقهای پنهان جامعه را کشف کنیم و ریشههای آنها را با روشهای عقلی بخشکانیم.
آسیبشناسی راهکارمحور به فرد و جامعه عزت میبخشد، ایجاد انگیزه و سختکوشی میکند، عشق مضاعف میآفریند و افراد جامعه را مسئولیتپذیرتر میکند. اگر دنبال زندگی در یک جامعه مترقی و موفق هستیم، باید امور را به طور مستمر از صفر تا صد مورد آسیبشناسی قرار دهیم. آسیبشناسی تفکر مدیریتی ایجاد میکند و تقویت سیستمی و سیستماتیک جامعه را بههمراه دارد. آسیبشناسی سبب تثبیت تفکر کاربردی و مبتنی بر بینش و روش میشود و از بروز بحران و حادثه جلوگیری میکند. جامعهای که آسیبشناسی در آن تبدیل به یک فرایند مداوم و عادی شده را میتوان جامعهای پیشرو و رو به موفقیت نامید. با تحول برآمده از آسیبشناسی نظام آموزشی و نهادهای اجتماعی، امکان رشد و شکوفایی برای اعضای جامعه و رفاه جمعی فراهم میشود. آسیبشناسی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد که عبارتاند از:
آسیبشناسی کاذب
به روشی از آسیبشناسی گفته میشود که مبانی آن بر اساس نظریات شخصی فرد پژوهشگر چینش، بررسی و تحلیل میشود. در چنین حالتی، فرد پژوهشگر پاسخ پرسشهای کمی و کیفی مطلب مورد پژوهش را با نگارهها و برداشتهای کلی و جزئی خود، هم پاسخ میدهد و هم به آن عمومیت میبخشد؛ به طوری که خواننده یا مخاطب بدون آنکه از چگونگی روش آسیبشناسی اطلاعی داشته باشد به این استنباط میرسد که این آسیبشناسی پژوهشگر مبتنی بر یک نظرسنجی منظم صورت گرفته است. طبیعی است این آسیبشناسی کاذب، ذهن مخاطب یا خواننده را گمراه کرده و او را دچار یک پیشداوری میکند که میتواند خلاقیت و راهکارجویی او را تحت تأثیر مستقیم قرار دهد. این آسیبشناسی کاذب یکی از روشهای متداول در جوامعی است که برداشت درستی در آن از تحقیق و تفکر پژوهشگرایانه برای بهبودبخشی به روابط نهادهای اجتماعی و غیر اجتماعی وجود ندارد. بنابراین نخستین گام پژوهشگر، آسیبشناسی چنین آسیبشناسیهایی است.
آسیبشناسی محفلی
به روشی از آسیبشناسی گفته میشود که دارای یک ذهنیت و مرامنامه محفلی و گروهی است. این ذهنیت و مرامنامه برخاسته از اندیشهورزی و تفکر آلونکی است. آسیبشناسی محفلی که برگرفته از دیدگاههای گروهی و معمولاً ایدئولوژیکی با اهداف از قبل تعیین و تعریف شده است؛ به دنبال این است که دلیلی برای پیشداوریهای خود، دیدگاهها و جهانبینیهای خود و نگاه خود به دین، جامعه، فرهنگ، جایگاه انسان در جامعه، روابط بینالمللی، روابط داخلی، نوع تعاملات و تمام چیزهایی که به مراودات میان انسانی برمیگردد، داشته باشد. آمار بدست آمده از آسیبشناسی محفلی و دلایلی که آورده میشود دلایلی است که معمولاً ساختگی است و با واقعیتی که همه با آن حوزه کاری و یا جامعه درگیر هستند کاملاً در منافات قرار دارد.
آسیبشناسی ریشهای
آسیبشناسی ریشهای در نقطه مقابل نوع کاذب و محفلی قرار دارد. آسیبشناسی ریشهای همه مسائل، چالشها و پرسشهای ممکن را با تکیه بر یک تفکر تحلیلی و تفکر سیستمی مورد ریشهیابی و تجزیه و تحلیل قرار میدهد و تلاش میکند با این نوع ریشهیابی به تعریف درستی از چالشها، درگیریها و پرسشها برسد. سپس به طرح راهکار برای از بین بردن و یا کاهش چالشها و تبدیل کردن آنها به فرصتی برای جهشهای فرهنگی، نگاههای بهتر و دقیقتر به جامعه و به مسائل علمی، دینی، تاریخی و فرهنگی میپردازد. آسیبشناسی ریشهای یک روش مناسب برای تبدیل چالشها به فرصت و شناخت بدرفتاریها، بداخلاقیها، فساد و... است. متأسفانه در کشور ما بیشتر با آسیبشناسی کاذب و محفلی روبهرو هستیم که خود یک چالش بزرگ است.
انتهای پیام/
نظر شما