قدس آنلاین: بیشک علم روانشناسی به واسطه نقشآفرینی شخصیتهای داستانی، طرح مکنونات درونی آنها و نوع بینش و باور نویسنده در برملا کردن خود تأثیر عمیقی بر ادبیات داستانی دارد. متأسفانه در ایران کمتر نویسندهای در پی کسب دانش در این حوزه است. بر این اساس شخصیتسازی در داستانهای ایرانی همواره با اما و اگرهای بسیاری روبهرو است. برای بسیاری از تحلیلگران ادبی، طرح مباحث روانشناختی در ادبیات با ظهور آرا و نظریههای فروید همچون «ضمیر ناخودآگاه» پا به عرصه وجود نهاد. در صورتی که پیش از فروید نیز فیلسوفان یونانی چون افلاطون و ارسطو به جنبههای روانشناختی آثار ادبی اشارتی داشتهاند. افلاطون در یکی از رسالههای خود مدعی است شعر نتیجه پریشانی ذهن یک فرد ناآرام و آشفته است و ارسطو به شیوه روانشناختی به تفسیر آثار تراژیک مبادرت میورزید.
خلق داستان براساس علم روانشناسی کاری بس سخت و دشوار است؛ چرا که داستاننویس به بررسی عمیق انسان و عوالم ناشناخته درونی او روی میآورد. انسانی که همواره ماهیت وجودیاش ناشناخته باقی مانده و آنچنان که بایسته است نتوانسته در شناسایی خود موفق باشد، حال قصد دارد در داستان خود به مصاف انسان و ماهیت وجودی او برود. باید توجه داشت در خلق رمان، نویسنده بیشتر به مقولاتی چون اخلاق، صفات و ویژگیهای فردی شخصیتها توجه میکند؛ در صورتی که در داستان صرفاً روانشناختی نویسنده در پی موشکافی ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی است. در این میان گستره تخیل و رؤیا نیز مورد توجه داستاننویسان قرار میگیرد. فروید، متون ادبی را نوعی رؤیای پیش پا افتاده میداند و بر این باور است اینگونه آثار تنها برای اقناع خواستههای ناخودآگاه انسان خلق میشوند. بدیهی است در شیوه نگارش رمان روانشناختی، هم به ساختار و شیوه داستاننویسی توجه میشود و هم تأثیرگذاری آثار بر ذهن و روان مخاطبان موردنظر است. اما اساسیترین سخن در باب خلق رمانهای معاصر روانشناحتی، پیروی نویسندگان از دیدگاههای روانشناسانی چون فروید، آدلر و یونگ است و از این رو است که بسیاری از نظریات چون نظریه ناخودآگاه واپسزنی افکار، نهاد، من، عقده ادیب، لببیدو، فرافنکنی، تفسیر آثار بر مبنای جنسیت، کوشش برای برتری در بستر آثار ادبی مورد ژرفکاوی قرار میگیرد و براساس آن آثار به بوته نقد سپرده میشود. در روانشناسی یونگ اصطلاحات و نظرات جدیدی چون آرکی تایپها (صور اسطورهها)، ناخودآگاه جمعی و فردی برای نخستین بار طرح شد. شایان ذکر است توصیف تمامی دیدگاهها و آرای روانشناسی سه نظریهپرداز فوق نیازمند حجمی به اندازه یک فصل بزرگ از کتاب است که در این مقاله کوتاه نمیگنجد. چیزی که مشخص است، اینکه از طریق رمان روانشناختی میتوان تا حدودی به رمز و رازهای درونی پی برد و با گذر از لایههای رویه آن، به درونش نقبی عمیق زد. این گونه رمان این امکان را در اختیار نویسنده میگذارد درباره حالتهای روحی انسان که در وادی ادبیات مطرح شدهاند، کنکاش کند. باید به این مسئله مهم توجه کرد که در غرب پیشرفتهای چشمگیری در این حوزه رخ داده است، نویسندگان این حوزه حتی اگر به صورت تخصصی هم خالق رمان روانشناختی نباشند در خلق دنیای درون شخصیتها موفق بودند. این در حالی است که در ایران تعداد معدودی نویسنده به واکاوی مباحث روانشناسی و استفاده از آن در خلق شخصیتها مبادرت ورزیدهاند.
نظر شما