قدس آنلاین: در طول تاریخ و تمدن انسان همواره از هنر برای اشاعه و ترویج افکار، اندیشهها و احساسات خویش استفاده کرده است. ادیان مختلف از هنر برای ترویج انگارههای خویش بهره بردهاند. در حرم مطهر رضوی نیز موسیقی به معنای کلان آن در قالب-های متنوعی چون قرائتهای قرآن، ادعیه و زیارتنامه و اذان تا نواختن نقارهخانه مورد استفاده قرار گرفته است. در فرصتی که فراهم آمد در گفتوگو با آقای آریا عظیمینژاد درباره موسیقی و نقش آن در فضاهای معنوی و مقدس گفتوگو کردیم که با خلق آثار ماندگاری چون قطعه «آمدهام ای شاه پناهم بده» و آلبوم «ساقی سرمست» در ترویج فرهنگ شیعی گامهای مؤثری برداشته است. آنچه میخوانید بخش دوم گفتوگو با او است.
* چگونه موسیقی میتواند به فراوری تجربه زیسته زیارت کمک کند و به دیگرانی که نمیتوانند آن را بهطور مستقیم تجربه کنند، ارائه دهد؟ چطور از موسیقی استفاده و تجربه زیارت را در سطح جهانی و برای دیگران ملموس کنیم؟
من بار اولی که به زیارت حضرت رضا(ع) آمدم بیست و چند سال بیشتر نداشتم و تا آن موقع به حرم نیامده بودم. هیچ آشنایی با این فضا نداشتم. فقط سعی کردم حس شخصی خودم را دریابم. احساس میکردم هر کدام از آدمهایی که اینجا هستند با یک رشتهای وصل هستند. من همیشه اینگونه نگاه میکنم. بعد هر کدام از رشتهها میآید و به یک نقطه وصل میشود. هر کدام از این رشتهها یک ضخامت، یک ارتعاش و یک صدایی دارد. نوع خواستن و ارتباط این افراد در اماکن مقدس برایم مهم است. در مکه نیز همین طور راه میرفتم و آدمها را از اقوام مختلف میدیدم که چگونه با خدای خودشان ارتباط دارند. این برای من جذاب بود تا بعد آن را در کار خودم خرج کنم که هر آدمی با هر جنسی که آمد و اینجا نشست بتواند این قلاب را بیندازد و ارتباط برقرار کند.
* موسیقی میتواند آن تجربه را بازسازی کند؟
بدون شک؛ یعنی در آن لحظه شما انگار طیالارض میکنید.
* در حرم آواهای مختلفی داریم. مجموعه آواهای انسانی و اصواتی که در این فضا وجود دارد، دارای چه ظرفیتی برای تولید آنچه بتوان به آن نام موسیقی را اطلاق کرد، هستند؟
دو نوع نگاه وجود دارد. یک وقت که موسیقی افکتیو است یعنی از صداهای موجود در یک لوکیشن و مکان استفاده میکند تا آن فضا را معرفی کند. گاه نیز موسیقی میتواند کاملاً مجرد باشد و [آن فضا را] به شما معرفی نکند. به عبارتی اگر شما میخواهید بگویید در حرم هستید اول صدای ساعت میآید، بعد صدای بال کبوتر و سپس صدای نقارهخانه که اتفاقات صوتی هستند و شما را وارد این فضا میکنند. یک وقتهایی نیز میتوان با موسیقی مجردی به ذات یک فضای جدید را تعریف کرد. این فضا، فضایی است که یک صورت و یک باطن دارد. موسیقی میتواند آن باطن و نه صورتی که وجود دارد را تعریف کند. چون ما اکثراً به این صورت نگاه میکنیم. به عنوان مثال در بیشتر قطعاتی که برای امام رضا(ع) ساخته شده است در ابتدای قطعه مثلاً صدای نقارهخانه میآید، برای اینکه بتوانیم به مردم نشان دهیم لوکیشن ما این است و سریعاً به چیزی که میخواهیم برسیم. قسمت دشوار این است که این باطن را بیاورید و جاری کنید. این نقطه سخت کار هنرمند است.
* ثبت و ضبط این آواها و اصوات کمکی به این کار میکند؟
بله، صد درصد. به نظر من در آلبومهای صوتی که من اسمش را صوتیهای مصور میگذارم کارکرد بسیار زیادی دارد، انگار شما به داستانهای صوتی و به قول امروزیها پادکست گوش میدهید. مثلاً در تولید یک پادکست میتوانید وقتی در مورد حرم حرف میزنید صداهای مختلف آنجا حتی شرح لوکیشنها را بشنوید. این صداها میتواند حتی از این حیث جذب باشند که ما از طریق آنها به این محیط اشراف پیدا کنیم.
* مهم ترین نمود موسیقایی در حرم مطهر نقارهخانه است در اسناد رسمی نزدیک به ۴۰۰ سال قدمت دارد ولی فضل بن روزبهان خنجی در سندی اشاره میکند چیزی حدود ۷۰۰-۸۰۰ سال پیش وجود داشته است. شما امروز (در روز گفتوگو) یک تجربه خیلی نزدیک از آنچه اینجا اتفاق میافتد داشتید؛ از این تجربه بگویید.
من بارها صدای نقارهخانم را شنیدهام. ولی امروز وقتی رفتم بالا و دوستان لطف کردند و نواختند ناگهان یک در و یک بعد برایم باز شد که من چقدر میتوانم از این استفاده موسیقایی کنم. گویی یکدفعه از جهت دیگری به این ماجرا نگاه کردم. زاویه دید من تغییر کرد. قرار گرفتن در این فضا ناگهان شما را به جایی دیگر میبرد. چیزی که شاید با دیدنش از پای تلویزیون برای شما رخ ندهد.
* به روال معمول، نقارهخانه دو بار در روز مینوازد. یکبار اصطلاحاً در استقبال از خورشید است و یک نوبت نیز در بدرقه خورشید. چیزی که میشنوید را اثر موسیقایی میدانید یا صرفاً آن را حائز کارکرد اطلاعرسانی میدانید؟
به نظرم هر دو اینها هست. خود این موسیقی به ذات خویش دارای خاصیتها و نشانههای بسیار جذابی است. من آن بخشی را بیشتر دوست دارم که با کرنا میزنند «دوران، دوران علیبنموسیالرضا(ع)» است و خیلی نیز به نظرم کارکرد دارند. باید به کارکرد ریتم در زبان و شعر توجه کرد. باید ریتم کلام و شعر را در موسیقی اجرا کنید و ببینید چه اتفاقی میافتد. به نظرم اینجا در نقارهزنی نمونه خیلی قدیمی و سنتیاش وجود دارد و آدمهای مختلف از منظرهای مختلف به آن نگاه میکنند. شاید در همین بین یک آهنگساز دیگر بیاید و بعد دیگری از آن را کشف کند.
* تجربه برخورد غیرایرانیها یا غیرمسلمانها با موسیقی ایرانی مثل قطعه «آمدهام ای شاه پناهم بده» چگونه بوده است؟
اصلاً به طور کلی واکنشها به آواز و نغمات و خوانندگان ایرانی عجیب است. این تنبلی خود ماست که نتوانستهایم مثل کشور هند که موسیقی بسیار غنی دارد و آن را جهانی کردهاند عمل کنیم. ترکیه که همجوار ماست توانسته این فرهنگ را به خوبی به جهان بشناسد و آفریقا نیز همین کار را کرده است. ولی موسیقی ایران خیلی نتوانسته است خودش را به جهان معرفی کند. ما گنجینهای داریم که باید از آن استفاده عملی کنیم. ولی در حال حاضر این گونه نیست، گویی یک دایرهالمعارف چند جلدی داریم که روی طاقچه اتاقمان است و به آن کاری نداریم.
* آیا گذر زمان، موسیقی سنتی مثل موسیقی کلیسایی یا مثلاً موسیقی نقارهخانه را دچار تحول میکند یا مثلاً باید این موسیقی موجود را به همین شکل حفظ کرد؟
ما الآن در موسیقی اروپا، دوره رنسانس، باروک، کلاسیک یا رمانتیک را داریم که همه اینها مکتوب است، ولی در موسیقی سنتی خودمان از ۱۰۰ سال قبل خبر نداریم. مثلاً از موسیقی زمان باستان خودمان جز چند نقش برجسته و عکس که در طاقبستان و جاهای مختلف است چیزی نمیدانیم و مشخص نیست ماهیت این موسیقی چه بوده است. به نظرم ضرورتش همین است که الآن بیاییم و موسیقی نقارهخانه را که ۵۰ سال پیشش را هم داریم، مکتوب کنیم. باید آن را به صورت نت و زبان موسیقیایی ضبط و به عنوان مرجع حفظ کرد تا بتوان در هر دورهای به آن رجوع نمود و دید نسبت به گذشته تغییر کرده است یا خیر. الان در غرب اگر کسی باروک میزند کاملاً همان چیزی است که زمان یوهان سباستین باخ میزدهاند.
* به همین دلیل که ثبت و ضبط شده است؟
بله، مگر چند سال است موسیقی سنتی و ردیفی ما نت شده است. این نشان میدهد ضعفهایی که من میگویم تکتک کنار هم چیده میشود و در نهایت میبینید موسیقی مهجور مانده است.
* به عنوان آخرین پرسش بفرمایید در این فضای مقدس چقدر میتوانیم از موسیقی بهره بگیریم؟
در زمینه موسیقی میتوانیم اتفاقات خوبی را رقم بزنیم. مثلاً در مکه و مدینه، اذانها خاص آن منطقه است و شما به محض اینکه اذان ویژه مکه را میشنوید میفهمید اینجا مکه است، حتی اگر تصویرش را نبینید. به نظرم ما در آستان قدس باید برای این آستان نشانهها و نمادهایی تعریف کنیم که نشانههای حضرت رضا(ع) شوند، به نحوی که اگر کسی تصویر را نیز نبیند بتواند ارتباط برقرار کند و بفهمد مثلاً این صلوات خاصه است، این اذن دخول است و این اذان اینجاست. برای این کار باید نگاه تخصصیتری داشت. به عنوان جمله آخر بگویم به نظرم کسانی در راه هستند و تکلیفشان مشخص است. من اگر کاری میسازم هدفم آن شخص نیست، هدفم کسی است که در راه نیست؛ باید بتوانم او را به این راه بیاورم. باید به او بگویم گوش کن، ببین میشود اینگونه نیز حس و تجربه کرد.
نظر شما