تحولات منطقه

پرستاری که تحت عنوان نیروی جهادی، اولین بار پا به بخش بیماران کرونایی بیمارستان امام رضا(ع) گذاشت، از خاطرات تلخ و شیرین این جهاد می‌گوید؛ از مرگ نوزاد و سوگ مادر غریبش تا مرگ دختر معلول و زن سالمندی که چند ساعت بعد از مرگ همسرش، چشم از دنیا بست تا در مسیر آخرت هم کنار او باشد.

خاطرات تلخ و شیرین پرستار مشهدی در بخش «کرونا»
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، این بار می‌خواهیم راوی داستان پرستار از جان گذشته‌ای باشیم که غیرت و احساس مسئوولیت باعث شد، تنها به ارائه خدمات درمانی در بیمارستان محل کارش اکتفا نکند و هنگامی که نیاز بیماران کرونایی در ارائه خدمات جانبی جهت درمان هر چه موثرتر را دید به پشتیبانی و حمایت همکاران خود در بخش بیماران کرونایی بیمارستان‌های امام رضا(ع) و شریعتی مشهد شتافت و از این رهگذر خاطراتی برایش رقم خورد که شنیدنش خالی از لطف نیست.

او متولد سال ۶۲ هست و در یکی از بیمارستان‌های مشهد به پرستاری از بیماران مشغول است نمی‌خواهد نامش فاش شود.

خدمت به مردم در حکومت حضرت مهدی(عج) انگیزه پرستار شدنم بود

این بانوی پرستار در خصوص انگیزه اصلی خود برای ورود به حوزه جهاد سلامت و مراقبت از بیماران کرونایی می‌گوید: از همان ابتدا که تصمیم‌گرفتم در این رشته مشغول به تحصیل شوم هدف و انگیزه اصلی من خدمت به مردم در حکومت حضرت مهدی (عج) و نیاز جامعه به پرستار زن جهت ارائه خدمت به جامعه بانوان بود.

او که از بوروکراسی‌های اداری و به قول خودش کاغذبازی و گزارش نویسی‌های دست و پاگیر که مانع انجام کار مفید پرستاران و ارائه خدمات بیشتر به بیماران می‌شود، بسیار گلایه دارد در ادامه سخنانش بیان می‌کند: با شیوع کرونا و کاسته شدن از ساعات کاری و خانه‌نشینی من به این فکر افتادم که چه کار مفیدی برای کمک به حال این بیماران می‌توانم انجام دهم به همین منظور در جاهای مختلفی همچون نظام پرستاری و دانشگاه علوم‌پزشکی فرم تقاضای خدمت در بخش بیماران کرونایی را پر کردم.

این بانوی پرستار اضافه می‌کند: با شروع موج اول کرونا و شلوغ شدن بیمارستان‌ها، وزارت بهداشت طی ابلاغیه‌ای به تمام بیمارستان‌های خصوصی خواستار به کارگیری ۱۰ درصد از پرسنل پرستاری هر بیمارستانی جهت کار در بخش بیماران کرونایی شد.

او که به محض دریافت این ابلاغ فوری به صورت داوطلبانه به عنوان پرستار در بخش بیماران کرونایی بیمارستان امام رضا(ع) مشغول به کار می‌شود در آنجا به خلا بزرگی پی می‌برد و آن خلاء چیزی جز کمبود یک نفر همراه موثر در کنار بیمار جهت رتق و فتق امور بیماران و رسیدگی به حال آنها نبود.

مرخصی از بیمارستان محل خدمت برای خدمت به کرونایی‌ها

وقتی این بانوی پرستار به این نیاز اساسی بیماران پی‌می‌برد بعد از سپری شدن ماموریت سه ماهه خود با شروع موج دوم کرونا و درخواست نیاز دانشگاه علوم پزشکی به فعالیت گروه‌های جهادی مردم یار فوری به این دعوت لبیک می‌گوید و در این خصوص توضیح می‌دهد: هنگامی که با خبر شدم جهت کمک به بیماران کرونایی نیروی مردمی می‌پذیرند فوری از بیمارستان محل خدمتم درخواست مرخصی کردم و بعد از ثبت نام جهت عضویت در گروه‌های جهادی دوره‌ها و آموزش‌های لازم برای انجام این کار را گذراندم‌ و به عنوان نیروی جهادی مردم یار در بیمارستان امام رضا(ع) مشغول به کار شدم.

او که با سپری شدن دوران مرخصی خود مامور به خدمت در بیمارستان شریعتی بخش بیماران کرونایی در شیفت‌هایی فشرده می‌شود، انگار خدا او را برای مصافی تنگاتنگ و هر روزه با این ویروس منحوس انتخاب کرده است؛ حالا او چند روز در هفته را به عنوان پرستار در شیفت‌هایی فشرده مشغول انجام وظیفه در کنار بیماران کرونایی‌است و مابقی روزهای هفته به عنوان نیروی جهادگر مردم یار به این بیماران خدمت می‌کند.

سوگ مادر کرونایی در مرگ نوزادی که هرگز ندید

این پرستار فداکار در ادامه سخنانش از چهره سیاه و مرگ‌بار کرونا و خاطرات غم‌باری که برای او و بیماران رقم زده اشاره می‌کند و در این خصوص می‌گوید: در دوران عید در بیمارستان امام رضا(ع) در بخشی که زنان باردار مبتلا به کرونا یا مادرانی که کرونا داشتند و وضع حمل کرده بودند، مشغول به کار بودم در آنجا واقعا شدت ریسک و خطر بیماری بالا بود و از طرفی جدا کردن نوزاد از مادر فشار روحی مضاعفی برای مادر بیمار محسوب می‌شد، مادری که در این شرایط باید به تنهایی این فشار را تحمل می‌کرد و از دیدار عزیزانش نیز محروم‌ بود.

این بانوی پرستار از مادر جوانی برایم حکایت می‌کند که به کرونا مبتلا شده بود و همسرش به علت اعتیاد او را رها کرده بود و ماجرا را این گونه بیان می‌کند: خانواده‌ این زن جوان از روستاهای کلات جهت وضع حمل و درمان کرونا او را به بیمارستان آورده بودند و بدون اینکه جویای احوال او شوند،

آنها این مادر جوان را در بیمارستان رها کرده و به روستایشان بازگشته بودند اما متاسفانه این مادر مبتلا به کرونا طفل خود را از دست داد، انگار روزگار سیاه این مادر جوان پایانی نداشت، او مدام جویای احوال نوزادش بود و پی در پی از ما تقاضای عکس یا فیلمی از فرزندش را می‌کرد اما پرستاران و کادر درمان زبانشان یارای آن را نداشت تا به او حقیقت ماجرا را بگویند، بالاخره بعد از چند روز با بهانه‌گیری‌های و اصرار زیاد او مجبور شدیم حقیقت امر را به او بگوییم. این مادر یک شبانه روز در سوگ این فراق اشک ریخت و دیدن این صحنه واقعا برای هر انسانی متاثر کننده بود.

معجزه محبت در بهبود حال روحی بیماران

این پرستار فداکار در خصوص لحظات و خاطرات شیرین کار خود در بخش بیماران کرونایی نیز می‌گوید: حضور نیروهای مردم‌یار سلامت بر بالین بیماران باعث افزایش روحیه و انرژی در بین آنها می‌شد و دیدن صحنه‌هایی بهبودی بیماران و بازگشت آنها نزد خانواده‌هایشان همیشه باعث خوشحالی ما بود.

او در ادامه سخنانش از بیمار مبتلا به ام اس سخن گفت که به کرونا نیز مبتلا شده و از حال روحی خوبی برخوردار نبوده به طوری که دو شبانه روز لب به غذایی نزده اما وقتی گرمای محبت این نیروهای جهادی را می‌بیند، بعد از صحبت با او و اجابت درخواستش در گرفتن ماساژ کم‌کم شروع به غذا خوردن می‌کند و روحیه خود را باز می‌یابد.

این پرستار در ادامه سخنانش از مهربانی‌های انسان‌ های فرشته صفتی یاد کرد که بی نام و نشان در روزها و شب‌های مصاف با کرونا بیماران را تنها نگذاشتند و با تهیه آبمیوه و خوراکی‌های مفید سهم به سزایی در حفظ روحیه و بهبود سلامتی بیماران داشتند.

وی از داستان بیمار معلول جسمی، ذهنی و حرکتی مبتلا به کرونایی برایم حکایت می‌کند که با شنیدن داستان این معلول در ذهنم ده‌ها سوال نقش می‌بندد و بزرگترین پرسش این است خدایا فلسفه خلق انسانی با این همه درد و رنج چیست؟

شرایط رقت‌بار دختر معلول مبتلا به کرونا

او در خصوص این بیمار معلول کرونایی می‌گوید: این دختر معلول حدودا ۲۰ سال سن داشت و دارای آسیب جدی جسمی بود به طوری که چندین عمل روی او انجام شده بود، این دختر قادر به بلع غذا و کنترل ادرار خود نبود و همچنین از نظر ذهنی عقب مانده بود.

این پرستار فداکار در ادامه سخنانش از زخم‌های پای دختر معلول و وضعیت آشفته او به علت تاخیر در زمان تعویض پوشک به علت عدم ارسال به موقع پوشک از محل آسایشگاهی که در آنجا بستری بوده برای من سخن می‌گوید و از علاقه این دختر به شله زرد و تلاش‌هایش در جهت رفع احتیاجات دختر معلول بیان می‌کند: با همکاری یک خیریه توانستم مقداری خوراکی و پوشاک برای این دختر معلول تهیه کنم همچنین مادرم برای او مقداری شله زرد تهیه کرد اما متاسفانه روزی که شیفت کاری من در بیمارستان فرا رسید و مشتاقانه در انتظار این به سر می‌بردم هر چه زودتر امانتی‌ها را به دخترک برسانم و او را خوشحال ببینم متوجه شدم متاسفانه شب قبل این دختر رنج دیده معلول فوت کرده  است.

کرونا به جوان ۲۵ ساله نان آور خانواده هم رحم نکرد

این پرستار فداکار به تلخی برایم اعتراف کرد که این مرگ برای دختر معلول از هر چیزی شیرین تر و گواراتر بود زیرا از یک عمر تحمل محنت و بیماری و معلولیت و عمل‌های جراحی پی‌درپی رهایی یافته بود و در ادامه سخنانش برایم از چهره ضعیف کش و عاشق کش کرونا حکایت و در این خصوص می گوید: یک روز شاهد بستری شدن جوان ۲۵ ساله‌ای بودم که تا آن زمان بنا به گفته خودش رنگ پزشک و قرص را ندیده بود و از سن ۸ سالگی مدام کارگری می‌کرده و نان آور خانواده بسیار فقیر خود بوده است، خانواده‌ای آنقدر ضعیف که حتی برای تهیه نان شب خود محتاج بودند و این پسر جوان همواره غصه خانواده‌اش و حال و روز آنها را می‌خورد و مدام واگویه می‌کرد اگر سر کار نروم اعضای خانواده‌ام پولی برای تهیه خورد و خوراک خود نخواهند داشت، در این صورت آنها چه خواهند خورد.

او این گونه ادامه می‌دهد: خانواده این پسر حتی یک خط تلفن نداشتند، تا با فرزندشان در ارتباط باشند به طوری که وقتی وصف فقر خانواده این پسر جوان را شنیدم سعی کردم از طریق افراد خیر، آذوقه غذایی برای خانواده‌اش تهیه کنم تا مگر از فکر و خیال و نگرانی بابت وضعیت بغرنج آنها برای چند روزی هم شده رهایی یابد اما روزی که شیفت من در بیمارستان بود و سراغ این مرد جوان را گرفتم، متاسفانه متوجه شدم او هم فوت کرده است و چون شماره تماسی از خانواده او نداشتند جسد در سردخانه نگهداری می‌شد تا بعد از حضور خانواده‌اش جسد را به آنها تحویل دهند خانواده‌ای که هیچ نشانی از آنها نبود.

برکت دعای خیر بیماران در زندگی

در حالی که برای من شهامت این پرستار جوان جای بسی شگفتی دارد، شهامتی که باعث شد تمام روزهای هفته به عنوان پرستار و یا گروههای جهادی مردم یاران سلامت در کنار بیماران کرونایی به سر برد، در این خصوص توضیح می‌دهد: یک پرستار هنگامی که در این وادی قدم‌ می‌گذارد میداند ممکن است به بیماری‌هایی بسیار خطرناک‌تر از کرونا مبتلا شود و از آن گذشته رسالت یک پرستار همین فداکاری‌ها و از جان گذشتگی‌هاست.

وی در خصوص اثرات این فداکاری در زندگی شخصی خود بیان می‌کند: بارها اثرات دعای بیماران را در زندگی خودم درک کرده‌ام به طور مثال چند ماه پیش برای پول رهن خانه خودم مانده بودم اما تصور کنید در آن شرایط سخت کرونایی و مشکلات اقتصادی مردم، از محلی به من کمک شد که اصلا گمان‌ نمی‌بردم.

این پرستار فداکار در ادامه سخنانش از مردم می‌خواهد که پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنند و به فکر حفظ جان خود و خستگی کادر درمان باشند و در این خصوص اظهار می‌کند: واقعا وقتی که شلوغی شهر و ترافیک‌های طولانی و رفت‌وآمدهای غیر ضروری را مشاهده می‌کنم، تعجب میکنم و تاسف می‌خورم.

وی  با اشاره به بی مدیریتی‌ها در کنترل کرونا اضافه می‌کند: خیلی زودتر باید محدودیت‌ها با شدت بیشتری شروع می‌شد و مردم خیلی بیشتر از این محدودیت‌ها و اجرای پروتکل‌ها را در دستور کار قرار می‌دادند اما متاسفانه شاهد برگزاری مراسم عروسی و سمینارهای موفقیت بودیم همین عدم توجه به قوانین و اعمال محدودیت‌ها باعث شکل گیری موج جدید و قربانی شدن افراد بی‌گناه و پیرمرد و پیر زنانی بود که شاید خودشان تقصیری در ابتلا به کرونا نداشتند.

شرکت در جشن تولد جان پدر ومادر پسر بی ملاحظه را گرفت

او با اشاره به داستان غم‌انگیز مرد و زن سالمندی که با گذشت سالیان دراز از زندگی‌شان همچنان عاشق و دلباخته هم بودند سخن می‌گوید، زن و مرد پیری که در این مدت تمام پروتکل‌های بهداشتی را رعایت و از حضور در اجتماعات خودداری می‌کردند اما در اثر حماقت فرزندشان هر دو به کرونا مبتلا می‌شدند و در این خصوص توضیح می‌دهد: متاسفانه این مرد و زن پیر در اثر بی توجهی پسرشان به کرونا مبتلا شدند، زیرا فرزند آنها با شرکت در یک جشن تولد و در اثر تماس با یک فرد مبتلا به کرونا ضمن اینکه خودش به کرونا مبتلا شده بود، بعد از اینکه به پدر و مادر خود سر می‌زند این ویروس را به آنها نیز انتقال می‌دهد و متاسفانه پدر و ماد خود را نیز به کرونا مبتلا می‌کند.

او در ادامه این ماجرا می‌گوید: خود این پسر جوان توانست با قرنطینه خانگی بر کرونا غلبه کند اما پدر و مادر پیر او حریف کرونا نشدند و مجبور به بستری شدن در بخش مراقبت‌های ویژه بودند، خوشبختانه حال زن رو به بهبودی بود و آماده ترخیص از بیمارستان اما متاسفانه وقتی او خبر فوت همسر خود را شنید، نتوانست با این غم کنار بیاید و از شدت عشق و وابستگی به همسرش بعد از گذشت چند ساعت او نیز فوت کرد.

این پرستار فداکار در پایان سخنانش از مردم خواست خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه را سرلوحه کار روزمره خود قرار دهند و از برکات آن در زندگی خود بهره‌مند شوند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.