به گزارش قدس آنلاین مسعود فراستی در میز نقد برنامه «هفت» که اختصاص به نقد فیلم سینمایی «ابلق» به کارگردانی نرگس آبیار داشت، گفت: «ابلق» داستان ندارد و شخصی به شخصی نظر دارد و ظاهراً فیلم درباره جنبش اخیر مد شده در اروپا به نام «می تو» است اما در فیلم بیشتر «یو تو» است.
محمدتقی فهیم نیز درباره فیلمساز گفت: خانم آبیار در میان چند خانم فیلمسازی که از دستاوردهای سینمای ما بوده که توانسته در سینما به لحاظ کمّی قدمهای خوب بردارد البته از نظر کیفی نیز دچار فراز و فرودهای بسیاری بوده است. در دنیا اینگونه است که خانمها در فیلمسازی محلی از اعراب برای تکنیسینهای پشت دوربین یا صاحبان فکر ندارند و عموماً جلوی دوربین از آنها استفاده میشود.
وی ادامه داد: نرگس آبیار در حال حاضر برای ماندگاری در سینما قدم برداشته است و فیلم جدیدش علیرغم ضعفهایی که دارد اما نشان میدهد حالا نسبت به فیلمهای قبلیاش رو به رشد است. باید تغییر در روش گرفتن نماهایش با دوربین بدهد؛ دوربین روی دست الزاماً همه جا بد نیست و اتفاقاً در دنیا تبدیل به سبکی شده است و پسامدرن محسوب میشود. در هر حال، خانم آبیار باید بداند زمانی که قصه میگوید، دوربینش را متناسب با قصهگویی تنظیم کند نه بر اساس التهاب کاذب و غیرلازم.
فراستی نیز گفت: اگر معنی و کارکرد دوربین روی دست در یک گزارش ملتهب در حال انجام خبری مثل جنگ نباشد، ادا و اطوار و بی معنی و غیرسینمایی است. دوربین روی دست برخلاف مدعیانش از قدیمیها تا امروزیها گرفته، مطلقاً التهاب درون را نشان نمیدهد بلکه رو به بیرون دارد. دوربینی که التهاب ما را نشان دهد، دوربین ایستاست که هیچ تکانی ندارد چون در حال کار کردن بر التهاب درونی ماست. دوربین روی دست، رویش یا کارکردش رو به بیرون است و تمام کسانی که این موضوع را متوجه نمیشوند یعنی 99 درصد دوربین روی دستیهای دنیا و ایران، شوخی میکنند.
اینهایی که دوربین روی دست کار میکنند به نظر من تنبل هستند، میزانسن بلد نیستند، فکر میکنند با دوربین روی دست نزدیک امروز دنیا و پست مدرن میشوند و نمیدانند پست مدرن، کیلومترها از کلاسیک عقبتر است.
فهیم هم ادامه داد: در فیلم قبلی خانم آبیار که درباره تروریست بود و تنشهای کویری و خشونت داشت، بیشتر قابل قبول بود.
فراستی دوباره بیان کرد: در آن فیلم هم دو سوم دوربین روی دستها غلط بود.
فهیم دوباره گفت: بله، اما اینجا در «ابلق» دوربین روی دستش غلط است چون این جماعت در فیلم دوربین روی دست نمیخواهد بلکه دوربین روی ریل میبود چون این طبقه که به نمایش گذاشته دچار بلایایی هستند که اساساً فاقد این تنش های بیرونیاند و به صورت یک کاست درونی زندگی میکنند که میطلبد با دوربین نزدیک شود و ارتباط خوب برقرار کند. بنابراین اصلیترین مشکلش همین است.
فراستی با ذکر مثالی از سکانسهای فیلم بیان کرد: در یک سکانس بهرام رادان که بازیگر ابداً خوبی نیست و اینجا هم خوب نیست، یک چک به دستش رسیده که این صحنه میتوانست در لانگ شات برگزار شود اما دوربین روی دستش شیرجه میزند و بالا میآید و چپ و راست میرود! منِ مخاطب قرار است یک چک را در دستان رادان ببینم اگر قرار است ببینم!؟ بیشتر دوربین در حال گیج کردن مخاطب است و فقط سر درد برای مخاطب به همراه میآورد. این در حالی است که کار دوربین در سینما، ابداً فریب مخاطب نیست. دوربین در کار نباید دیده شود؛ مخاطب آمده است فیلم ببیند یعنی جهانی را مشاهده کند و در این جهان دوربینی وجود ندارد. دوربینی خوب است که ابداً دیده نشود مثل دوربین جان فورد و آلفرد هیچکاک است که اصلا دیده نمیشود.
انتهای پیام/
نظر شما