تحولات منطقه

۲۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۴
کد خبر: ۷۳۹۹۹۵

علوم انسانی اسلامی قوه عاقله گام دوم در تمدن‌سازی

دکتر علیرضا صدرا، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

خاستگاه، جایگاه و نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. آنچه در ادامه می‌خوانید گفتاری از دکتر علیرضا صدرا، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش خبرگزاری شبستان است که در گام دوم انقلاب اسلامی با افق تمدن‌سازی چه نیازی به علوم انسانی اسلامی است.

علوم انسانی اسلامی، نیروی مفکره (نیروی تجزیه و تحلیل‌کننده اوهام و خیالات در مغز) و عالمه تا عاقله و راهبردی گام دوم انقلاب تمدن‌سازی است. علوم انسانی اسلامی، روح و محوریت عزیمت جسم چالش کارآمدسازی ملی و دولتی و به تعبیری دولت‌سازی اسلامی کارآمد، جامعه‌سازی اسلامی و امت‌سازی اسلامی و راهبرد الگوسازی اسلامی ایرانی پیشرفت تا چشم‌انداز تمدن‌ساز نوین علم به‌ویژه انسانی‌اسلامی‌بنیاد است.

این از ویژگی‌ها و برجستگی‌های انقلابی علمی و عملی عینی میانبر اسلامی بوده و خواهد بود، «علوم انسانی اسلامی» تبیین، ترسیم و ترویج تحقق سبک زندگی اسلامی ایرانی است و «علوم و فنون انسانی و اجتماعی اسلامی»، تبیین علمی نظری (فلسفی و کلامی، دانش انسانی و اجتماعی و فقهی و حقوقی )، ترسیم علمی عملی (راهبردی سازی) و ترویج علمی عمومی (گفتمان‌سازی نخبگانی، مردمی و مدیریتی) در تحقق علمی عینی (کاربردی‌سازی و اجرایی‌سازی) از مهندسی راهبردی، مدیریت راهبردی و آسیب‌شناسی و آسیب‌زدایی راهبردی اهم موارد پیش گفته و بلکه کارآمدسازی، دولت‌سازی اسلامی، جامعه‌سازی اسلامی تا امت‌سازی اسلامی معطوف به تمدن‌سازی اسلامی را عهده‌دار هستند.

باید بین علوم انسانی و تمدن‌سازی نوین اسلامی رابطه تعاملی یعنی تأثیر و تأثری متقابل و متزاید یا هم‌افزا برقرار باشد. علوم انسانی اسلامی با تمدن‌سازی نوین اسلامی نیز رابطه علی و معلولی دارند. به‌ویژه دارای رابطه سبب فاعلی و مادی علمی با سبب صوری و غایی تمدنی هستند. نسبت این دو نیز مثبت و همسو است. علوم انسانی، تمدن‌سازی را ایجاد کرده و تمدن‌سازی، علوم انسانی اسلامی را طلبیده و زمینه‌سازی می‌کند. تمدن پیشین ایرانی، مرهون تفکر، علم و حکمت جاویدان شرقی و ایرانی به اعتبار وجوه تمدن‌سازی بوده که جامع عقلانیت، وحیانیت و تجربه و در پی توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و تعالی فرهنگی به شمار می‌رفت. چیزی که سنتگران معاصر از «رنه گنون» تا «شوان و نصر»، امروزه نیز آن‌را راه حل جهان معاصر می‌دانند. نظام علمی نظری و عملی تألیفی ارسطویی، به اعتبار ذهن و عمل انسانی متناسب تمدن آتنی، یونانی و غربی آن زمان بود. نظام علمی فارابی به اعتبار معلومات انسانی جامع علوم و فنون زبان، منطق، ریاضی، طبیعی و مدنی نیز در اوان تمدن‌سازی پیشین اسلامی تأسیس شد.

نظام طبیعی‌نگر علوم امروزه به نیهیلیسم معرفتی کشیده شده است

 تجزیه علوم به طبیعی و انسانی در دوران مدرنیسم از «بیکن و آمپر» به اعتبار توسعه مادی و ابزاری به‌ویژه از علم طبیعی انسانی سیاسی «ماکیاولیستی» و «هابسی ملهم» از فیزیک نیوتنی که متناسب تمدن سازی مادی مدرن بوده و همچنان می‌باشد. اوج آن در دانش نمودشناسی پوزیتیویسم اگوست کنتی بوده که خود وی در تقویم علوم، ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی را پایه‌گذاران و پیشتازان موج علوم تجربی و آزمایشگاهی دانسته و خود را اوج آن می‌خواند. نگاه، نظریه و نظام طبیعی‌نگر علوم حتی انسانی و اجتماعی تا سیاسی، پس از حرکت‌های ضد جبرگرایی طبیعت‌گرایی پوزیتیویستی اگزیستانسیالیستی کی کیگاردی، پدیدارشناسی هوسرلی، بودشناسی و معناکاوی هایدگری و تفسیرگرایی هرمنیوتیسم تا نظریه گفتمان که جز برخورد سلبی، قادر نبوده طرح جایگزین ارائه دهند، امروزه به نیهیلیسم معرفتی، روشی و علمی بدبینانه پسی میست (بدگمان)، پسا مدرنیستی فایرابندی تا خوش‌باورانه پلورالیستی فرامدرنیستی کشیده شده است. به ترتیبی که امثال «آلن چالمرز» در مقدمه و نتیجه کتاب و گفتمان چیستی علم، در خصوص معرفت‌شناسی مدعی می‌شود «پریشان آغاز کردیم و پریشان‌تر به پایان رسانیدیم». «دانیل لیتل» نیز در کتاب تبیین در علوم اجتماعی به التقاط و در همین روان‌شناسی علمی کشیده می‌شود. «دیوید مارش» و «جری استوکر» نیز در روش و نظریه در علوم سیاسی به تقارب معرفتی، روشی و علمی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و به‌ویژه سیاسی نزدیک می‌شود. پیشتر نیز «میشل فوکو» فرانسوی، چهره‌های شاخص «پست مدرنیسم» که مدعی شالوده‌شکنی علم و تمدن مدرنیسم بوده پس از چندین بار حضور به عنوان فیلسوف گزارشگر در جریان انقلاب اسلامی و چه ملهم از حکمت متعالی از طریق هم میهن خود «هانری کربن» به گفتمان علم حکمت متعالی نزدیک شده و در آخرین مقاله خود تقلیل علم انسانی و اجتماعی و سیاسی از جمله علم قدرت را به دانش چگونگی‌شناسی در دوران مدرن، مورد نقادی قرار داده و ضرورت علم هستی شناسی، چیستی شناسی و چگونگی شناسی را باهم مطرح می‌سازد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.