قدس آنلاین: عزتالله ضرغامی در گفت و گو با ایسنا درباره دلایل کاندیداتوری خود در انتخابات و منظورش از این حرف که «من مستقلم. هیچ نسبتی با جریانات سیاسی ندارم.» را بیان کرده است.
گزیده ای از این گفت و گوی تفضیلی را بخوانید:
* آمارها تکان دهنده است که نسبت شهر و روستا چه بوده و امروز چگونه است. همه به تهران و کلانشهرها آمدند و حاشیهنشین شدند و امروز حاشیه نشینی معضل بزرگ نظام جمهوری اسلامی ایران است. البته انقلاب خدمت کرد و به روستاها امکانات برد ولی ما روستاییان را توانمند نکردیم و در کنار توانمند سازی، امکانات و پروژهها را به گونهای تعریف نکردیم که یک روستایی برایش صرف کند در روستایش بماند. اگر میوه را میچیند همانجا کارخانه مکملی باشد که میوه را کمپوت کند یا به محصول دیگر یا به ارزش افزوده تبدیل کند تا برایش صرفه داشته باشد که در روستا بماند. این کار را انجام ندادیم؛ شما در تهران میوه به قیمت ۲۰ هزار تومان میخرید و در روستاها آن میوه را ۱۰۰۰ تومان روی درخت میخرند. چه صرفهای برای روستایی دارد؟ ما مشکل تولید کننده و مصرف کننده نداریم اما نظام فاسد دلالی اضافه شده که به گرهای کور تبدیل شده است.
*من معتقدم نفوذ در تمام بخشهای اجرایی کشور امری جدی است. حتماً دشمنان برای ما برنامه ریزی میکنند البته من جزو کسانی نیستم که توهم توطئه دارند. گاهی هر کسی کاری میکند یک جریان اطلاعاتی به او مارک جاسوسی و ۱۰۰ اتهام میزند من همیشه با این نگاه مقابله میکنم و میگویم سخت نگیرید. اما در این حد را حتما قبول دارم که دشمن برای ما برنامهریزی میکند و نفوذ جدی است آنها با ۱۰ لایه میآیند و مثلاً میگویند که چرا خودتان را برای تولید چیزی معطل میکنید که مزیت نسبی ما نیست آن را رها کنید میتوانیم معاملهای کنیم و مشابه آن را از خارج بیاوریم که ارزانتر هم میشود.
هر جایی که ساختار و حتی مدیریت آن کارآمد باشد را آنقدر برایش حاشیهسازی میکنند و کالای جانشین تعیین میکنند که اصلا میبینید من هر چه میخواهم انقلابی فکر کنم نهایتاً میگویم راست میگویند فعلاً بروید از خارج بخرید تا خرمان از پل بگذرد. استعمار این کاره است، یعنی تمام ضوابطش را بلد است و تجربههای تاریخیاش را دارد. ما در یک جاهایی به اصطلاح جوانهای امروزی baby هستیم.
*ما در مسایل سیاسی و اجتماعی نیاز به آداپتور و کسانی داریم که جریانات را به هم وصل کنند یکسری جریانات باید در کشور کار کنند اما به هر دلیلی سایه هم را با تیر میزنند. اینکه من برنامه صبحانه خوردن را راه انداختم و با ۱۰۰ نفر آدم سیاسی کاملا متعارض و متناقض نشست داشتم به همین دلیل بود. از عطریانفر، ابطحی، صادق زیباکلام، حسین کروبی، محمدعلی زم و عماد باقی آمدند تا اینطرفیها. احساس میکنم یک جاهایی بین دو جریان سوءتفاهم است. البته من بحث فتنه را ندارم، فتنه ۸۸ یک پروژه مستقل است بعضیها این حرفها را در آن چارچوب قرار ندهند. من این را به صورت کلی میگویم. از عادل فردوسی پور پیش من میآید تا سیروس مقدم پایتخت. اگر بتوانم برایشان کاری میکنم و گرنه درد و دلشان را گوش میکنم و آنها سبک میشوند.
ما در حوزه سیاست در جاهایی که مجبور هستیم این کار را انجام میدهیم، مثلا چهار پاسدار ما را ضد انقلاب و اشرار سر مرز میگیرند، شما در اخبار میشنوید در حال مذاکره برای آزادی این چهار نفر هستند اما چه کسی این کار را میکند؟ آیا دولتها هستند؟ نه آداپتورهای سیاسی، و شیوخ و روسای قبایل هستند که یک پایشان این طرف و آن پایشان آن طرف است و هر دو طرف قبولشان دارند یا فامیل هستند و ارتباط دارند و میگویند ما مساله را حل میکنیم. جلسهای میگیرند و میگویند شما آن چهار نفر را آزاد کنید و ما هم میگوییم مشکل تان را حل کنند و بعد به تفاهم میرسند و شما می شنوید که پاسدارها آزاد شدهاند.
*چند روز پیش یک برادر خوب سیاسی که دوستش دارم در دفاع از یک نامزد انتخاباتی گفته بود که هشتگی تولید شود که همه از آن فرد درخواست حضور کنند! هشتگ یک جریان پایین به بالاست و بالا به پایین نیست. وقتی شما در جایگاه یک مسئول شناخته شده دستور میدهید که بهتر است هشتگ درست شود، شوخی است. ماهیت هشتگ این نیست بلکه یک امر مردمی است، از پایین و از فضای مجازی شکل میگیرد و بعد ممکن است یک نهاد رسمی بگوید چون فضای افکار عمومی این است ما فلان کار را انجام میدهیم. اینکه شما برای تولید هشتگ دستور میدهید چقدر شوخی است و نشان میدهد مفهوم را متوجه نشدهاید.
* حضرت آقا در بحث تحول در ۱۴ خردادماه ۹۹ بحثی تاریخی دارند و میگویند امام، امام تحول است. بعضیها از تحول فرار میکنند و میترسند. من به آنها میگویم حرف تحول را می زنید ولی با عینک ارتجاع نمیشود تحول را مدیریت کرد، اصلاً عینکشان این اجازه را نمیدهد که کمی تغییر را ببینند بلکه تا قدری تغییر میبینند احساس میکنند به صد جای دیگر بر خورده است. من با این افراد که نیروهای انقلابی هم هستند خیلی درگیری دارم، تا متفاوت حرف میزنی، میمیرد.
در حالی که رهبری این را میگوید، امام این را میگوید. تحول، حرف، لقلقه زبان و حرافی نیست، بلکه عمل است. انقلاب یک پروژه نبود بلکه یک پروسه است؛ ما آمدهایم که بمانیم، نیامدیم تحویل بدهیم و برویم. ما مارکسیسم نیستیم، ما حکومت شوروی نیستیم، مثل یک حکومت آهنی که قدرت آن را هم نداریم و در آن سطح هم نیستیم که بعد از ۷۰ سال فروپاشی شد و رفت. حکومت ما، حکومت شوروی نیست بلکه حکومت ما بر پایه نظام عدل اسلامی است، آمدیم به فضل خدا بمانیم و حکومت را تحویل امام زمان بدهیم. اعتقادمان این است و این به ما انگیزه میدهد کار کنیم. انگیزه دیگری نداریم حالا که اینطور است تحول مهم است، یک جاهایی باید تغییر کند این را باید بفهمیم.
نباید سعی کنیم این قدر از امکانات بودجه و قدرت استفاده کنیم که حکومت را کاریکاتوری و خالی از محتوا کنیم، اگر خالی شود دیگر اسم جمهوری اسلامی هم داشته باشد ولی اگر حکومت را از محتوا و ارزشها خالی کنیم دیگر ارزشی پیش مردم ندارد از ارزشها خالی باشد به درد نمیخورد. نه اوجب واجبات است که بشود برای حفظش همه کار کرد که نگاه رهبران بزرگ ماست و نه اصلاً دیگر ارزشی پیش مردم دارد.
*ما از نظر دانش قلههای دانش را در این کشور طی کردهایم که خیلی افتخارآفرین است. در برخی حوزه ها ببینید که چه کارهای بزرگی در این چند سال انجام شده است اما برای مردم نان و آب نشده، اگر به مردم بگویید در نانو تکنولوژی ما در لبه مرز علم و فناوری هستیم از شما درباره قیمت مرغ سوال میکنند.
* شعار من برای انتخابات اگر وارد صحنه شوم «فرصت زندگی» است. من در حال تبیین این موضوع هستم. مردم باید از زندگیشان لذت ببرند. یک زمانی هست که شما یک ماهی را در لیوان آب میگذارید و او زنده است اما آیا زندگی میکند؟ آیا مردم ما زندگی میکنند؟
*من آماده ام که هر لحظه نیاز باشد در هر موقعیتی بازیگری کنم. کسی روی نیمکت با کت و شلوار نمینشیند بلکه دائم خودش را آماده می کند. من هم صبح تا شب جلساتی برای هر چه جلوتر میرویم وظیفه خود را برای کاندیداتوری در انتخابات سنگینتر میبینم حل مشکلات اساسی مردم دارم. هر چه جلوتر میرویم و چیزی هم به ثبتنامها نمانده، من فضا را که میبینم، وظیفه خود را برای ثبتنام در انتخابات سنگینتر احساس میکنم و وقتی صحنه و آرایش را میبینم، بیشتر احساس تکلیف میکنم. تمام کسانی که کاندیدا هستند به جز یکی دو نفر، کسی نمیگوید که من نامزد انتخابات هستم. کدامیک این را گفتهاند؟
*من مستقلم. با بقیه فرق می کنم. بسیاری از دوستان عزیز ما که در حوزه انتخابات فعال هستند یک جوری وابسته به جریانات سیاسی هستند. البته افراد مستقلی هم داریم ولی برایشان معادلات جریان ها مهم است و خود را در آن معاملات تنظیم می کنند. الان دو، سه نهاد مختلف و جامعه روحانیت مبارز را داریم که این دوره به طور جدی در انتخابات وارد شده و جمنا که با تغییر نام به نام شورای ائتلاف، فعال است. جریانات مستقلی هم هستند؛ جریاناتی که با هیچکدام از این دو نیستند هم دارند کنشگری می کنند، هوادار و سمپات دارند و بخشی از جامعه را میتوانند تحت تأثیر قرار دهند. من جزو آن نامزدهایی هستم که هیچ نسبتی با جریانات سیاسی ندارم. با همه آن ها دوستی و رفاقت و تعامل دارم و زیادی هم دارم. کمی باید از آن بکاهم.
* زمانی در محلهها قهر و آشتی بود و کسی میگفت من چون با فلانی قهر هستم تو هم با او قهر باش. امروز در کشورمان این فضای قهر و آشتی هست. اگر به برخی سلام کنید میترسند جواب سلامتان را بدهند زیرا به آنها خواهند گفت که با فلانی خیلی رفیقی و پالوده میخوری. خود من بارها مورد اتهام قرار گرفتم و میگویند رفتار خود را درست کن، تو با این افراد متفاوت مسئلهدار و منحرف خیلی رفیقی. باید با اینها قهر باشی اما من نمیتوانم. من این نقطه ضعف را دارم. وقتی یک اصلاحطلب تند و اصلا یک فتنهگر با من حرف میزند به عنوان یک انسان باید حرفش را گوش بدهم و حرفم را به او بزنم. من با حسین کروبی جلسه داشتم، هر بار من میگفتم فتنه، او میگفت جنبش. یعنی اینقدر ما دو سر طیف هستیم. کسی هم که دو سر طیف نباشد میگوید حوادث ۸۸. شاید کسی خندهاش بگیرد اما ما مثل بچه آدم حرف میزنیم و این اشکالی ندارد.
*بعضی حزب اللهی ها و جریانات آن طرف می گویند چطور قشر خاکستری را جذب کنیم. ۵ تا ۱۰ درصد به این طرف و ۵ تا ۱۰ درصد به آن طرف تمایل دارند و ۸۰ ۹۰ درصد خاکستری هستند. همه حرف شان این است که چطور این ها را جذب کنیم. شعار من این است که من خودم خاکستریام. من غلط میکنم که بگویم خودم قبه نور هستم و بقیه خاکستری هستند. حتی میخواستم رنگ خاکستری را برای خودم انتخاب کنم.
*سالهاست میگویم اصولگرا و اصلاحطلب پوست خربزه زیر پای ملت بوده است آدم ها بر اساس نشانه قضاوت میکنند. من سالهاست دارم میگویم که اصولگرا و اصلاحطلب پوست خربزه زیر پای ملت بوده است. پارسال یک عده آمدند شعار دادند «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» من گفتم اینکه شعار من است.
من گاهی حتی در زمانی که مسئولیت داشتم تنها به استادیوم آزادی می رفتم و در بین مردم می نشستم زیرا معتقدم مسئولان باید در بین مردم باشند و حس شان را بفهمند. من معمولا تا خانه پیاده می روم و می آیم که یک ساعت هم راه هست و تمام مسیر از شلوغی شهر و مغازه ها رد میشوم. اصلا یکی از پایگاههای رأی من دستفروشان هستند و معتقدم واقعیت کشور در بین دستفروشهاست. شما از یک مسئول سوال کن که آیا یک بار از میدان آزادی تا امام حسین را خودش پیاده رفته؟ ۹۵ درصد اصلا این طور نیستند. اینها نمیتوانند بفهمند که مردم چه می گویند زیرا پشت میز می نشینند. باید زیر میز بزنیم، زیر میز انحصار، رانت، دروغگویی، رفیق بازی، تبارسالاری و پنهان کاری. چاره ای نداریم جز اینکه زیرمیز بزنیم.
* یکی از مشکلات خط کشی ها این است که اگر جریان سیاسی شما بدترین کار را هم بکند بهترین کار تلقی میشود می گویم پوست خربزه است این است که اگر جریان سیاسی شما بدکارترین را هم بکند بهترین کار تلقی می شود و جریان مقابل اگر کار خوبی هم کند ما آن را بد نشان می دهیم. ما خودمان را گرفتار کرده ایم. باید زیر میز این ها بزنیم. اصولگرا و اصلاح طلب تمام شد. مردم همه ما را یکی میدانند. مردم، دستگاه های دولتی و حاکمیتی همه را حکومت می دانند.
*آقای روحانی به شدت یک آدم اداری است. اگر یادداشتی به ایشان می دادی می گفت باید بررسی حقوقی و کارشناسی شود. من راجع به همین موضوع با ایشان در جلسه شورای انقلاب فرهنگی درگیر شدم. ما ۴۰ مصوبه شورا را داریم که از ۱۰۰ فیلتر ردشده ولی از فیلتر خود آقای روحانی که خودش عین فیلتر است رد نمیشود. میگفتند چه کسی طرفدار فیلترینگ است چه کسی نیست، من می گویم آقای روحانی خودش فیلتر است. اگر قرار است یک دستور در شورای عالی فضای مجازی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شود هزار بار چرخ می خورد و اگر ایشان بگوید نه مطرح نمیشود اما وقتی موضوعی مطرح و تصویب شد نمیشود بهانه بیاورند و آن را ابلاغ نکنند.
*من هم الان ارزیابی ام بر اساس نظرسنجی ها این است که میزان مشارکت مردم خیلی خوشحال کننده نیست و پایین است و چون ما در انتخابات قبلی رکورد کاهش مشارکت ملی را داشتیم طبیعی است که نگران باشیم.
*در این مملکت برخی کارشناس نظر رهبری شدهاند. گرفتاری ما این است. من اسم اینها را «آقا اجازه» گذاشتهام. بحث رهبری یک طرف است و بحث پدرخواندههایی که در این مملکت تولید شدهاند یک طرف دیگر. برخی سیاسیون ما robot شدهاند، هر حرفی به آنها میزنی میگویند باید با حاج آقای و دکتر فلانی هماهنگ کنم ببینم نظر او چیست. اینها پدرخواندهها و قیمهایی هستند که هیچ هنری هم ندارند. هر وقت هم که وارد می شوند کار را خراب می کنند. ما باید زیر میز پدرخواندهها بزنیم.
*بعضیها کارشناس آقا شدهاند. اولا میگویند همه چیز را باید از آقا اجازه گرفت. خیلیهایشان راست نمیگویند. بعضی هایشان راست می گویند و می خواهند جزئیات را سوالبعضیها کارشناس آقا شدهاند و میگویند همه چیز را باید از آقا اجازه گرفت کنند که غلط است، آقا خودش این را قبول ندارد. ولی خیلی ها هم آنقدر سوال می کنند که ببینند کجا به نفع شان است و حرف خودشان را به اسم آقا به خورد مردم بدهند. در آسیب شناسی باید شجاع بود و صحنه را دید. شما با آقایان مدعی «آقا اجازه» صحبت کنید ببینید چه دفاعی دارند. اخیراً راه میافتند و میگویند که آقا فرمایش کردهاند مشارکت پرشور و نه حداکثری. اگر بگویند حداکثری یعنی همه بیایند ولی نگفته اند حداکثری یعنی قبول کرده اند که مشارکت قدری پایین تر باشد و این طور نتیجه می گیرند که مشارکت پایین تر ولی نامزدهای ما تضمین بیشتری بگیرند. آیا ما باید با رهبری هم شوخی کنیم؟این جز یک شوخی بزرگ نیست. مگر رهبری با مردم تعارف دارد؟
*من معتقدم اگر همیشه مشارکت حداکثری مستحب بوده در این انتخابات واجب است. این دوره، دوره خاصی است. آحاد مردم باید بیایند که دوباره بر مشروعیت نظام صحه بگذارند و بگویند پای نظام هستیم.
انتهای پیام/
نظر شما