اتحادیه اروپا این روزها در گیرودار تعمیق علایق با ایالات متحده جو بایدن و تشدید روابط با جمهوری خلق چین است. از یک سو دولت جدید آمریکا، اروپا را تشویق به مقابله با چین میکند و از سوی دیگر، روابط این اتحادیه با پکن آن قدر درهمتنیده و گسترده شده که هزینههای هر اقدامی را برای کشورهای اروپایی بالا برده است. آنچه مشخص است، این است چین فعالیتهای خود را بر اساس اهداف تنظیم شده قبلی در اروپا پیگیری کرده و شراکت خود را ادامه و سطح مبادلات را افزایش خواهد داد. نکته مهم در این میان این است چینیها از سوی اتحادیه اروپا نگرانی امنیتی هم ندارند و فقط دغدغههایی از جنس حقوق بشر است که در قامت تنشهای لفظی بروز میکند. یعنی مثلاً اروپا در زمینه هنگکنگ، دریای جنوبی چین یا تایوان بیانیهای صادر میکند اما در ورای آن، کار اقتصادی خود را هم به جد پیگیر هستند که روز به روز در حال رشد است و حتی همه ساله نیز به منظور هماهنگی بیشتر امور تجاری جلسه هم برگزار میکنند. بنابراین تصور نمیشود اروپاییها بخواهند دنبال دموکراتهای آمریکا راه بیفتند تا هر فشاری که آنها به چین میآورند، همان رفتار را هم اروپاییها در پیش بگیرند. مثلاً اگر آمریکاییها تحریمی را علیه چین تحمیل کنند، اروپاییها هم همراهی کنند، همچنان که زمان ترامپ هم این کار را نکردند. در زمان اعلام تعرفههای ۲۵درصدی حتی اروپاییها منتقد جدی آن بودند. از همین رو رابطه اروپا با چین همین روند خود را ادامه خواهد داد. اما رابطه آمریکا و چین روند تندتری را پیدا کرده و فشارها به تدریج افزایش مییابد اما نه به شکلی که دونالد ترامپ انجام میداد. یعنی به گونهای که بیاید ۲۵درصد تعرفه بر کالاهای تجاری ببندد. رویکرد دولت جدید آمریکا بر این محور است که کشورهای اطراف چین را با خود علیه پکن همراه کند. ترامپ توافق پاسیفیک را که ۱۶ کشور در آن حضور داشته و از آن نفع میبردند به هم زد. پس از آن با پکن درگیر شد که در اینجا معلوم است کسی با آمریکا همراهی نمیکند. حال دولت جدید ایالات متحده به این کشورها نزدیک شده و پیمانهای قویتری با آنها میبندند و حتی از نظر نظامی هم ناوها و ناوچههای بیشتری در آن منطقه مستقر میکند تا به چینیها فشار بیاورد. از استرالیا و کشورهایی نظیر مالزی و ویتنام کمک میگیرد تا اختلافات مرزی با چین را علم کنند. در بازه زمانی درازمدت هم به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به تدریج فشار میآورند تا میزان فروش انرژی را به چین به تدریج کاهش دهند تا پکن نتواند با خیال راحت رشد و توسعه خود را ادامه دهد. چرا که مسئله چین برای ایالات متحده یک امر حیاتی است. تا زمانی که شما قهرمان میشوید، همه اسم شما را میبرند؛ قهرمان جام جهانی همیشه نامش بر یاد میماند؛ کسی دیگر از دوم و سوم این رقابتها یاد نمیکند. آمریکا میداند اگر دوم و سوم شود، دیگر به همین منوال سقوط کرده و افول مییابد و از یادها حذف خواهد شد. دیگر نمیتواند مقابل چین قد علم کند و جایگاه اول دنیا را از نظر اقتصادی و نظامی به دست بگیرد. بنابراین پیگیری مقابله با چین برای واشنگتن حیاتی است. اما روسیه و اتحادیه اروپا ضرورتی نمیبینند با این شدت بخواهند با پکن درگیر شوند و حتی علاقهمند به گسترش روابط نیز هستند. آنها حتماً به آن صورت آمریکا را پشتیبانی نخواهند کرد. نگرانی دیگری هم که برای آمریکا وجود دارد و آن نزدیکی چین به جمهوری اسلامی ایران است. درست است که ایران از نظر اقتصادی زیر فشار است، اما در یک نقطه راهبردی قرار گرفته و اهمیت ژئوپلتیک آن غیر قابل چشمپوشی است. به همین خاطر تلاش میکند خیلی با ایران سرشاخ نشده و ایران را کاملاً به سوی چین هل ندهد. وقتی توافق ۲۵ ساله مطرح شد، آمریکاییها عکسالعمل شدیدی نشان دادند و مقالات زیادی در رد این امر و تهدیدهایی که برای منافع غرب دارد، نوشته شد. وقتی ایران به یک توافق راهبردی با چین میرسد، حال دیگر هر مقدار به عربهای حاشیه خلیج فارس بگویید به چین نفت نفروشند، محلی از اعراب ندارد، چرا که ایران هست که این ظرفیت را پر کند و نفت چین هم تأمین میشود.
۲۶ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۴
کد خبر: 747900
نظر شما