تحولات لبنان و فلسطین

ابن شهر آشوب اینگونه روایت می کند که مردی از حسن بن علی(ع) تقاضای کمک مالی نمود. حضرت ۵۰ هزار درهم و ۵۰۰ دینار به او داد.

زمان گواه شکوه و شجاعت حسن (ع) است

آن گاه فرمود: «برو باربری بیاور تا این پول ها را برایت حمل کند.» مرد، باربری آورد. حضرت عبای سبزرنگش را به مرد سائل داد و فرمود: «این کرایه باربر است». دو بار کل دارایی‌اش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفته‌اند به سبب همین بخشندگی‌ها، او را «کریم اهل بیت» خوانده‌اند. او ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت.

همین که به در مسجد می رسید اینگونه خداوند را به کریم بودنش خطاب می کرد و می گفت:« خدایا میهمانت درِ خانه ات ایستاده، ای احسان کننده! بنده گنهکار به سوی تو آمد، به خوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر، ای کریم»  .

امام دوم شیعیان، در نیمه رمضان سال سوم هجری قمری به دنیا آمد و بنابر گزارش های تاریخی، نام«حسن» را پیامبر برای او برگزید. گاه و بی گاه روی شانه رسول خدا جای داشت. حضرت او را بر شانه اش می نهاد  و می گفت: خداوندا! من دوستش دارم و تو نیز دوستش بدار. آنقدر در نگاه پیامبر عظمت داشت که با اینکه کم سن و سال بود ولی پیامبر از او در برخی از عهدنامه ها گواه می گرفت. واقدی آورده است که: پیامبر، برای «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آن را نوشت و امام حسن و امام حسین (ع) آن را گواهی فرمودند.

در شأن حضرت

هفت سال از عمرش را با پیامبر گذراند و در ماجراهایی چون بیعت رضوان و مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت. در فضیلتش همین بس که از اصحاب کسایی است که آیه تطهیر در شأن او نازل شده است. غیر از آن، آیاتی چون آیه اطعام، آیه مودت و آیه مباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل گردیده است.

دوران ۱۰ ساله امامت امام حسن(ع) با شهادت حضرت علی(ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری شروع شد. مهمترین رویداد سیاسی در زندگی حسن بن علی(ع)، جنگ با معاویه است که به صلح انجامید. ما در گفتگو با حجت الاسلام حسن سبحانی صدر پژوهشگر تاریخ اسلام و رجال شیعه که کتاب « پس از ۴۰ سال: نگاهی نو به زمینه های صلح امام حسن (ع) در چهل سالگی حکومت اسلامی» را نوشته است سعی کرده ایم به رویارویی امام با فتنه های دستگاه تبلیغاتی اموی بپردازیم.

اقبال مردم در بیعت با امام حسن(ع)

حجت الاسلام سبحانی  با اشاره به  بیعت گسترده مردم با امام حسن مجتبی(ع) می گوید: حجم اقبال و روی آوردن به امام در این بیعت به حدی است که گزارش‌های تاریخی حتی با به کار بردن عبارت «و کان احبوه اشد حباً من ابیه» این‌گونه روایت می‌کنند که گویی گرایش درونی مردم به حاکمیت امام حسن(ع) بیش از امیرالمؤمنین(ع) بوده است. «و کان احبوه اشد حباً من ابیه» عبارتی است که در تاریخ آمده و معنایش این است که مردم حضرت را از پدرش امیرالمؤمنین(ع) بیشتر دوست می‌داشتند.

نویسنده کتاب  «پس از ۴۰ سال» ادامه می دهد:  پس از اینکه امام حسن(ع) با بیعت گسترده مردم حاکمیت را به دست می‌گیرد، چندبار بین امام حسن(ع) و معاویه نامه‌هایی رد و بدل می‌شود که در آن، حضرت در بازه‌ای ۵۰ روزه یا دوماهه او را دعوت به اطاعت از اقبال و بیعت مردم می‌کند ولی معاویه سر باز می‌زند. امام حسن(ع) وقتی می‌بیند معاویه تمکین نمی‌کند و حتی دست به تهدید نظامی می‌زند، جواب می‌دهد: ما نیز آماده جنگ می‌شویم. مطابق آنچه تاریخ روایت می‌کند، ۵۰-۴۰ هزار نفر با حضرت بیعت می‌کنند که حضرت نیز با این تعداد می‌توانستند غائله معاویه را تمام کنند.

راهبردهای دستگاه اموی برای اختلال در محاسبات مردم

سبحانی در ادامه به راهبرد های دستگاه تبلیغات اموی به منظور اختلال در دستگاه محاسباتی مردم اشاره کرده و  می گوید: نخستین نکته‌ای که معاویه قصد داشت به جامعه القا کند، ناکارآمدی دستگاه حاکمیت علوی بود. معاویه در این طرح می‌خواهد بگوید امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) توانایی اداره جامعه را ندارند و برای اجرای آن چند نقشه را دنبال می‌کند؛ نخست در تبلیغات خود و در افواه و افکار عمومی این‌گونه می‌گوید: «و هو حدث غر لا علم له بالحرب» یعنی حسن بن علی جوان است و دانش جنگی ندارد. اگر بخواهیم این عبارت را تعمیم بدهیم به این معناست که فلانی توان حکومت‌داری ندارد. حضرت علی(ع) نیز با همین جنگ روانی روبه‌رو بود که در خطبه‌ای در نهج البلاغه آن را این‌گونه توضیح می‌دهد: «اافسدتم علیّ رایی بالعصیان و الخذلان، حتی لقد قالت قریش ان ابن ابی طالب رجل شجاع و لکن لا علم له بالحرب» یعنی دانش مدیریت کردن جامعه را هم که داشته باشی با عدم همراهی خواص و توده مردم دیدگاه‌هایت بی‌فایده و خراب می‌شود. طبیعی است در ادامه نیز این‌گونه نتیجه گرفته می‌شود که فلانی توان اداره جامعه را ندارد. معاویه از سال ۳۵ هجری و با به حکومت رسیدن امیرالمؤمنین تا سال ۴۱ که حسن بن علی(ع) صلح می‌کند، همین رویه را در تبلیغات پی می‌گیرد.

معاویه به عنوان رویه دوم، به سراغ ناامن‌سازی، تخریب و ترور در سرزمین‌های تحت حکومت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) رفته بود. امام حسن(ع) نیز به این قضیه واقف و به معاویه نوشته بود از فرستاده شدن جاسوسانی که اهل ترور و خرابکاری هستند خبر دارد.

سومین نکته این است که معاویه همواره درصدد القای تصویری از یک جامعه آرمانی از سرزمین‌های تحت حاکمیت خود در اذهان مردم بود تا به این نتیجه برسند قبله آمال آن‌ها در شام است. گزارش‌های متعدد تاریخی از ناحیه اصحاب امام حسن(ع) وجود دارد که این افراد به هوای اینکه بتوانند در آن سرزمین‌ها یک خانه خوب یا همسر جذابی داشته باشند، امام را رها می‌کردند. همین تبلیغات است که کارگزاران حضرت را متأثر می‌کند و به سمت خود می‌کشد و امیرالمؤمنین(ع) را به این حرف می‌رساند که حاضر است ۱۰ تن از یارانش را با یکی از اصحاب معاویه عوض کند.

معاویه جوانی امام را دلیل بر ناتوانی مدیریتی می دانست

این پژوهشگر تاریخ اسلام در جمع‌بندی این راهبردها اینگونه توضیح می دهد:  چند نکته در ذهن مردم منجر به این نتیجه می‌شود که امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی(ع) که حاکم جامعه هستند نه می‌توانند به لحاظ رفاهی ما را تأمین کنند (چرا که رفاه همه‌اش در دربار و حکومت معاویه است) و نه امنیت را فراهم کنند. دست آخر نیز نمی‌توان به مدیریت کسی چون حسن بن علی(ع) به این واسطه که جوان است آن هم در مقابل معاویه‌ای که تجربه چندین سال حکومت را دارد دلگرم بود. همه این‌ها سبب می‌شود به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دستگاه محاسباتی مردم، اختلال محاسباتی شکل بگیرد. نتیجه این اختلال این می‌شود که مردم بگویند ما می‌خواهیم به امنیت و رفاه برسیم و این‌ها توان تأمین آن را ندارند، بنابراین فرقی ندارد حسن بن علی حاکم باشد یا معاویه بن ابی‌سفیان. البته باید در نظر داشت این فرایند روندی بود که سه دهه روی آن کار شده بود و این طور نبود که در چهار پنج ماه اتفاق افتاده باشد.

تغییر گرایش‌ها و دگرگونی آرمان‌های مردم

سبحانی در پایان به علل جامعه شناختی نیز اشاره می کند و توضیح می دهد: نکته دیگری که باید به لحاظ جامعه‌شناسی به آن پرداخت نقش رسانه در تنظیم گرایش‌ها و آرمان‌های مردم بود. نمود این تغییر گرایش را می‌توان در خطبه‌ای از امام حسن(ع) مشاهده کرد که فرمودند:«وکنتم فی منتدبکم إلی صفین و دینکم أمام دنیاکم فأصبحتم الیوم و دنیاکم أمام دینکم» یعنی روزی که در صفین علیه معاویه می‌جنگیدید دینتان پیشاپیش دنیایتان حرکت می‌کرد؛ به تعبیری آرمان‌های الهی داشتید و جهادگر بودید ولی امروز طوری شدید که دنیای شما پیشاپیش دینتان است. در جریان سه چهار دهه پس از پیغمبر به‌واسطه جنگ‌ها و فتوحات، ثروت عظیمی به سمت جوامع مسلمین رفت که این منجر شد خلق و خوی جنگ و شهادت از بین برود. زمانی به نیت جهاد و شهادت می‌رفتند، اما به مرور به قصد درآمد بیشتر و غنیمت پا به میدان جنگ می‌گذاشتند. این اشرافی‌گری در مردم نیز اثر گذاشت و کم‌کم آرمان‌گرایی دینی‌شان تضعیف شد و به سمت امنیت و رفاه‌طلبی رفتند. طبیعی است وقتی آرمان مردم عوض شود دیگر برایشان فرقی نمی‌کند علی(ع) و حسن(ع) حاکم باشد یا معاویه بر آن‌ها حکومت کند، بلکه صرفاً می‌خواهند خوب زندگی کنند.

معاویه فرماندهان جنگی امام حسن(ع) را با پول می‌خرد. نمونه برجسته آن عبیدالله بن عباس است که با یک میلیون درهم لشکر امام حسن(ع) را رها می‌کند. به همین واسطه یعنی رفتن عبیدالله بن عباس جمعیت قابل توجهی جنگ را رها می‌کنند و بر اثر همین جنگ روانی، تنها ۴ هزار تن از ۱۲ هزار نفر در سپاه امام حسن(ع) باقی می‌مانند. معاویه به این راهبرد نیز اکتفا نکرده و دو دسته افراد دیگر را نیز مأمور جنگ تبلیغاتی می‌کند. یک دسته را راهی خط مقدم لشکر امام می‌کند و دیگری را به کوفه می‌فرستد. در خط مقدم این‌گونه القا می‌کنند که چرا در خط مقدم هستید آن هم در حالی که حسن بن علی در کوفه با معاویه بیعت کرده و در کوفه نیز این‌گونه القا می‌کنند که سپاه امام از هم پاشیده است. همین گزاره کافی است تا بدانیم زمزمه صلح نخستین بار از سوی معاویه و نه امام مجتبی مطرح می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.