تحولات منطقه

۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۸
کد خبر: ۷۵۳۵۳۳
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

اواخر اردیبهشت ماه ۸۴ وقتی ناصر حجازی همراه با بهمن اسدی، دوست قدیمیاش، راهی وزارت کشور شد تا برای ریاست جمهوری نامنویسی کند، تمام لنز دوربینها و سر میکروفنها از روی چهره سیاسیون به سمت مردی بلندبالا و خوشتیپ چرخید که خودش هم میدانست هیچ شانسی حتی برای تأیید صلاحیت شدن ندارد. با موهای جو گندمی و کت شلوار مشکی و پیراهن سفید پای میز ثبت نام برای ریاست جمهوری جذاب تر از همه دوران به نظر میرسید. آن جنتلمنی و خوشتیپی ذاتی در واقع یک نوع طعنه غیرمستقیم به همه رقبای سیاسی آن دوره بود. اما او به همین طعنه زیر پوستی هم اکتفا نکرد و اتفاقاً مقابل همه دوربینها و خبرنگاران با صراحت اعلام کرد آمده ثبتنام کند تا همه متعجب شوند و ببینند حضور یک ورزشی در یک مقام سیاسی چقدر عجیب است تا شاید بفهمند حضور سیاسیها هم در ورزش عجیب و نگرانکننده است. او به این دلیل که رجل سیاسی نبود تأیید صلاحیت نشد، اما با ثبت نام سمبلیکش به اندازه دهها سال کار در رأس ورزش این مملکت هشدار و پیام داد که حضور سیاسیون با انواع اهداف غیر ورزشی و جاه طلبانه فوتبال و ورزش این مملکت را ویران میکند. حجازی با همه محبوبیتی که بهرهمند بود، باز به دلیل سواد و فروتنی که داشت نیک میدانست سیاست جای سیاسیون و ورزش جای ورزشیهاست.

ناصرخان اما خیلی زود رفت و ندید که سیاست چه بر سر ورزش آورد و البته ندید که حضور ورزشیها در صحن شوراهای شهر و مجلس چقدر امور سیاسی را با چالش روبهرو کرد. او مانند همه مشاهیر محبوب که لذت بودنشان را با جدایی زودهنگام شیرین میکنند، در سالهایی رفت که اتفاقاً فوتبال حرفهای ما برای راست رفتن تا ثریا به امثال او واقعاً نیاز داشت. او همانند زمان گلریاش که از انتهای زمین همه چیز را ریز بینانه زیر نظر داشت و پیش از رسیدن هر توپی تصمیمش را میگرفت، به خوبی دورنمای فوتبال ما را آنالیز میکرد و با صراحت لهجه اش چراغی برای آینده روشن میکرد. او نخستین نفری بود که اسم لیگ برتر را برای فوتبال ما به سخره گرفت و در برنامه عادل گفت: «از حرفهای بودن فقط تغییر شمارهها از فارسی به لاتینش را داریم و بس».

حجازی در روزهایی که همه برای چسبیدن به پست و عنوانی، نان هم را آجر میکردند جزو انگشت شمار نفراتی بود که حاضر نشد غرورش را زیر پا بگذارد و با لابی صاحب سمتی و حقوقی شود. حجازی محبوب ماند؛ چون قبل از خودش به مردم فکر میکرد و متعلق به آنها بود. حجازی، تختی نبود و نشد اما مکتبی را برای استقلال و فوتبال ما بنا نهاد که نقطه اتکا بزرگان فوتبال این مرزو بوم شد. شاگرد مکتب حجازی بودن در این دوره زمانه کار هر کسی نیست. هر وقت در اوج بیماری و در حالی که از آن همه جذابت و محبوبیت جز موهایی ریخته و جسمی نحیف برایتان نماند و سر جلو کسی برای درمان و ماندن خم نکردید، شاگرد مکتب او خواهید ماند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.