تحولات لبنان و فلسطین

امام (ره) به‌عنوان رهبر یک نهضت انقلابی، انسانی استثنایی در سه محور نظم در امور، مرتب‌ بودن و مهربانی‌ کردن به اعضای خانواده محسوب می‌شدند و این سه ویژگی تقریباً در همه ابعاد زندگی شخصی ایشان ساری و جاری بود.

بررسی سبک زندگی امام‌خمینی(ره) در گفت‌وگو با زهرا مصطفوی | امام کلام حق را با ملاطفت و شیرینی قرین می‌کردند

به گزارش قدس آنلاین، روزنامه همشهری نوشت:

 چقدر امام(ره) را می‌شناسیم؟ چقدر با سبک زندگی این بزرگ‌مرد تاریخ معاصر آشنا هستیم؟ اغلب شناخت ما به سلوک و اندیشه سیاسی ایشان محدود می‌شود. درحالی‌که شخصیت حضرت امام(ره) متأثر از ابعاد مختلف اندیشه‌های ایشان در حوزه مباحث عرفان، فقه، فلسفه، کلام و سیاست است. این بنیانگذار و رهبر کبیر انقلاب اسلامی با تمام ویژگی‌های منحصر به فردش در جهان، در خانه نیز همسری متفاوت و پدری خاص بودند. این نکته را می‌توان از میان خاطراتی که خانواده و اطرافیان از ایشان نقل می‌کنند درک کرد. در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) پای صحبت‌های دکتر زهرا مصطفوی(خمینی) دختر سوم حضرت امام(ره) نشستیم تا با مرور بخشی از خاطرات‌شان، بیشتر با سبک زندگی امام‌دل‌ها آشنا شویم.

در سی‌ودومین سالگرد ارتحال حضرت امام‌خمینی(ره) تلاش داریم از زبان فرزندان امام(ره) برای آشنایی هرچه بیشتر قشر جوان و نوجوان کشورمان از سبک زندگی و روش‌های تربیتی خاص ایشان بپرسیم. حضرت امام(ره) برای جذب این قشر به‌سوی معنویات و امور مذهبی و کار نیک چه روش‌هایی پیش می‌گرفتند؟

ایشان همیشه معتقد بودند که باید رعایت حال جوان‌ها را کرد و برخوردشان با جوان‌ها نرم‌تر بود. برای مثال اگر یکی از نوه‌های امام که در سنین جوانی بود پیش امام می‌آمد، ایشان کاملا برخوردشان با او و ما فرق می‌کرد. در این حال با ما جدی‌تر برخورد داشته و مطالب را جدی‌تر مطرح می‌کردند. اما با دختران جوان به‌صورت شوخی برخورد می‌کردند. حتی اگر ما گاهی از بچه‌ها گله می‌کردیم که مثلا گوش به حرفمان نمی‌دهند ایشان همیشه جانب جوان‌ها را می‌گرفتند. حضرت امام سعی داشتند کلام حق را با ملاطفت و شیرینی، قرین سازند. هرگز به عتاب متوسل نمی‌شدند و عبادت خدا را درنظر دیگران سنگین جلوه نمی‌دادند. همسرم به جهت عادت خانوادگی، دخترم را از خواب صبحگاهی بیدار می‌کرد و به نماز وامی‌داشت. امام وقتی از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند که چهره شیرین اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن. این سخن امام چنان تأثیری در روح و جان دخترم گذاشت که دخترم خودش سفارش می‌کرد که موقع اذان صبح، بموقع مرا بیدار کنید. خاطره دیگری که از ایشان در ذهن دارم این بود که هر شب به نماز شب می‌ایستادند و سعی داشتند که مزاحم اعضای خانواده نباشند. وقتی ایشان برای نماز شب بیدار می‌شدند، طوری حرکت می‌کردند و آهسته راه می‌رفتند و وضو می‌گرفتند که مزاحم دیگران نبودند. یک‌بار من با صدای زنگ ساعت ایشان از خواب بیدار شدم. فردا صبح امام از من پرسیدند که از صدای زنگ ساعت من بیدار شدید؟ من برای اینکه ایشان معذب نشده و دروغ هم نگفته باشم به‌صورت سؤالی پرسیدم: «مگر ساعت شما زنگ می‌زند؟» ناگفته نماند وقتی موضوعی را سؤالی مطرح می‌کنیم دروغ محسوب نمی‌شود. امام گفتند: «سؤالی جواب نده. بگو آره یا نه؟» ناچار گفتم بله. ایشان گفتند: «شما دیگر در این اتاق نخواب.»  در حقیقت امام، دوران بچگی آزادی مطلق به ما می‌دادند و به هیچ‌یک از کارهای ما کاری نداشتند، اما در دورانی که ما به سن بلوغ رسیدیم و بزرگ‌تر شدیم، ایشان بر بعضی مسائل ما نظارت می‌کردند. امام از کار خیلی ساده مثل نمازجمعه رفتن ما، اظهار رضایت می‌کردند و این رضایت را در صورتشان می‌دیدیم. یا تظاهراتی که پیش می‌آمد به‌طور غیرمستقیم می‌گفتند: «شما که فردا می‌روید» و به این صورت عنوان می‌کردند این چیزها ایشان را خیلی خوشحال می‌کند.

امام فرزندان‌شان را چگونه نصیحت می‌کردند؟

خیلی کم اهل نصیحت بودند. تنها یکی دو مورد بوده که ایشان به ما نصیحت‌هایی کرده‌اند. یکی در ازدواج دختر خودم بوده که موقعی که خطبه عقد ایشان را خواندند و ما خصوصی خدمت ایشان بودیم به دختر من نصیحت کردند که «تو هر وقت شوهرت وارد می‌شود و دیدی خیلی عصبانی است و حتی در آن عصبانیت به تو تهمت زد و یک چیزهای خلاف گفت، تو در آن موقع به ایشان هیچی نگو، بعد از آنکه از عصبانیت افتاد، بعدها بگو این حرفت تهمت بوده» و بعد برگشتند رو به داماد کردند و گفتند: «شما هم همینطور، اگر یک وقتی وارد شدید و دیدید ایشان عصبانی است، آن موقع تذکرات را ندهید.» خاطره دیگر در این زمینه این بود که یک‌بار آقا همه اهل خانه را صدا کردند و گفتند: «من بنا داشتم یک دفعه که همه با هم جمع هستید چیزی برای شما بگویم». بعد گفتند: «شما می‌دانید غیبت چقدر حرام است؟» گفتیم بله. بعد گفتند: «شما می‌دانید آدم کشتن عمدی چقدر گناه دارد؟» گفتیم بله. فرمودند: «غیبت بیشتر!» بعد گفتند: «شما می‌دانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت (زنا) چقدر حرام است؟» گفتیم بله. فرمودند: «غیبت بیشتر.»

نصیحت‌هایشان هم بجا بود. برای مثال وقتی امام می‌دیدند من روزهای تعطیل هم مشغول درس‌خواندن هستم می‌گفتند: «به جایی نمی‌رسی، چون باید موقع تفریح، تفریح کنی.» حتی این مسئله را به پسر من هم جدی می‌گفتند. این نقل قول از خود امام است که در حضور من مکرر به پسرم می‌گفتند: «من نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم.»؛ یعنی هر وقت را برای چیز خاصی قرار می‌دادند و به پسر من این نصیحت را می‌کنند که تفریح داشته باش. اگر نداشته باشی، نمی‌توانی خودت را برای تحصیل آماده کنی.»

اجازه دهید کمی نگاه‌مان را فراتر برده و به نگرش و دیدگاه حضرت امام (ره) به جایگاه خانواده بپردازیم. ایشان یک شخصیت سیاسی برجسته در جهان داشتند، آیا این موضوع موجب شده بود تا ارتباطشان با خانواده و اعضا کمرنگ شود؟

جایگاه خانواده در نگاه حضرت امام‌(ره) با تمام مشغله و مبارزاتی که داشتند چه قبل از انقلاب زمانی که در تبعید بودند و چه پس از انقلاب که زمام‌امور را در دست داشتند، در اولویت کاری ایشان بود. از نظر من، امام (ره) به‌عنوان رهبر یک نهضت انقلابی، انسانی استثنایی در سه محور نظم در امور، مرتب‌ بودن و مهربانی‌کردن به اعضای خانواده محسوب می‌شدند و این سه ویژگی تقریباً در همه ابعاد زندگی شخصی ایشان ساری و جاری بود.

امکانش هست کمی مصداقی‌تر از این نگرش حضرت امام (ره) به خانواده صحبت کنید؟ برای نمونه از سفارش‌های ایشان درخصوص احترام به مادر و پدر برایمان بگویید.

ایشان در طول زندگی زمان‌های مشخصی را برای سپری‌کردن با خانواده به‌ویژه مادر اختصاص می‌دادند. امام‌(ره) عقیده نداشتند که اول مطالعه کنند، بعد به همسرشان توجه داشته باشند. توجه به همسر، همواره در اولویت برنامه‌های امام (ره) در خانه بود. از نکات بسیار برجسته امام (ره)، توجه و احترام ویژه ایشان به مرحوم مادرمان بود. پدر دائم به اعضای خانواده القا می‌کردند که باید ‌شأن و احترام کامل خانم را حفظ و به حرفشان گوش کنیم. این امر طوری در خانواده ما جا افتاد که حتی پس از ارتحال ایشان همه نوه‌ها به همان شیوه به مادرمان احترام می‌گذاشتند. پدر خیلی مقید بودند که مادرمان باید در خانه خانمی کند چون معتقد بود با همسر باید همانگونه رفتار کرد که در خانه پدری از منزلت برخوردار بود. همچنین مقید بودند که ما بچه‌ها به‌گونه‌ای رفتار کنیم که مادر را راضی نگه داشته و ناراحت نکنیم. به همین جهت وقتی برای دیدار امام به خانه ایشان می‌رفتیم همان ابتدا از ما می‌پرسیدند: «خانم چطور بودند؟» این یعنی اول به دیدار مادرتان بروید و احوالپرسی کنید و بعد پیش من بیایید. حتی گاهی امام خودشان چایی‌شان را درست می‌کردند و خودشان قوری و استکان‌شان را می‌شستند. (تصاویر از این صحنه چای‌ریختن امام بسیار منتشر شده است.) حتی ما هم اگر به دیدنشان می‌رفتیم می‌پرسیدند چای می‌خورید؟ که ما اجازه نمی‌دادیم ایشان این زحمت را برای ما بکشند اما هیچ‌گاه ایشان با آن سن و با آن مقام به مادرمان نمی‌گفتند پاشو یا مثلا این کار را بکن و یا آن چیز را بیاور. دستوری صحبت نمی‌کردند. مثلا آن اوایل که لباس‌های ایشان در اتاق و چمدان کنارشان نبود، به مادر می‌گفتند بگویید لباس مرا بیاورند. انجام کاری را به ایشان دستور نمی‌دادند. ایشان علاوه بر توجه به همسر و فرزندان خود به کسانی که برای کمک به مادرمان در منزل کار می‌کردند نیز توجه داشتند و شخصاً به دیدار آنها رفته و از احوالشان جویا می‌شدند.

صحبت پایانی؟

مهم‌ترین عمل امام، نماز ایشان بود. ایشان تا آخرین لحظه، حتی نافله‌های نماز را ترک نکردند. حتی وقتی که نمی‌توانستند لبانشان را تکان بدهند، با حرکت انگشت نماز می‌خواندند. برخی از پزشکان فکر می‌کردند ایشان چیزی می‌خواهند، ولی من گفتم که خیر، ایشان دارند نماز می‌خوانند. این اهمیت نماز بود و آخرین پیام امام، نماز بود.

کوتاه از دختر سوم امام‌ (ره)

دکتر زهرا مصطفوی (خمینی) متولد شهریور ۱۳۱۹ و دختر سوم امام‌ خمینی(ره) و همسر مرحوم محمود بروجردی است. بیشتر او را با عنوان دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه بین‌المللی حمایت از ملت فلسطین می‌شناسیم. او همچنین دکتری الهیات دارد و عضو هیأت علمی دانشکده الهیات (گروه کلام و فلسفه اسلامی) دانشگاه تهران است که با رتبه استادتمام بازنشسته شده ‌است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.