این است که ما از قدیم با این شخصیتها آشنا هستیم و میدانیم که این بزرگواران فرزندان امام حسن(ع) هستند، اما کمتر رمانی درباره نقش و حضور آنها در کربلا دیدهایم و خواندهایم. رمان «نشان حُسن» نوشته خانم «لیلا مهدوی» به روایت حضور فرزندان امام حسن(ع) در کربلا میپردازد و البته به ماجراهای پیش از کربلا مثل صلح امام حسن(ع) نیز اشارههایی دارد. «نشان حُسن» به تازگی در ۳۰۰ صفحه و توسط نشر کتابستان معرفت منتشر شده است. به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی(ع) سراغ این نویسنده رفتیم تا درباره نشان حُسن و موضوع آن صحبت کنیم. این گفتوگو را میخوانید.
«نشان حُسن» رمانی عاشورایی است یا درباره امام حسن(ع)؟
طبیعتاً رمانی عاشورایی است. اولاً من معتقدم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هر دو در یک مسیر حرکت میکنند و راهی را به ما نشان میدهند که به هیچ وجه از هم جدا نیست. ما در نشان حُسن میبینیم که راه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دقیقاً در یک سمت و سو است. یعنی اگر امام حسن(ع) صلح را نپذیرفته بودند کربلایی هم نداشتیم. در اینکه این رمان متوجه امام حسن(ع) است شکی نیست ولی اگر بخواهیم محتوا را مورد داوری قرار دهیم باید بگوییم این رمان یک رمان عاشورایی است. چون نقش فرزندان امام حسن(ع) در عاشورا را بررسی و تأثیر آنها را روایت میکند.
تحقیقات شما درباره کتاب چگونه بود؟ مثلاً در کتاب شما با نام یکی از فرزندان امام حسن(ع) یعنی «حسن مُثَنی» آشنا میشویم که پیشتر نام او را نشنیده بودیم.
ایشان حسن دوم است و به همین دلیل به حسن مثنی معروف شدهاند. واقعیت قصه این است که قرار بود من درباره حضرت قاسم(ع) رمان بنویسم. وقتی وارد پژوهش درباره حضرت قاسم(ع) شدم دیدم قصه فراتر از یک فرزند امام حسن(ع) است و نقش فرزندان و اطرافیان امام حسن(ع) در عاشورا بسیار پررنگ است. ما فقط عبدالله بن حسن(ع) را میشناسیم و میدانیم دختر امام حسن(ع)، مادر امام باقر(ع) هستند. اما قصه بسیار فراتر از اینهاست. این را هم باید بگویم که درباره بعضی فرزندان امام حسن(ع) هم هنوز تردیدهایی وجود دارد و تعداد آنها بیشتر از چیزی که میگویند ذکر میشود، اما چون روایتها مختلف بود باید روایتهایی را انتخاب میکردم که سندیت بیشتری دارند. به عنوان مثال حضور دو فرزندان امام حسن(ع) در کربلا ثابت نشده است و من هم اسمی از آنها نیاوردم، ولی شخصیتهایی که در رمان نشان حُسن حضور دارند همه با استنادهای تاریخی بوده است.
شما در یک گفتوگو از کتاب «پس از بیست سال» آقای سلمان کدیور نام برده بودید که بخش زیادی از آن حاصل خیالپردازی نویسنده است. نظرتان درباره استفاده از خیال در رمان دینی چیست؟
بله من هم رمان «پس از بیست سال» را خوانده و از آن استقبال کردهام. اینجا اصلاً نمیخواهم وارد حیطه نقد شوم، اما من هم یک بار از زبان آقای کدیور خواندم که در این رمان خیالپردازی هم شده است. ادبیات آیینی مکتبی است که اصول خاص خودش را دارد و من سعی کردهام از این اصول پیروی کنم. در این مکتب نقل قول و خیالپردازی از زبان معصوم جایز نیست. من این را در نشان حُسن هم رعایت کردم و حتی اگر به ضرر داستان بود از آن استفاده نکردم. به همین دلیل خودم به تاریخ کاملاً وفادار بودم. اما اینکه منابع چگونه است، باید بگویم تاریخ پیش از قرن۵ هجری درباره این بزرگواران اطلاعات بسیار کمی میدهد. نویسنده آیینی نه تنها باید منابع متقدم را بخواند بلکه باید منابع دست سوم را هم بخواند تا بتواند از دلایل و تحلیلهایی که علما و دانشمندان از وقایع تاریخ اسلام کردهاند استفاده کند و اطلاعات مورد نیاز خودش را استخراج کند. من در نشان حُسن از حدود ۳۵ منبع استفاده کردم. سعی کردم هیچ چیزی غیرواقعی نباشد و خیالپردازی نکنم، مگر در جاهایی که درباره معصوم صحبتی نداشتهام. استفاده از خیال به جز در مواجهه با معصوم اشکال ندارد، به شرطی که منطق و واقعیت آن مسئله را زیر سؤال نبرد. من هم از خیال استفاده کردم، چنان که شخصیت انس که در فصل سوم به داستان میآید کاملاً خیالی است.
ما اشعار آیینی موفق زیادی داریم که بخش زیادی از آنها خیالپردازی و مضمونپردازی با مسئله عاشوراست. چرا ادبیات داستانی از این تجربه موفق استفاده نکند و توجه بیشتری به خیال داشته باشد؟
خود من به صورت روزانه و دقیق کارهای آقای برقعی را دنبال میکنم، میخوانم و گوش میکنم. چیزی که باید بگویم این است که خیال و تحریف با هم فرق دارند. ما در برابر تحریف مسئول هستیم. من به شخصه تا جایی که دستم باز باشد از خیال استفاده میکنم. به هر حال رمان یعنی خیال و ما ناگزیر از استفاده از خیال هستیم، اما یک جایی میبینیم که به اسم خیال دارند تحریف میکنند. قیمت اشک مردم نباید تحریف یک واقعه تاریخی و مستند باشد. ما حتماً باید بین خیال و تحریف تاریخ تمیز قائل شویم و حواسمان باشد که داریم درباره چه کسی خیالپردازی میکنیم. ما به هیچ عنوان حق نداریم درباره معصوم خیالپردازی کنیم، مگر اینکه منطق آن شعر و داستان آن قدر بدیهی باشد که ما را متقاعد کند.
نظرتان درباره کتاب «پدر، عشق، پسر» چیست؟ چون این کتاب هم خیلی خیالپردازی دارد.
آقای شجاعی که استاد من هستند. این کتاب هم خیالپردازی دارد ولی از جانب معصوم نیست. یعنی آقای شجاعی اصول ادبیات آیینی را زیر سؤال نبردهاند. بار احساسی کتاب بالاست ولی من ندیدم که خدشهای به اصول ادبیات آیینی وارد کرده باشند.
الگوی من به عنوان یک نویسنده تازهکار کتاب «آفتاب در حجاب» آقای سیدمهدی شجاعی. کتاب «پس از دلی» آقای شهسواری را کتابهای کاملی در حوزه داستان دینی و آیینی میبینم.
چرا تاکنون درباره فرزندان امام حسن(ع) و حتی خود حضرت کتابی نوشته نشده است یا بسیار معدود است؟
چون این جای خالی احساس میشد به سمت نوشتن نشان حُسن رفتیم. کما اینکه درباره امام هادی(ع) هم پیشتر کار نشده بود و حالا انجام شده است. درباره فرزندان امام حسن(ع) هم خیلی جستوجو کردم ولی چیزی پیدا نکردم. فقط یک کتاب به نام «احلی من العسل» در کاشان چاپ شده بود که نتوانستم پیدایش کنم و پیش از نوشتن نشان حُسن آن را بخوانم. اینکه چرا درباره فرزندان امام حسن(ع) رمانی نوشته نشده و چرا این خانواده تأثیرگذار گمنام بودهاند معلوم نیست. از یک چیزی هم نباید غافل شویم که ادبیات آیینی در کشور ما ادبیات نوپا و نوظهوری است و سالهای زیادی نیست که نویسندگان دارند به این حوزه علاقهمند میشوند. شاید اگر نشان حُسن امسال نوشته نمیشد، سال دیگر این طرح به ذهن نویسنده دیگری میرسید و نوشته میشد.
نظر شما