آنچه سبب برجستگی سبکی او است، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان امروز از شعر است. او ۱۴ سال پیش در چنین روزی دار فانی را وداع گفت. رهبر انقلاب در پیام تسلیت درگذشت زنده یاد قیصر امین پور نوشتند: «از دست دادن او برای اینجانب و برای همه اصحاب شعر و ادب، خسارت بار است، او و دوستانش نخستین رویشهای زیبا و مبارک انقلاب در عرصه شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست». درباره این شاعر و تأثیری که در تربیت نسل جدیدی از شاعران داشت با اسماعیل امینی، شاعر و استاد دانشگاه که سابقه دوستی و همکاری با قیصر را داشته است، گفتوگو کردیم.
دلایل ماندگاری شعر قیصر را چه میدانید؟
بخشی از این ماندگاری به خاطر این است که شعر قیصر براساس رساله دکترایش، استمرار سنت همراه با نوآوری است. دیگر اینکه شعر او، شعر زمانه است؛ یعنی نشانههایی از تحولات روزگار معاصر را در شعرهایش میبینیم. مطالعات گستردهای که قیصر روی متون کهن داشت، ذخیره فرهنگی بزرگی را در شعرش منعکس میکرد، در حالیکه زبان، بیان و فنون بلاغی در شعر قیصر وجود دارد، برای آدمهایی با حد سواد متوسط هم قابل فهم است.
شما بارها نسبت به شرایط فرهنگ و ادبیات ابراز نگرانی کرده اید و از نابودی شعر، موسیقی، زبان و خط فارسی گفته اید، با توجه به شناخت و دوستی چندین ساله ای که با زنده یاد قیصر امینپور داشتید، او چنین روزهایی را برای ادبیات فارسی پیشبینی میکرد؟
من این جمله را از خود قیصر شنیدم که (نقل به مضمون) گفت؛ کسانی هستند که نمی خواهند اهل فرهنگ و هنر کار کنند و دوست دارند ما خانهنشین باشیم. میگفت دوست دارند ما گوشه خانه بنشینیم و کار نکنیم. این شرایط محصول امروز نیست، بلکه زمانی که قیصر هم در قید حیات بود، طلیعههای آن وجود داشت. نتیجه خانه نشینی اهالی فرهنگ وهنر منجر به حاکمیت ابتذال میشود. منظور از ابتذال لزوماً محتوای غیراخلاقی نیست، همین نازل شدن و بی معنی شدن که جایگزین ارزشها میشود. برخی از خوانندگان موسیقی پاپ در ابتدای کارشان، اشعار مولوی، سعدی و حافظ را میخوانند و به تدریج جریان قدرت اقتصادی و سیاسی آنها را به سمتی سوق داد که خودشان شعر بگویند! جملاتی را سرهم کنند و بخوانند و جریان ابتذال هم آنها را حمایت میکرد. برخی از بازیگران و ورزشکاران، کتاب شعر منتشر میکنند و برایشان تبلیغ هم میشود، مراسم رونمایی برایشان میگیرند، کتابهایی با اشعاری پر از غلط! گویی دامن زدن به این جریانهای غلط، مأموریت دستگاههای دارای قدرت سیاسی و اقتصادی است.
کسی مانند قیصر امین پور در دهه ۶۰، یک نهاد فرهنگی در «سروش نوجوان» برای پرورش نسل جدیدی از شاعران راه میاندازد، ولی امروز ما به ازای این جریان فرهنگی را کمتر شاهدیم، به نظر شما دلیلش چیست؟
سروش نوجوان یک دفتر کوچکی در مؤسسه سروش بود که قیصر از همان امکان کوچک استفاده کرد و بچههای نوجوان را جدی گرفت، برایشان وقت گذاشت و روی آنها کار کرد چون میدانست برای انتقال فرهنگ این بهترین کار است. بسیاری از شاعران و نویسندگان امروز، همان بچههای سروش نوجوان یا دفتر شعر جوان هستند. الان هم کموبیش این مراکز فعالیت میکنند؛ همچون دفتر شعر جوان یا شهرستان ادب، اما تا جایی که میتوانند کارشان را محدود میکنند و امکاناتشان را میگیرند. در بنیاد شعر و ادبیات از انجمنهای ادبی سراسر کشور دعوت کردیم تا تشکلی ایجاد کنیم و از بچهها حمایت شود، این تشکل یک سال دوام آورد ولی وقتی پا گرفت، با یک تصمیم سیاسی منحلش کردند. اکنون میبینید به لحاظ فعالیتهای فرهنگی، نوجوانان ما در چه فضاهایی سیر میکنند و در چنین فضاهایی امثال تتلو و شاهین نجفی میداندار فرهنگ ما میشوند.
با ضعفهای فراوانی که در تربیت نسل جدید وجود دارد، امیدی به آینده فرهنگ، شعر و ادبیات وجود دارد؟
شعر و فرهنگ هیچوقت نابود نمیشوند محدود میشوند، ولی نابود نمیشوند، در این میان بچههای ما ضرر میکنند چون در فضای ابتذال، بار میآیند. اسفناک است که صدا و سیما نه تنها نسبت به این ماجرا بی توجه است که گاهی همسو با آن میشود؛ زیرنویسهای تلویزیون را ببینید که چقدر پر از غلط است، حتی روی تابلوهای شهرداری هم غلط املایی وجود دارد. این غلط ها وارد رسالههای دکتری هم شده است و همه این ها منجر به نابودی خط فارسی میشود. جریانی کاملاً تعمدی که از سوی جریان روشنفکری هدایت میشود؛ جریانی که در ستیز با فرهنگ ایرانی اسلامی است. همین جریان پیش از دوره مشروطه، تحرکاتی برای تغییر خط فارسی داشت تا الفبای جدیدی را درست کند، رسانه ها باید نسبت به این ماجرا حساس شوند. این جریان روشنفکری نمیخواهد پشتوانههای فرهنگی ما باقی بمانند؛ چون این پشتوانه ها اجازه نمی دهد که اینها هر پرت و پلایی را به اسم شعر، ادبیات و فرهنگ به خورد مردم بدهند، آنها از طریق خط میتوانند این گسستگی را ایجاد کنند، همانطور که در تاجیکستان و ترکیه چنین کردند و نسل جدید نمی توانند از منابع گذشتگانشان بهره ببرند. عدهای میخواستند و میخواهند انفعال ایجاد کنند، دیدید که با سید حسن حسینی چه کردند؛ او با توانایی بالا و دانش فراوانی که داشت، هر جایی که کار میکرد اخراجش میکردند، چندین دانشگاه کار کرد و اخراجش کردند. یعنی در نظام دانشگاهی ما که در کنار آدمهای برجسته، آدمهای نالایق هم کار میکنند، برای یک نفر مانند سید حسن حسینی جا نبود؟! چون او در این نظام دانشگاهی نمی گنجید و اواخر عمرش هم خانه نشین شد.
به نظر شما دلیل مهجور ماندن آثار و نگاه بزرگان ادبی ما چیست؟
ما درباره بزرگانمان فقط حرف میزنیم، در حالیکه به جای حرف زدن باید آثارشان را بخوانیم. کار خوبی است که میدان یا خیابانی را به نامشان کنیم ولی این کارها نمادین است، باید آثار آنها را بخوانیم، کتابهای قیصر را باید بخوانیم. دیوان حافظ، پرفروش ترین کتاب در ایران است اما چند نفر از مردم، شعر حافظ را بلدند؟ فقط داریم و درباره اش حرف میزنیم یا صف میکشیم تا فلان کتاب را بخریم. باید این آثار را خواند نه فقط بهخاطر اینکه پز بدهیم که فلان کتاب را خوانده ایم، خواندن این آثار بهره دارد و ذهن، زبان و نگاه ما را به زندگی تغییر میدهد.
نظر شما