تحولات منطقه

استاد حوزه و رئیس پژوهشکده باقرالعلوم (ع) می‌گوید بازسازی ساختار فرهنگی کشور یک فرایند است که شاید ۱۰ تا ۲۰ سال به طول بیانجامد؛ ولی می توان در کنار بازسازی ساختار فرهنگی، ساختارهایی را تاسیس کرد و ظرف یکی دو سال به نتایجی رسید.

بازسازی ساختار فرهنگی فرایندی ۱۰ تا ۲۰ ساله است
زمان مطالعه: ۳۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، رهبر معظم انقلاب با آغاز به کار دولت سیزدهم سفارش هایی در زمینه فرهنگ کردند مبنی بر اینکه دولتمردان با توجه بیشتر به مسائل فرهنگی، خدمت به مردم را نصب العین خود قرار دهند. حضرت آیت الله خانه ای در دیدار با اعضا هیات دولت ششم شهریور فرمودند: به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما در ساختار فرهنگی کشور مشکل داریم و یک حرکت انقلابی لازم است. البتّه حرکت انقلابی یعنی خردمندانه و عاقلانه. معنای انقلابی بودن،  بی‌هوا حرکت کردن و بی‌حساب حرکت کردن نیست.

محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در اولین برنامه خود از اهالی فرهنگ هنر و رسانه خواسته است تا نظرات راهبردی و ایده‌های کاربردی خود را در موضوعات نقد وضع موجود و بیان مبانی تحول در ساختار فرهنگی مطرح کنند.

از دیگر نکات درخواستی وزیر می توان به اصول موازین و محدوده‌های تحول، الزامات و اولویت‌های تحول و بازسازی انقلابی در ساختارها، خروج از وضعیت رهاشدگی و انفعال در حوزه فرهنگ، متناسب‌سازی ساختارهای فرهنگی با پیشران‌های فناوری‌های نرم و ظرفیت‌های جدید فرهنگی، رسانه‌ای و اجتماعی، تسهیل فعالیت‌های فرهنگی و زمینه‌سازی برای حضور و مشارکت حداکثری عناصر و تشکل‌های مردمی و جهادی در عرصه‌های فرهنگی اشاره کرد.  

حجت الاسلام سیدعلی موسوی استادیار درس خارج فقه و استاد سطوح عالی فقه و اصول که نزد بزرگانی چون آیات عظام سید موسی شبیری زنجانی،  سید کاظم حائری،  سید احمد مددی،  شیخ صادق لاریجانی و حجت الاسلام سید یدالله یزدان پناه تلمذ کرده، معتقد است بازسازی ساختار فرهنگی باید بیرون از ساختار صورت گیرد و چنین کاری از عهده نهادهایی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی برنمی آید.

وی که اردیبهشت ۹۸ از سوی حجت الاسلام محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان رئیس پژوهشکده باقرالعلوم (ع) منصوب شده،  با زبان های اسپانیولی، انگلیسی و عربی آشنایی دارد و بارها مقالاتی را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و با مراکز بین المللی ارتباط علمی دارد. از دیگر سوابق وی می توان به مدیریت پژوهشکده تمدن توحیدی،  طراح دوره فقه فرهنگ مرکز جامع علوم اسلامی و پژوهشگری حوزه میان رشته‌ای علوم اجتماعی و اندیشه فلسفی اشاره کرد.

موسوی می گوید ساختارهای استعماری جلوی پیشرفت های کشور را گرفته است و  بازسازی ساختار فرهنگی با اجرای مصوبه مهندسی فرهنگی کشور نیز ممکن بود. البته برنامه فاقد عقلانیت و بدون مقر فرماندهی بی فایده است و بهترین کار برای بازسازی ساختار فرهنگی توجه به بیانیه گام دوم انقلاب است. یک اراده خارج از ساختار متشکل از نیروهای جوان و حزب اللهی می تواند این بازسازی را شکل دهد؛ به شرطی که به گفت و گو بنشینند و پس از توافق در مقر فرماندهی به یک عملیات مشترک دست پیدا کنند.  

وی از  شرطه الخمیس به عنوان نمونه‌ای از بازسازی ساختار فرهنگی در دوران امیرمومنان (ع) اشاره کرد و از حاج قاسم سلیمانی به عنوان نمونه ای از اراده برای بازسازی ساختار فرهنگی یاد کرد. مشروح این گفت و گو را می‌خوانید.

وضعیت فرهنگی موجود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سخنان رهبر معظم انقلاب درباره بازسازی ساختار فرهنگی کشور در اتفاقاتی ریشه دارد که در دو دهه و به ویژه در سال های اخیر در فضای عمومی رخ داده است و ما با یک مشکل گسترده روبرو هستیم که منحصر به حوزه فرهنگ نیست.  

منظور شما از مشکل گسترده چیست؟

رهبر معظم انقلاب از تعبیر آتش به اختیار استفاده کردند. ایشان فرمودند که آتش به اختیار هنگامی است که مقر اصلی فرماندهی مختل شده و این مقر اشراف به کل صحنه ندارد و نمی تواند انضباط ایجاد کند. لذا به نیروهای فعال میدانی اجازه دادند با حالت آتش به اختیار وارد فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شوند.  سوال اصلی این است چرا شما در مقر فرماندهی دچار آشفتگی هستید؟

بخش های مختلف کشور در حال فعالیت هستند اما فرماندهی وجود ندارد. این بخش های مختلف نمی توانند نتیجه عملکرد خود را به گونه ای انجام دهند که به تغییری جدی منجر شود. طرح های استعماری با یک مقر فرماندهی کاملا منضبط با برنامه و هدفمند اجرا می شود،  از این طرف می بینیم تشکل ها و سازمان ها مشغول ولی از اداره مستمر و منضبط، ناتوان هستند. ما نه فقط در حوزه فرهنگ که در حوزه اقتصاد نیز دچار نافرماندهی اداره کشور بوده ایم اما آنچه بیشتر به چشم می آید،  فرهنگ است.

آتش به اختیار مسبوق به سابقه در یک طرح کلان است. نظریه ما این بود که با استقرار یک نظام و بعد از آن ایجاد دولت اسلامی می خواهیم جامعه را اداره کنیم و جامعه اسلامی را بر مبنای یک فرهنگ جدید پدید می آوریم اما بر اساس نظریه امام خمینی (ره)  ابتدا باید این نظام طاغوتی سرنگون شود و پس از جایگزین شدن دولت اسلامی، می توان جامعه اسلامی را ایجاد کرد. اگر شبیخون فرهنگی یا ولنگاری فرهنگی وجود دارد، در نظام غیراسلامی نمی توان کاری کرد و اول باید دولت، اسلامی شود. البته منظور فقط دولتمردان اسلامی نیست.

شاید وزرا و مسئولان، افراد مومن باشند ولی ساختارهایی که بر اساس آن عمل می کنند و نوع مناسبات و ابزارهایی که دارند، مناسب نیست و لذا نمی توانند تغییری جدی در حوزه فرهنگ ایجاد کنند. ما وزارتخانه ای داریم که اجمالا به اسلام و انقلاب اعتقاد دارند ولی وقتی وارد میدان می شوند،  نتیجه ای نمی گیرند. لذا کسانی که در خط مقدم حوزه فرهنگ فعالیت می کنند، بیشتر از دیگران در معرض خطر هستند.

یعنی در این ۴۰ سال مدیرانی تربیت کرده‌ایم که بتوانند در مبانی دینی خود محکم بمانند؟

مساله این است که با یک میدان بسیار پیچیده روبرو هستیم. ایمان یک فرد برای اداره کردن حوزه فرهنگ کافی نیست. چون این ساختارها، ساختارهایی نیست که برای اداره کردن حوزه فرهنگ توسط ما آماده شده باشد.

پس شما کل ساختار را دارای مشکل می‌دانید؟

بله؛ نه فقط در حوزه فرهنگ بلکه در کل حوزه های دولت به معنای همه بخش های اداره کننده کشور. ما انقلاب کردیم،  انقلاب توانسته یک نظام و حاکمیتی متفاوت از حاکمیت جهانی واحد ایجاد کند که استکبار جهانی آن را اداره می کند. الان ذیل این حاکمیت، همان ساختار دولتی است که توسط استعمار در کشور بنا شده است. اکنون نیز ساختارهای استعماری در کشور ما کار می کند و این ساختارها محصول بعد از انقلاب نیست.  

ساختارهای استعماری جلوی پیشرفت‌های کشور را گرفته است

یک زمانی می گوییم ما غربی هستیم و حالا می خواهیم اسلامی شویم.  دعوای امروز ما دعوای اسلامی شدن یا مدرن شدن نیست. چون ساختارهای استعماری به گونه ای بنا شده که به ما و همه قدرت هایی که امروز در حوزه اقتصاد و دانش و مانند آن جزو کشورهای مدرن هستند، اجازه نمی دهند به آن نقطه برسیم.

اکثر این ساختارها از زمان پهلوی دوم به ما رسیده که عمده آنها توسط آمریکایی ها ساخته شده است. از سازمان برنامه و بودجه و وزارت فرهنگ گرفته تا سازمان های آموزشی کشور مانند دانشگاه ها و آموزش و پرورش یا بانک ها و صنعت کشور که توسط مستشاران آمریکایی پدید آمده و زیرساخت های اساسی این  ساختارها در پهلوی اول توسط انگلیسی ها شکل گرفته است.

این ساختارها اکنون در کشور ما وجود دارد و دولت ما برآمده از همین ساختارهاست.  مساله اصلی این است که این ساختارهای استعماری جلوی پیشرفت های ما را گرفته است. یعنی حتی اگر بخواهی شبیه کشورهای غربی شوید، آنها این اجازه را به شما نمی دهند.  البته در مسائل سلبی اجازه می دهند. مثلا در حوزه خانواده جامعه غربی دچار بحران است و حاضر اند بدتر از آنچه را دارند، وارد جامعه ما کنند ولی این که صنعت با دانشگاه شما مرتبط باشد یا نظام مالیاتی کارآمدی داشته باشید یا در حوزه های فرهنگی بتوانید انضباطی را در ساختار فرهنگ و رسانه پدید بیاورید، چنین اجازه ای نمی دهند. چون این ساختارها را به گونه ای شکل داده اند که به راحتی بتوانند به ما حمله کنند.

این ساختارها بر اساس منافع استعماری، کار خود را می کند ولی این به معنای آن نیست که افراد داخل این ساختار، می خواهند این کار را بکنند. چون ناخواسته یا خواسته در آن چارچوب فعالیت خواهند کرد. برای حل این مشکل نمی توان ناگهانی وارد بازسازی این ساختار شد و در گام اول برای بازسازی باید دولت به معنای همه ساختارهای حاکمیت را بازسازی کرد. ابزار حکومت برای اسلامی کردن و ارتقاء هویت اجتماعی و پیشرفت، همین دولت یعنی حاکمیت است و نظام می خواهد یک جامعه پیشرفته اسلامی پدید آورد که توسط یک دولت پیشرفته اسلامی باید انجام شود ولی این دولت باید یک ساختار داشته باشد و ساختار موجود این کار را انجام نخواهد داد.

پس با توجه به ساختار موجود کاری نمی‌توان کرد

به سختی می توان کاری انجام داد و این ساختارها بیشتر آماده ایجاد تعویق است تا پیش‌برد کارها و دلیل آن نیز زیرساخت های ساختارهای استعماری است. البته ما در حوزه فرهنگ دارایی هایی داریم ولی باید بدانیم چرا مقر فرماندهی مختل است و چرا فرمان آتش به اختیار صادر شد و چرا از بازسازی ساختار فرهنگی سخن می گوییم.

بازسازی ساختار فرهنگی با مصوبه مهندسی فرهنگی ممکن بود

به بحث خودمان برگردیم. سیاق دوم این است که ما می خواستیم یک تمدن اسلامی بسازیم و بحثی به عنوان مهندسی فرهنگی مطرح شد. یعنی ما باید ساختارهای مختلف اداره‌کننده کشور را بر اساس آن ساخت فرهنگی که مدنظرمان بود، بازسازی می کردیم.  درباره پروژه مهندسی فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجموعه های مختلف سخنان بسیاری شکل گرفت و اگر قرار بود بازسازی ساختار فرهنگی انجام شود باید توسط همین مصوبه مهندسی فرهنگی پیش می رفت.

هنوز این مصوبه اجرا نشده است.

آیا این مصوبه قابلیت اجرا دارد و آیا اجرای آن مشکلی را حل خواهد کرد؟

اگر قابلیت اجرا نداشت که به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی نمی رسید.

تصویب شدن این مصوبه دلالتی بر این ندارد که امکان حل مساله ای را دارد.

به هر حال اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی پیش بینی کرده بودند با تصویب این سند بسیاری مشکلات فرهنگی کشور حل می شود.

پس چرا این سند اجرا نمی شود؟

این بحث در بدنه دولت باید اجرایی شود.

برنامه ای که نمی تواند اجرا شود، در واقع برنامه ای است که برای اجرا نشدن نوشته شده است.  در مجموع همه موانعی که نمی تواند یک برنامه ای را اجرا کند باید در همان برنامه گنجانده شود. سندی که نتواند اجرایی شود، سند عملیاتی نیست. سند باید با مقتضیات موجود مناسبت داشته باشد. بگذریم از این که زیرساختی وجود ندارد.

آیا با نوشتن یک آیین‌نامه نمی‌توان مشکلات اجرایی شدن سند را حل کرد؟

خیر.  ارزیابی بنده این است که تحلیل ساختارهای فرهنگی و چارچوب های یک نگرش مدرن، ساختاری به ذهن ما داد که بعضی پدیده های این سند مهندسی فرهنگی، عملا آن را تشدید کرده است. یعنی یک نگاه ساخت گرایانه متاثر از نگرش سیستمی در آن است که به تبع آن عقبه چپی که وجود داشت و بعد ساختارگراهای چپ از تولیدات دنیای غرب ارتزاق می کند.

پروژه بازسازی ساختار فرهنگی با توجه به بیانیه گام دوم دنبال شود

بنا براین یک نگرش سیستمی حاکم شد. تصور ما این بود که ساختار، حل کننده مشکل است و اگر یک ساختار خوب طراحی کنیم، مساله حل می شود و لذا کشور مدتی مشغول طراحی ساختار مهندسی فرهنگی بود. به طور خلاصه تحول ساختار فرهنگ، حل کننده مشکل ساختار فرهنگ نخواهد بود و قبل از آن یک قدم لازم است. به عبارت دیگر پروژه بازسازی ساختار فرهنگ همانند پروژه مهندسی فرهنگی یک پروژه عقیم و بی نتیجه است مگر این که اتفاقی قبل از آن بیافتد و به بازسازی ویژه ای توجه کنیم که در ادبیات رهبر انقلاب در  بیانه گام دوم انقلاب بیان شد.

در این بیانیه چند نوع تحلیل وجود دارد. یکی این که رهبر انقلاب به دنبال جوان گرایی است که تحلیلی ضعیف است. چون رهبر انقلاب اراده ملی را محور و سپس مساله لایه میانی را مورد اهتمام و توجه قرار داده اند. در جلسه ای که بعد از صدور بیانیه گام دوم انقلاب با حضور دانشجویان در محضر رهبر انقلاب برگزار شد، ایشان تاکید کردند که اگر به دنبال حل هر مساله ای باشید، جمع دانشجویی به عنوان افسران جوان و لایه های میانی می توانند بسیاری مسائلی را که دولت نمی تواند حل کند، به راحتی حل کند که رهبر انقلاب در این سخنرانی به چند نمونه نیز اشاره کردند.

از ابتدای انقلاب تجربه هایی داشتیم. ساختارهای برآمده از انقلاب تاکنون توانسته انقلاب ما را نجات دهد تا ساختارهای رسمی. پدیده هایی به نام جهاد سازندگی، کمیته های انقلاب، سپاه پاسداران و بنیادهای متعدد به وجود آمدند ولی بعد از مدتی به نفع ساختارهای مدرن بازخوانی و مصادره شد.  ما فکر می کردیم سیستم مساله را حل می کند در حالی که سیستم اگر موافق اراده افرادی باشد که آن سیستم را ایجاد کرده باشند، در نهایت می تواند به اندازه اراده آنان کار کند. ساختارها دارای چارچوب هایی هستند تا مناسبات را مشخص کنند و لذا افراد، گرفتار همان چارچوب ها هستند. مانند کارمندانی که بر اساس اضافه کار،  حق ماموریت و پاداش تلاش می کنند.  برخی می خواهند برای حل مشکل،  دوباره سیستمی را ایجاد کنند در حالی که همان سیستم، گرفتار چارچوب هایی است که مشکلی را حل نمی کند.

بازسازی ساختار فرهنگی باید بیرون از ساختار صورت گیرد

ساختار را نمی توان بازسازی کرد؟

با فکر کردن به خود ساختار، بازسازی صورت نمی گیرد. ما باید حل مشکل هر ساختار را از نقطه بیرون ساختار آغاز کنیم. این نقطه بیرونی نقطه کانونی اراده های جوان و مومن است که در یک لایه میانی گرد هم می آیند و به هم می پیوندد و سپس تصمیم می گیرند. اینها می توانند یک مقر فرماندهی ایجاد کنند. این افراد چه بیرون ساختار باشند، چه درون ساختار، نقطه کانونی قرار گرفتن اراده آنان نباید در داخل ساختار باشد. به عبارت دیگر ساختار نمی تواند خودش را بازسازی کند. چون فاقد اراده است.  همچنین ساختار، حاصل مجموعه ای از منافع است. چه بسا لازمه بازسازی ساختار آن باشد که بخش زیادی از افراد جابجا شوند درحالی که مدیران ساختار در برابر تغییر مقاومت می‌کنند.

اگر این افراد بخواهند از بیرون ساختار کاری انجام دهند، خود آنان نیز باید ساختاری داشته باشند!

این افراد بر اساس اراده ای باید کنار هم جمع شوند که این اراده از درون خود آن افراد بجوشد. مانند انقلاب اسلامی.  در آن زمان شورای انقلاب به وجود آمد و الان بچه های انقلابی احساس می کنند انقلاب مال خودشان است ولی احساس نمی کنند می توانند مشارکتی داشته باشند؛ در حالی که رهبر انقلاب فرمود انقلاب دست خود شماست. الان اگر یک جوان انقلابی پستی را بگیرد در آینده ای نزدیک این جوان مشغول اداره کردن همان اداره خود خواهد بود و اتفاق جدیدی در این ساختار نخواهد افتاد. این سیستم چه زیر نظر دولت باشد یا زیر نظر رهبر انقلاب یا قوه قضاییه تفاوتی ندارد؛  چون این ساختار طبع بوروکراتیک دارد و این طبع بوروکراتیک حافظ منافع عده ای است و این افراد اجازه تغییر نخواهند داد. مسئول مربوطه نیز برای این که در آن مجموعه مورد پذیرش قرار بگیرد، مجبور است خود را با ساختار وفق دهد.

برخی معتقدند اگر مدیران فرهنگی تعلیمات لازم را دیده باشند و تعهد داشته باشند، می توانند در ساختار فرهنگی تغییری ایجاد کنند.

خیلی سخت است. موضوع در اینجا فرد مسئول نیست. آن انسان مومن تا قبل از این که مسئول آن اداره شود، مومن است و زمانی که مسئولیت را قبول می کند،  با پدیده هایی مواجه می شود که تا مدتی می تواند مقاومت کند و بعد از مدتی، همراه می شود. به همین دلیل این افراد باید بیرون از ساختار خودشان باشند. یعنی پدیده تحول بازسازی فرهنگی، پدیده ای نیست که آن را به نهادی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی واگذار کنیم.

منظور شما این است افرادی که بیرون از ساختار هستند نفعی نباید داشته باشند؟

نه. مثلا یک فرد انقلابی را در وزارت ورزش و جوانان یا سازمان تبلیغات اسلامی یا صدا و سیما منصوب کرده اند. عده ای که واقعا خودشان درد دارند، دور هم جمع شوند و به این فکر باشند برای حل مشکلات چه می توان کرد. تعدادی از افرادی که مسئولیت دارند و امکاناتی نیز در اختیارشان هست، دور هم جمع می شوند و یک مقر فرماندهی شکل می دهند و تصمیم می گیرند تا اتفاقی را رقم بزنند. تحول ساختار فرهنگ به همین شکل محقق می شود. همین جوانان که پست گرفته اند و چه آنان که پستی ندارند ولی از نفوذ اجتماعی برخوردار هستند. چه آن شخصیت فکری و علمی که درد دارد.

بازسازی ساختار فرهنگی کار شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست

همه نهادها مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی کار خود را خواهند کرد. ما به مجموعه عواملی در کشور برای قانون گذاری،  تسهیل گری و انضباط بخشی به روندها نیاز داریم که باید سر جای خودش باشد ولی تحول کار شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست. کار یک عده جوان مومن انقلابی است که الان مسئولیت گرفته اند یا مسئولیتی ندارند و این اراده را دارند و از این ساختارها می خواهند به نفع این اراده کار بکشند. وقتی اینها با هم هماهنگ شوند یک جریان و یک اقتدار ایجاد می شود و می توان به آنان کار سپرد.

وقتی ساختار ایراد دارد چگونه می توانند این ساختار را به هم بزنند و بازسازی کنند؟

مساله باید گام به گام پیش برود. اگر من در اداره خودم مشغول باشم و دیگری نیز در اداره خود مشغول باشد، این اراده ها در ساختار به اضمحلال می رود ولی وقتی یک ساختار واقعی در بیرون از این ساختار داریم و می خواهیم اتفاق دیگری را رقم بزنیم، بر اساس این اراده ها می توان اتفاقاتی را در خارج از ساختار رقم زد. در واقع شبکه ای ایجاد می شود که افراد این شبکه می خواهند تغییر را در کشور ایجاد کنند. مبدا اصلی، اراده این افراد است و اگر اراده آن افراد نباشد، هیچ تشکیلاتی امکان تغییر ساختار فرهنگ را نخواهد داشت.

آیا شما اراده را کافی می دانید؟

آن‌چه در حال حاضر فاقد آن هستیم، همین اراده است و بقیه چیزها موجود است.

اراده تنها نمی‌تواند در ساختار تغییری ایجاد کند

افرادی اراده تغییر ساختار دارند و برخی از آنها مسئولیت نیز دارند اما ناتوان هستند. این اراده ها باید به یک اراده جمعی و خواسته ملی تبدیل شوند و این اراده جمعی زمانی محقق خواهد شد که این عده دور هم جمع شوند و مقر فرماندهی را بازسازی کنند. ما نمی توانیم یک ساختار جدید به موازات سایر سازمان ها برای مقر فرماندهی ایجاد کنیم. اصلا نیازی به ساختار نیست. شما بیرون از ساختارهای رسمی باید به توافق برسید. بعد از توافق باید به برنامه عملیاتی برسید. حتی پیشنهاد می کنم چند عملیات مشترک انجام دهید. یعنی احساس کنید با وجود ساختارهای رسمی مانند وزارت فرهنگ و  ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی،  قوه قضاییه و نیروی انتظامی یک عملیات مشترک را اجرا کنند و به مرور قرارگاه فرماندهی راه اندازی می شود.

ساختارهای موجود اجازه چینن تغییری را نمی دهد؟

این اتفاق باید بیرون از ساختار واقع شود و نباید تشکیلات داشته باشید. هر کسی از درون ساختاری که مشغول کار است به نفع آن کار می کشد. اگر فرماندهی پدید آمد، گام دوم که تغییر ساختار فرهنگی است، امکانپذیر خواهد بود ولی تا زمانی که فرماندهی وجود نداشته باشد، امکان تغییر ساختار نیست.  البته مسائل دیگری نیز مطرح است. مثلا این که بعد از ایجاد فرماندهی باید بدانیم می خواهیم چه کارهایی انجام دهیم و به جای این ساختارها چه ساختارهایی را حاکم کنیم. ما یک پروژه تاسیس ساختار و یک پروژه اصلاح داریم. در پروژه اصلاح، به اصلاح ساختارهای موجود می پردازیم و در حاشیه آنها پروژه تاسیس قرار دارد که ساختارهای نهایی است ولی فعلا به شکل نمونه پیش می بریم تا بعدا ارتقا دهیم. سوال اصلی این است که چه کسی می خواهد ساختار فرهنگی کشور را تحول بخشد؟

آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمی تواند در این زمینه کاری انجام دهد؟

در نهایت می تواند خود را متحول کند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی هم که کار خودش را انجام می دهد.

بله

پس کس دیگری هم نمی تواند این تحول را انجام دهد!

همانگونه که گفتم تنها راه این است که یک مقر فرماندهی ایجاد شود که بیرون از این ساختارها قرار دارد و شامل افرادی باشد که بیرون از ساختارها به یک اراده انقلابی رسیده اند و این کار را انجام دهند.

رسیدن به یک اراده جمعی نیز مشکلاتی دارد. چون افراد سلیقه ها و نظر مختلفی دارند و معمولا نمی توانند بر سر یک مساله توافق کنند.

اینجا مساله اصلی مطرح است. زمانی که شورای انقلاب شکل گرفت، همه حرف نمی زدند. ما باید به قدری حرف بزنیم که حرف همدیگر را بفهمیم. همان جوانان انقلابی به بهانه بازسازی ساختار فرهنگی کشور دور هم جمع شوند و حرف بزنند تا به یک تفاهمی برسند و اگر به تفاهم نرسیدند، با یکدیگر توافق کنند که با وجود اختلافات یک کار را با هم انجام دهند و این همان فرماندهی است و گرنه هر کسی در اداره خود ساز خود را می زند و گاهی کارهای همدیگر را خنثی می کنند.

شرطة الخمیس، نمونه از بازسازی ساختار فرهنگی در دوران امیرمومنان (ع)

با توجه به سخنان شما ظاهرا هیچ کاری نمی توان انجام داد. چون این افراد باید خارج از ساختار باشند و برای توافق باید یک ساختاری را ایجاد کنند. می توانید مثالی واضح تر بزنید؟

من مثال شورای انقلاب را زدم. ما ساختارهای حاکمیتی و بدنه اجتماعی مردمی داریم که خودشان برای تغییر کشور مسئولیت دارند و یک لایه میانی هم داریم. من این بار را بر دوش لایه میانی می اندازم که این لایه میانی جزو ساختارهای رسمی حاکمیتی نیست ولی در ساختار حاکمیتی دست دارد. یک سوال می پرسم. امیرمومنان علی (ع) چگونه بسیاری کارها مانند اجرای عدالت، تغییر فضای فرهنگی و آماده کردن مردم برای جنگ را در دوران حکومت خود انجام می داد؟ آن حضرت یک ساختار رسمی داشت ولی این اتفاق را با ساختارهای غیر رسمی مانند شرطه‌ الخمیس پیش می برد.  بحث های فراوانی در تاریخ اسلام در این زمینه وجود دارد که این افراد چه کسانی بودند. برخی از این افراد را کسانی تشکیل می داد که در ساختار رسمی هم حضور داشتند ولی زمانی که علی (ع) قصد حل مشکلی را داشت، به این افراد فراخوان می زد. وقتی قرار بود این افراد حضور پیدا کنند، نمی گفتند ساعت چند است یا الان وقت اداری نیست. اینها اراده داشتند.

حاج قاسم نمونه ای از اراده برای بازسازی ساختار فرهنگی

اگر نظامی پابرجاست با اراده این افراد پابرجاست که این افراد برآمده از مردم هستند. همین اراده می تواند در مقابل تمام طرح های استعماری بایستد و مقابله کند. فردی مانند شهید حاج قاسم سلیمانی را نمی توان در ساختار رسمی تعریف کرد. مثلا زمانی که در سیستان و بلوچستان با اشرار درگیر بود، اعلام کرد بیکاری، علت درگیری اشرار است و اگر کاری برای آنان فراهم کنیم، مشکلات حل می شود. شهید حاج قاسم سلیمانی برای پیشبرد این پروژه ها با وزرا و مسئولان استانی مذاکره می کرد و اگر می خواست در ساختار رسمی خود کار کند، می گفت این مسائل ارتباطی به من ندارد ولی چون این اراده خارج از سیستم بود، تا پایان آن را دنبال کرد.

آیا می توانیم این اراده را به کار جهادی تعبیر کنیم؟

کار جهادی وصف جنس کار است ولی این اراده وصف آن اتفاقی است که می تواند کل سیستم را خارج از سیستم به هم بزند. این اراده باید دست به دست هم بدهد و یک حاج قاسم تنها کافی نیست. بلکه صاحبان اراده باید بخواهند این تغییرات را رقم بزنند. البته اگر تعداد این افراد کم هم باشد، می توانند تغییر ایجاد کنند.

امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین عنوانی است که در مورد تحول اجتماعی داریم که آیات آن بر سه قسم است. اول کسانی که حکومت مستقر پیدا کرده اند، اقامه نماز و امر به معروف می کنند که همان ساختار معروف است. (سوره حج آیه ۴۱) بخش دیگر به فضای عمومی مردم اختصاص دارد که نیازی به حکومت نیست. همه وظیفه دارند و مومنان ارتباط ولایی و دوستانه با هم دارند و نسبت به هم احساس مسئولیت می کنند.  (سوره توبه آیه ۷۱) در این میان پدیده سومی میان فضای عمومی مردم و ساختار حکومتی وجود دارد و آن لایه میانی است که بخشی از امت هستند و ساختار نیستند ولی اگر این امت باشد آن ساختارها پدید می آید و مردم همدیگر را به کارهای خیر دعوت می کنند. (سوره آل عمران آیه ۱۰۴) اراده اینها بیرون از ساختار هستند. با چنین پدیده ای می توان ساختارهای فرهنگی را تغییر داد. چون ساختارهای رسمی استعماری هستند که اراده پشت آنها در آن سوی مرزها هستند

آیا می‌توانیم برای لایه میانی از تعبیر نخبگان یا خواص استفاده کنیم؟

بله. خواص اهل حقی که امتی را تشکیل می دهند که این امت می تواند تحولی را در ساختار ایجاد کند. این جمعیت باید دور هم بنشینند و با هم امت را تشکیل دهند و ما اکنون در این نقطه قرار داریم. اگر جوانان مومن انقلابی لایه میانی که می خواهند در حوزه فرهنگ عملیاتی انجام دهند،  اجتماعی تشکیل داده و به توافق برسند، هر اتفاقی را می توانند رقم بزنند. این اراده مرز و جغرافیا نمی شناسد. این عده می توانند متولی پروژه بازسازی ساختار فرهنگی شوند ولی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا سازمان تبلیغات اسلامی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی توان بازسازی ندارند. چون خودشان یک ساختار هستند.

پس شما خطاب رهبر انقلاب برای بازسازی ساختار فرهنگی کشور را فقط همین افراد می دانید؟

نه. مخاطب اصلی همین لایه میانی است. در بیانیه گام دوم و سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب، مخاطب همین افراد هستند و مساله اصلی اینها هستند.

یعنی کسانی که دغدغه انقلاب و درد دین دارند؟

منظورم نخبگان و جوانان هستند، به معنایی که رهبر انقلاب آن را تعریف می‌کنند نه فقط فرد جوان کم‌سن. این افراد دارای توانمندی و صاحب اراده،  همچنین جهادی و صاحب نفوذ هستند. این افراد قدرت تحول و ساختارشکنی دارند. در این میان دولت و مسئولان چه کاره هستند؟ مسئولانی که جزو نخبگان و جوانان هستند، در این ساختار قرار دارند ولی اگر مشغول اداره کردن ساختار خود هستند، باید بدانند پروژه اصلی نظام بازسازی ساختار فرهنگی کشور است.  این پروژه باید با پشتیبانی حقوقی و اعتباری همراه شود. چون تغییر در ساختار مانند جراحی است که خونریزی دارد و در این میان منافعی از بین خواهد رفت و طبیعی است اگر ساختارهای رسمی خود را موظف به پشتیبانی ندانند، در نهایت موفق به تغییر ساختار زیرنظر خود نیز نخواهند شد. البته ما نمی خواهیم تحولی متهورانه و فاقد عقلانیت پدید آوریم.

هر پدیده ای باید موجب اتفاقاتی شود که با عقلانیت و اقتدار همراه باشد. اقتدار به شکل عمیقی با حکمت پیوند خورده است. افرادی که رفتارهای سبکسرانه و جاهلانه دارند به سرعت زمین می خورند و در نتیجه هر گونه اقتدار و امیدی را از بین می برند.

طرح اصلاحی یا تاسیسی؟

این لایه میانی برای بازسازی اقدام می‌کند،  ولی چون فرمودید ساختارها استعماری است،  اصول در ساختار همچنان باقی خواهد ماند. پس بازسازی ساختار فرهنگی مشکلی را حل نخواهد کرد!

ما دو پروژه داریم. مساله اول این شد که باید امتی را شکل دهیم که می خواهد این تغییرات را در خارج از ساختار رسمی حاکمیت پدید آورد. گام دوم این است که پروژه تحول برای بازسازی ساختار فرهنگی را اجرا کنیم. در اینجا یک پروژه اصلاحی و یک پروژه تاسیسی داریم. نمونه ای از رفتار جاهلانه ابتدای پیروزی انقلاب این بود که برخی می گفتند این ارتش یک ارتش وابسته به آمریکاست و باید منحل شود ولی امام خمینی (ره) مخالفت کرد و اگر ارتش منحل می شد، انقلاب نیز نابود می شد. مثال های دیگر در آموزش عالی و بانک ها وجود دارد که همه این نظام های استعماری را حفظ کردیم در حالی که می توانستیم نابود کنیم و امام مخالف نابودی آنها بود.

بنابراین باید دو طرح را همزمان اجرا کرد. یکی نهادی مانند سپاه پاسداران را راه اندازی کنیم که متعلق به متن انقلاب است و در قانون اساسی گفته شده وظیفه آن حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی است یا نهادهایی مانند بسیج، کمیته و جهاد،  و از طرف دیگر باید معادل همه ساختارها و وزارتخانه های رسمی، ساختاری دیگر را رقم می زدیم و به آن رسیدگی فکری و تحقیقاتی می کردیم و معنای تمدن سازی نیز همین است.  مثلا در کنار بانک به فکر صندوق های سرمایه گذاری اسلامی می افتادیم که شفاف پول های مردم را سرمایه گذاری می کرد؛  طوری که اقتدار کشور را افزایش دهیم.

برخی پروژه ها را شروع کرده ایم. مثلا انقلاب اسلامی در موضوع سینما توانست سینمای دیگری را شکل دهد. الان ما صاحب ژانر هستیم. در رمان و داستان نیز صاحب سبک هستیم. یعنی انقلاب اسلامی دستاوردهای موازی خود را با ساختارهای رسمی پدید آورد. هر چند هنوز مقتدر و مسلط نیستیم. چون جریان دیگر که رقیب ماست، دارای قدرت جهانی و ۴۰۰ سال تمدن است و توانسته زیرساخت های استعماری را در کشور ما بنا کند ولی اراده بسیار مهم است. اراده شهید علی صیادی شیرازی باید باشد که بتواند ارتش را از آن انقلاب اسلامی کند. کجاست آن اراده صیادگونه ای که بتواند آموزش عالی را از آنِ انقلاب اسلامی کند یا در دل حوزه یا دانشگاه ها تحول ایجاد کند؟

پروژه تاسیس ناشی از مکتب امام (ره) و در دل پدیده انقلاب باید از جنس خود پدیده هایی را ایجاد کند. آن پدیده دیگر را باید استحاله کرد. ولی نیازمند یک اراده قوی است که نباید رام آن اراده شود.   لذا رهبر معظم انقلاب در همان ابتدا از پروژه بازسازی ارتش حمایت کرد.  این مساله که هر دو ساختار قدیم و جدید کنار هم باشد، باعث می شود تا این ساختار بدیل به قدری پیشرفته شود که بتواند ساختار رسمی را ببلعد نه این که مثل جهاد سازندگی در ساختار رسمی ادغام شود و دارایی خود را از دست بدهد. باید همه دارایی آن ساختار را به دست آورد. هویت ارزشی این ساختار، باعث می شود ساختار قبلی تحت تاثیر ساختار جدید قرار گیرد.  

۱۰ تا ۲۰ سال زمان برای بازسازی ساختار فرهنگی 

این بازسازی ساختار فرهنگی چقدر طول می‌کشد؟

بازسازی یک پروژه نیست بلکه یک فرایند است. یعنی نمی توان گفت در چند ماه محقق می شود. در این فرایند همزمان ساختار فرهنگ را بازسازی می کنیم و در کنار آن اتفاقاتی می افتد و ساختارهای موردنظر خود را تاسیس می کنیم که می توان طی یک یا دو سال به نتایجی رسید. مثلا با چند عملیات مشترک می توان امید ایجاد کرد و زمینه اولیه را شکل داد و ابتدایی ترین اتفاقات را در مقر فرماندهی رقم زد ولی اتفاق نهایی یعنی دولت اسلامی که کاملا متناسب با همجنس و همسنخ انقلاب اسلامی باشد، طولانی تر است ولی مدت آن به ۲۰ یا ۳۰ سال نمی رسد. چون جوانان نخبه انقلابی در کشور فراوان داریم که اگر تمرکز داشته باشند و فضا هم برای تجربه کردن آنها باز باشد، اتفاقات بزرگی رخ خواهد داد و راهی را که برخی توانستند صد ساله طی کنند می توان طی ۱۰ یا ۲۰ سال رفت.

برخی انتقاد می کنند که طی ۴۰ سال نتوانستیم در این زمینه ها پیشرفت کنیم چگونه می توانیم طی یک یا دو سال به بازسازی ساختار فرهنگی بپردازیم؟

اولا اینگونه نیست که در ۴۰ سال اخیر نتوانستیم کاری کنیم. اگر نگاهی به خارج از کشور داشته باشیم، می بینیم در دنیا یک نظام استکباری، مسلط و حاکم است. همه ارزش ها را او تعیین می کند و شما به عنوان یک مجموعه مستقل توانسته اید یک خط متفاوتی را در ایران پدید آورید. ما می توانستیم از همان اول رگ حیاتی ساختارهای استعماری را ببریم ولی نخواستیم. چون این یک عقلانیت است و ما نمی خواهیم مدلی همچون طالبان و داعش داشته باشیم و می خواهیم تمدن نهایی خودمان را بر فراز دارایی های تمدن غرب برپا کنیم. این موضوع با یک پروژه خیلی تفاوت دارد. البته طبیعی است که بعضی از تبعات این مساله در جامعه جاری شود ولی هراس نداریم.

منظور از تبعات چیست؟

در حوزه فکری بخش بسیاری از اندیشه های غربی در نظام آموزشی آکادمیک ما توسعه پیدا می کند و بر مبنای آن وارد ساختار اداری کشور می شود و بحران ایجاد می کند. هر قدر آموزش عالی در علوم انسانی توسعه یابد، عملا منافع ملی به خطر می افتد.

پس شما در این بازسازی ساختار فرهنگی سهمی برای سازمان های فرهنگی قائل نیستید؟

چرا. به یک معنا در روند بازسازی هستیم. مثلا در سازمان صدا و سیما از زمانی که گروه کودک آغاز به کار کرده تا اکنون که شبکه پویا راه افتاده، شاهد تحول و تکامل هستیم و می بینیم همان بازسازی در ساخت برنامه است.

ولی همان سیاست ها و ساختارها حاکم است!

نه. تغییر کرده است. اگر قرار بود گروه کودک همان گروه کودک دهه شصت باشد، امروز شاهد چنین برنامه هایی نبودیم. اگر قرار بود خبر صدا و سیما همان خبر دهه شصت باشد گروه ۲۰:۳۰ از آن درنمی آمد. ما تحول داشته ایم اما الان به یک جهش فکر می کنیم که نیازمند یک مقر فرماندهی مرکزی است که امروز مختل است.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از ابزارهای اساسی تحول بخشی در بازسازی است

آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می تواند در این مقر کاری انجام دهد؟

بله وزارت ارشاد ظرفیت بسیاری دارد. یعنی اگر آن امت شکل بگیرد، نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان صدا و سیما به عنوان ابزارهای اساسی تحول بخشی  خواهند بود. شما به عقلانیت اجازه بدهید تا سرمایه های ساختاری موجود را در راستای اهداف خود به کار بگیرد.

امت چگونه شکل می گیرد؟

امت از پایین به بالا شکل می گیرد. یعنی خود افراد باید دور هم جمع شوند و چیزی را رقم بزنند.

بعید است افراد بتوانند دور هم جمع شوند و تصمیمی بگیرند!

به هر حال باید یکی دعوت و آنان را جمع کند ولی نباید توقع داشته باشیم رهبر انقلاب دوباره به میدان بیایند. چون رهبر انقلاب بارها افراد را جمع کرده اند ولی این افراد دور هم جمع نمی‌شوند. البته در این مدت اتفاقات خوبی افتاده است. مثلا جلساتی که با پیگیری حجت الاسلام محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد و عده ای از نخبگان درباره بازسازی ساختار فرهنگی صحبت کردند. شاید از این صحبت ها باسازی شکل نگیرد و زمان فراوانی طول بکشد ولی همین که  افراد با هم سخن گفته اند، مقدمه ای برای شکل گیری امت است و این افراد باید بدانند خودشان هدف هستند.

ولی هنوز دیده نشده اراده‌ای این افراد را جمع کند!

بله؛ ولی فعلا دور هم جمع می شوند و مهم این است که افراد، جمع شدن و گفت و گو را تمرین کنند و سپس برای توافق و برنامه ریزی چند عملیات مشترک آماده شوند. اگر چند عملیات مشترک صورت گیرد، مزه اقتدار ملی را می فهمیم که چگونه می توان یک کار ملی گسترده را انجام داد. الان سازمان های گسترده و قدرتمندی در حوزه فرهنگی داریم ولی با هم عملیات نمی کنند.

موضوع عفاف و حجاب به عنوان نمونه ای از بازسازی

اگر بخواهیم درباره لایه میانی مثالی بزنیم، می‌توانیم بگوییم هنوز در بحث عفاف و حجاب اراده‌ای ندیده‌ایم؟

این مساله بسیار پیچیده است و یک جمع بندی واحد در این زمینه نداریم که چه باید کرد.

ولی قانون داریم که در بحث عفاف و حجاب چه کارهایی باید صورت بگیرد!

نه. این مسائل در واقع کلی گویی است. برنامه این است که همین امروز و فردا این عملیات را شروع کنیم.

مثلا چه عملیاتی؟

دقیقا مساله این است که چه عملیاتی باید صورت گیرد. چون توافق وجود ندارد. به همین دلیل مقر فرماندهی مختل است چون نمی دانیم چه باید بکنیم.

فرض کنیم توافقی هم صورت گرفت که برای رعایت حجاب این معیارها را قرار دهیم. آن موقع باید چه کرد؟

نه این عملیات صحیح است نه معیارها. مثلا من مسئولیت فلان مجموعه را دارم و باید این کارها را انجام دهم. شما هم مسئولیت جایی دیگر را دارید، کار دیگری را انجام می دهید و با هم جمع می شویم و ظرف یک ماه اتفاقی را رقم می زنیم. مانند خط تولید. نه این که به طور کلی بگوییم جوانان را باید اینگونه تربیت کنیم. این عمل نیست. باید عملیاتی مشخص انجام داد و ظرف یک ماه آثار آن را در خیابان ببینیم.

مثلا یک نفر به عنوان مسئول بخشی از مترو تصمیم می گیرد تا در زمینه عفاف و حجاب اینگونه عمل کند که از ورود افراد بدحجاب به ایستگاه های مترو خودداری کند.

آیا این کار شدنی است؟

این کار با قوانین مغایرت دارد.

فرض کنیم قانون را هم تصویب کردیم. این کار عاقلانه نیست. مشکل اصلی اینجاست که برنامه ای برای عمل نشدن است؛ در واقع فقدان عقلانیت است. مثلا می گویند افراد را در خیابان دستگیر کنند. اولا آیا با دستگیری مساله حل می شود و مساله دیگر مگر چند نفر را می توان دستگیر کرد. شما هنوز نمی دانید دقیقا چه کاری می خواهید انجام دهید.

برنامه فاقد عقلانیت و بدون مقر فرماندهی بی فایده است

مثالی دیگر بزنم. تصور کنید اولین گروهی هستیم که می خواهیم یک هنجارشکنی را از جامعه جمع کنیم. سوال این است که چگونه می توان آن را جمع کرد. آیا روش های مختلف در دنیا را در این زمینه بررسی کرده ایم که چگونه بوده است و در نهایت آیا به توافق رسیده ایم. یعنی اهل مطالعه و تجربه و کسانی که ابزارهای مختلف را در دست دارند، می توانند بر روی یک برنامه مشخص یک عملیات چند ماهه داشته باشد ولی اگر قرار است هر کسی بر اساس نظر خود عملیاتی کند که فاقد عقلانیت و فاقد مقر فرماندهی باشد، بهتر است هیچ کاری نکند. یعنی اجازه دهیم برنامه عملیاتی دشمن ادامه پیدا کند ولی رفتارهای ناپخته صورت نگیرد. بنا بر این جلوی فساد مالی و فحشا را می توان گرفت ولی نه با ابزارهای سخت و اگر قرار بود مساله به همین سادگی حل شود تا حالا آن را حل کرده بودیم.

برخی معقتدند باید به گونه‌ای عمل کرد که بسترهای فرهنگی ایجاد شود!

ما ابزارهای سخت و نرم و فرهنگی را باید با هم به کار بگیریم. گاهی ابزارهایی از جنس رسانه داریم ولی دشمن اگر بخواهد گزاره ای را در ذهن مردم حک کند، با طراحی عملیات رسانه ای خود،  شبکه اجتماعی و تولیدات خود را طراحی و شبکه میدانی عملیاتی خود را فعال می کند که به این کار پروژه فرهنگی می گویند ولی ما می گوییم صدا و سیما برای عفاف و حجاب فیلم های خوب بسازد و آموزش و پرورش دختران را اینگونه تربیت کند. بنا بر این چنین کارهایی را نمی توان عملیات متمرکز هدفمند سازماندهی شده دانست.

توافق چگونه صورت می گیرد؟

گام اول این است افرادی که دغدغه مساله دارند، به دور هم جمع شوند و حرف بزنند. یعنی اگر من با رفتار پلیس برای مقابله با بدحجابی مخالف هستم دلایل خود را می گویم و طرف مقابل هم دلایل خود را بیان می کند. از طرف دیگر مسئول قضایی و امنیتی یا شخصیت دانشگاهی و تحلیلگر فرهنگی یا فیلمساز و فعال رسانه ای نظرات خود را بیان می کند

تاکنون چنین بحث هایی به صورت فراوان مطرح شده است

نه. تا کنون برای یک توافق عملیاتی به دور یک میز ننشسته ایم. نخبگان تعیین کننده، حداکثر در توئیتر با هم دعوا کردند. الان محیط تقابلی افراد دغدغه مند در فضای مجازی است که از آن چیزی درنمی آید. باید به تفاهم برسیم ولی این تفاهم شکل نگرفته است. ما مشکل گفت و گو و چالش نداریم. مساله ما توافق افرادی است که می خواهند کشور را اداره کنند. قرار نیست این افراد با هم مناظره کنند. چون مخاطب مناظره، افکار عمومی است. این افراد صحبت می کنند و همدلانه حرف می زنند و سوءظن را کنار می گذارند و آن زمان سخن یکدیگر را متوجه می شوند و سپس به مرور زمان می توانند به توافق برسند که در آن صورت می توانند عملیات مشترک را انجام دهند که در نهایت در تغییر اجتماعی موفق می شوند.

وقتی صحبت از عملیات مشترک می شود ذهن انسان به سمت خاصی می رود که قرار است چه کاری انجام شود

کارهای بسیاری می توان انجام داد. مثلا می خواهید یک ذهنیت اشتباه را درمورد اقتصاد مقاومتی حل کنید یا درباره خرید کالای ایرانی یا رشوه یا برای فرهنگ چشم و همچشمی می خواهید کاری انجام دهید. مانند کمربند ایمنی درخودرو که با یک عملیات مشترک رسانه ای، فکری و فرهنگی همه در کنار هم جمع شدند و این عملیات را اجرا کردند.

پویش هایی نیز در این موارد تشکیل می شود.

وقتی می گوییم پویش در واقع یک عملیات رسانه ای بی هدف است ولی در پویش های طرف مقابل و دشمن می بینیم تعدادی افراد در پشت آن هستند، یک عده  کف خیابان و عده ای هم در دستگاه های دولتی خودمان هستند و در نهایت به یک اقدام واقعی منجر می شود ولی پویشی که تبدیل به تغییر جدی نشود، در واقع یک نمایش است. اگر به نمایش هم نیاز داشته باشیم، برای یک تغییر واقعی است.

منبع: ایرنا

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.