حیات پربرکت دنیایی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی نعمتی بود که تمام مردم اعم از ایران و منطقه از آن بهرهمند شدند. اگرچه شهیدان سلیمانی و ابومهدی المهندس با شهادت خود راه جدیدی را پیش روی ملتهای منطقه باز کردند اما انتقام سخت از قاتلان علنی آنان در جای خودش بعنوان یک حق برای جمهوری اسلامی ایران و مردم منطقه محفوظ است که مشمول مرور زمان نمیشود. برای اینکه بخواهیم اقدامات ایران را در چارچوب انتقام سخت بسنجیم نیاز به ذکر مقدماتی درباره نوع نگاه ما به محیط بین المللی است.
با وجود تقسیمبندیهای متعددی که در این زمینه صورت گرفته، به زبان ساده در محیط بین المللی که کشورها با یکدیگر مشغول تعامل یا تخاصم هستند، از دو دیدگاه میتوان به رویدادها و واقعیات توجه کرد:
۱. قدرت و رفتار دولتها بر مبنای استقلال هر بازیگر در روابط بین الملل
۲. حقوق بین الملل و موازین آن
از منظر اول، رفتار دولتها بر مبنای استقلال کامل حاکمیت آنان بررسی میشود. این نگاه در نهایت به دیدگاه واقعگرایانه میانجامد که عرصه بین الملل را صحنه هرج و مرج و تابع قانون جنگل میدانند. بر این اساس دولتی مانند آمریکا هر اقدامی را بر اساس تصمیم داخلی خود اجرا میکند و به هیچ نهاد و مرجع بین المللی هم پاسخگو نیست و اگر دیگر دولتها به سراغ چنین اعمالی نمیروند برای این است که ابزار و قدرت لازم را ندارند. در چنین فرآیندی کشورهای قدرتمند بر اساس اراده و توان نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی برای دیگران تصمیم میگیرند و آن را به مورد اجرا میگذارند.
اگرچه ادعا میشود بشر پس از سالها هرج و مرج بین المللی و شاهد بودن دو جنگ خانمانسوز اول و دوم جهانی، به این نتیجه رسیده است که چنین نگاهی به مسائل بین المللی میتواند در نهایت به زیان همه دولتها باشد و دود ناامنی حاصل از آن به چشم بر افروزندگان چنین آتشهایی هم خواهد رفت؛ اما هنوز هم میتوان حرکتهایی برخاسته از این نگاه را در عرصه بین المللی مشاهده کرد.
از نگاه دوم که حقوق بین المللی و موازین آن است، کشورها باید به چارچوبها و رژیمهای بین المللی پایبند باشند. در این چارچوب اگرچه دولتها جایگاه برابری در صف بندیها ندارند و بر اساس قدرتشان در صف بندیها میایستند اما محدودیتهایی مانند ترتیبات سازمانهای بین المللی نظیر شورای امنیت سازمان ملل یا دیوان بین المللی دادگستری بر سر راه قدرتها وجود دارد تا نتوانند در هر زمینهای فعال ما یشاء باشند.
در رفتار آمریکا در جامعه بین المللی به نظر میرسد رویه طبیعی توجه به حقوق بین المللی و موازین آن یعنی دیدگاه دوم است، اما این توجه نمیتواند دست و پای واشنگتننشینان را در همه دورهها در حرکتهای یکجانبه ببندد و هرگاه آمریکا قافیه را تنگ بیابد در رفتن به سوی رفتار قلدرمآبانه بین المللی تردیدی به خود راه نمیدهد.
ترور شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس را باید در این چارچوب دید و تحلیل کرد. به عبارت بهتر آمریکا که از اقدامات این دو به خشم آمده بود تنها راه چاره خود را عبور از موازین بین المللی و ترور این دو شهید بر اساس نگاه قدرتمحورانه به امور بین المللی دید و این تصمیم شوم را اجرا کرد. حال این سوال در برابر ما قرار دارد که واکنش ما به عنوان آسیب دیده از حرکت تروریستی دولت آمریکا چه میتواند باشد؟
در طراحی چنین پاسخی هم باید نوع نگاه ما به روابط بین المللی مد نظر قرار گیرد.
اگر نوع نگاه ما مرتبط با نگاه اول و نگرش قدرت محورانه به روابط بین الملل است، طبیعی است که میتوانیم دست خود را در هر نوع عملیات در هر نقطه و با هر اندازهای باز بدانیم و این موضوع را به شکل علنی در سخنان مقامات نظامی یا سیاسیمان بازگو کنیم. بدیهی است این نگاه اسباب و لوازم خاص خود را خواهد داشت که مهمترین لازمه آن نگاه داشتن کشور با همه مشکلات و مسائل آن در حالت نه جنگ و نه صلح خواهد بود و صد البته که میزان تابآوری ما در این زمینه نامحدود نخواهد بود.
براساس نگاه دوم ما باید به چارچوبهای متداول در حقوق بین الملل رجوع کنیم و مواردی مانند تشکیل دادگاه داخلی و مراجعه به مجامع بین المللی را پیگیری کنیم. در این نگاه حداقلی از امنیت برای ما متصور است که اگر موجب جبران ضایعه شهادت آن دو بزرگوار نشود لااقل از وارد شدن آسیبهای بیشتر جلوگیری خواهد کرد. شاید سخنان برخی از مقامات کشورمان که خروج آمریکا از عراق و افغانستان را انتقام سخت ایران و محور مقاومت از کاخ سفید خواندهاند در این چارچوب خالی از لطف و دقت نبوده است.
به طور کلی قاتلان حاج قاسم باید تاوان این اقدام جنایتکارانه را به گونهای پس دهند که درس عبرتی برای دیگر جانیهایی باشد که قوانین بین المللی و حقوق ملتها را زیر پاگذاشته و با گسترش تروریسم دولتی اینگونه در جهان جنایت میکنند.
نظر شما