در این دو قرن یعنی قرن سیزدهم و چهاردهم که قرون طلایی در اندیشه فقهی سیاسی تشیع به شمار میآیند، عمدتاً کسانی منشأ خیزش و تحرک سیاسی اجتماعی بودهاند که از شاگردان مستقیم یا با واسطه او بودهاند.
سیدجمالالدین اسدآبادی رهبر نهضت بیداری فرهنگی اسلام در جهان کنونی، میرزای شیرازی صاحب فتوا و رهبر نهضت تنباکو و آخوند خراسانی از رهبران مشروطیت در ایران که بر واجب بودن مشروطیت، برکناری محمدعلی شاه قاجار از قدرت و ضرورت اتحاد و هماهنگی میان مسلمانان حکم قطعی صادر کرد، از همین صنف شاگردان پرآوازه هستند.
او مرتضی انصاری دزفولی معروف به شیخ انصاری و ملقب به «شیخ اعظم» و «خاتمالفقها و المجتهدین» و از نسل جابربن عبدالله انصاری، صحابی معروف پیامبر(ص) است. شیخ انصاری با کتابهایی چون «رسائل» و «مکاسب» که نوشت و نوآوری که به خرج داد، علم اصول و به دنبال آن فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. به مناسبت درگذشت او در ۱۸ جمادیالثانی (۱۲۸۱ ق)، روایتهایی از زندگی شیخ را به روایت کتاب «دریای فقاهت» مرور میکنیم.
تعبیر یک رویای صادقه
شیخ مرتضی انصاری، بزرگترین فرزند شیخ محمدامین بود که در هجدهمین روز ماه ذیالحجه روز عید غدیر سال ۱۲۱۴ق. در شمال غربی بقعه سبز قبای شهر دزفول، از سلاله یکی از اخلاف جابر بن عبدالله انصاری، صحابی نامدار پیامبر اسلام(ص) به دنیا آمد. به مناسبت تولد در روز ولادت حضرت علی(ع)، نام مرتضی انصاری برای او انتخاب شد. شب پیش از تولدش، مادرش در خواب میبیند حضرت صادق(ع)، قرآنی مُذَهَّب به وی میدهد که خوابش را به «فرزند جلیلالقدر» تعبیر مینمایند. مسلماً این رویایی صادقه بود که سبب شد مادرش وی را هیچگاه بدون وضو شیر ندهد.
شیخ آموختن را با خواندن قرآن کریم آغاز کرد و پس از گذراندن مقدمات از صرف و نحو و غیره در محضر عموی خویش، شیخ حسین انصاری، به فراگیری فقه و اصول نزد استادان دیگر پرداخت. در سال ۱۲۳۲ق. برای ادامه تحصیلات به همراه پدرش به عراق مهاجرت کرد. در سال چهارم، عدهای از مردم دزفول که به زیارت کربلا آمده بودند، به وی گفتند: پدرت شوق دیدار تو را دارد. شیخ به دزفول بازگشت اما نتوانست در دزفول بماند و دوباره به کربلا بازگشت. پس از گذشت یک سال عازم نجف شد. در سال ۱۲۴۰ق. پس از بازگشت به زادگاهش، رهسپار زیارت بارگاه ثامنالحجج(ع) شد و بر سر راهش به مشهد از حوزههای علمیه شهرهای بروجرد، اصفهان و کاشان دیدن کرد. وی مدت چهار سال در کاشان توقف نمود و در خدمت ملا احمد نراقی به تکمیل معلومات خود پرداخت. پس از گرفتن اجازه روایت و اجتهاد از نراقی رهسپار مشهد شد و پس از پنج ماه توقف در این شهر به تهران و از آنجا به زادگاهش دزفول مراجعت نمود .شیخ در دزفول بساط تدریس گسترد و در رأس حوزه علمیه این شهر قرار گرفت. در سال ۱۲۴۹ق. برای همیشه به عتبات رفت و مدتی را در نجف در مجلس درس شیخ علی فرزند شیخ جعفر کاشفالغطاء به مدت پنج سال حاضر و به درجه اجتهاد نائل شد. پس از فوت صاحب جواهر در سال ۱۲۶۶ق. ریاست مطلق دینی به شیخ منتقل و او مرجع شیعیان شد.
عبادتهای شیخ اعظم از بلوغ تا آخر عمر
عبادتهای شیخ از سن بلوغ تا آخر عمر، گذشته از واجبات و نافلهها و دعاها و تعقیبات، به قرار زیر بوده است: قرائت یک جزء کلام الله؛ نماز حضرت جعفر طیار و زیارت جامعه و عاشورا در هر روز.
ساخت راه زیارتی
پیش از ریاست شیخ، زائران عتبات از دو راه به زیارت میرفتند: اول از راه هور و رودخانه فرات که گاهی قایق آنان غرق میشد و دوم از راه صحرا که بیشتر وقتها، اعراب بادیهنشین، آنان را غارت میکردند. شیخ انصاری، وکیل خود، محمد صالح کُبَّه را نزد حکومت بغداد فرستاد و پیغام داد من پول ساخت کاروانسرایی را در میان راه میدهم. تو نیز یک قبیله عرب را در اطراف آن کاروانسرا زمین بده تا ساکن شوند و به آنان فرمان ده برای حفظ جان مسافران از آسیب غارتگران از آغاز تا پایان راه، کاروان زائران را همراهی کنند. والی بغداد که از سوی دولت عثمانی، حکومت عراق را در دست داشت، امر شیخ را پذیرفت و این کار مفید با کمک شیخ، عملی شد.
ساخت مسجد شیخ
مسجد شیخ در انتهای بازار نجف اشرف معروف است. هزینه زمین و ساخت این مسجد از سرمایه خود شیخ است. یکی از ثروتمندان ایران، هنگام رفتن به حج، پولی به شیخ بخشید تا خانهای برای خود تهیه کند، ولی شیخ تمام مبلغ را در خرید زمین مسجد و ساختمان آن هزینه کرد. وقتی حاجی از سفر حج بازگشت، شیخ او را به مسجد برد و فرمود: «این است منزل من که شما سبب آن شدی». این مسجد همیشه محل تدریس عالمان بوده است، بهگونهای که در روز، چندین جلسه درس در آن تشکیل میشود. این مسجد امروزه به مسجد ترکها معروف است.
احترام به پدر و مادر
شیخ عادت داشت در بازگشت از جلسه تدریس، نخست نزد مادرش میرفت و برای بدست آوردن دل او، با وی سخن میگفت. همچنین از حکایتهای مردم پیشین و زندگی آنان میپرسید و مزاح میکرد تا مادر را بخنداند. سپس به اتاق عبادت و مطالعه میرفت. مادر شیخ از زنان عابد بود، بهگونهای که نافلههای شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد. شیخ سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را انجام میداد، حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم میکرد، سپس خود به نماز میایستاد.
نمازهایش را من میخوانم
سیدعلی دزفولی از یکی از خویشاوندانش در خصوص احترام شیخ به سادات نقل کرده است: «در نجف اشرف به سبب فقری که داشتم، خدمت شیخ رسیدم و او را از حالم آگاه ساختم. شیخ فرمود: در حال حاضر از وجوه شرعی چیزی نزد من نیست، ولی نزد فلانی برو و بگو دو سال نماز استیجاری به تو بدهد. پول آنها را برای خود بردار؛ نمازها را من میخوانم».
وفات شیخ اعظم
شیخ اعظم انصاری در شب ۱۸ جمادیالثانی سال ۱۲۸۱ق. پس از ۶۷ سال زندگی در نجف اشرف درگذشت. دارایی شیخ هنگام وفات، معادل ۱۷ تومان پول ایرانی بود که همان مقدار هم بدهی داشت، بهگونهای که بازماندگانش توانایی برگزاری مراسم عزا را نداشتند و یکی از اشراف وقت، آن را به عهده گرفت. شیخ انصاری از حقوق شرعی استفاده نمیکرد و حتی یک پول از حقوق فقیران را تصرف نکرد. پیکر شیخ را در کنار رودخانه نجف غسل دادند و حاج سیدعلی شوشتری که وصی شیخ نیز بود، بر جنازهاش نماز گزارد. پیکر شیخ انصاری در صحن مطهر امام علی(ع) به خاک سپرده شد.
نظر شما