بعثت را و عظمت برانگیختگی مصطفیترین پیامبرِ خدا را کسی می تواند به تبیین برخیزد که خود از بیناتِ حقیقت باشد.
کسی میتواند از عصرِ سیاه آن روزگار بگوید که جانی تابناک و نوری ظلمتستیز در نگاه داشته باشد. به راستی پس از رسول خدا که فرمود: «بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها؛ من برای [احیای] مکارم و نیکیهای اخلاقی مبعوث شدم» چه کسی میتواند به شرح این اتفاق مبارک در تقدیر انسان بپردازد، جز مولا علی(ع) که جان پیامبر بود؟
درکِ واقعیت در کلامِ حقیقت چنین میشود که میخوانیم:« أرسَلَهُ عَلی حِینِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و طُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُمَمِ و اعتِزامٍ مِنَ الفِتَنِ وَانتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ و تَلَظٍّ مِنَ الحُرُوبِ و الدُّنیا کاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ عَلی حِینِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها و إیاسٍ مِن ثَمَرِها؛ خداوند او را در زمانی فرستاد که روزگاری بود پیامبری برانگیخته نشده بود و مردم در خوابی طولانی به سر میبردند و فتنه ها بالا گرفته و کارها پریشان شده بود و آتش جنگها شعله میکشید و دنیا بیفروغ و پر از مکر و فریب گشته، برگهای درخت زندگی به زردی گراییده و از به بار نشستن آن قطع امید شده بود». تلخ هنگامهای بود آن زمان. جاهلیت بر صدر نشسته بود و تاریکی به ارزشی مطلق بدل شده بود.
هرکه تاریکاندیشتر و جهالتباورتر بود، بالاتر مینشست و «ابوجهل» را «ابوحکم» میخواندند. دختران را زنده درگور میکردند و به تعداد مردگان خود فخر میفروختند. همه چیز در تباهی غرق میشد که به فرموده امام علی:« أرسَلَهُ بِالضِّیاءِ و قَدَّمَهُ فِی الاِصطِفاءِ فَرَتَقَ بِهِ المَفاتِقَ و ساوَرَ بِهِ المُغالِبَ و ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ و سَهَّلَ بِهِ الحُزُونَةَ حَتّی سَرَّحَ الظَّلالَ عَن یَمینٍ و شِمالٍ؛ او را با نور فرستاد و در گزینش مقدّم داشت .
به واسطه او گسستگیها را به هم آورد و چیرهجو را شکست داد و مشکلات را آسان و ناهمواریها را هموار کرد تا جایی که گمراهی را از راست و چپ دور کرد». اعجاز بزرگ نیز در همینجا اتفاق افتاد که از مردمانی چنان، بندگانی چنین تربیت کرد و از قومی که در زادنِ ارزشهای اخلاقی، سترون شده بودند، بالاترین ارزشهای انسانی را به منصه ظهور رساند. پس از بعثت است که شاهد دامنگستر شدن تمدن نوین انسانی هستیم که بادیهها و بادیه نشینها را هم در برگرفت و بارقههای نور و امید تابیدن گرفت.
اینگونه است که به دیگر کلام علوی مؤمن می شویم که« . . . إلی أن بَعَثَ اللَّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللَّهِ لإِنجازِ عِدَتِهِ و إتمامِ نُبُوَّتِهِ؛ . . . تا اینکه خداوند سبحان محمّد پیامبر خود را فرستاد تا وعده خویش را به انجام رساند و سلسله نبوتش را کامل کند». در این افق بلند است که انسان در مسیر تکامل قرار میگیرد. معجزه هم جز این چه معنایی میتواند داشته باشد؟ سنگهای تاریک و خارا به نفس حضرت مصطفی به شهاب تبدیل شدند. معجزه از این بزرگتر میتوان یافت، آیا؟
نظر شما