اما این بدان معنا نیست که در میان فقهای نامداری که در کسوت قضاوت بودهاند، افراد صاحب ذوق، عارف مسلک و صاحب استعدادهای هنری، کم باشند. همانطور که میدانید تا پیش از تشکیل دستگاه دادگستری نوین در ایران، امور قضایی و داوری برعهده مجتهدان صاحب فتوایی بود که به عدالت و تقوا شهره بودند و البته، مورد اعتماد عموم مردم. یکی از این علمای نامدار که به قول مرحوم سیدمهدی فرخ، شاعر و ادیب مشهدی، «زهد و ذوق را به هم آمیخته بود»، آیتالله میرزانصرالله مجتهد خراسانی است؛ عالمی بزرگوار، زاهدی محبوب و قاضیای عارف که سخت مورد علاقه مردم مشهد بود و زندگی سراسر خدمتش به مردم این شهر، در حافظه تاریخی مشهدالرضا(ع) باقی مانده است. میرزانصرالله مجتهد خراسانی در سال ۱۲۶۰ش. دار فانی را وداع گفت و در رواق بالاسر روضه منوره به خاک سپرده شد.
قاضی نامدار خراسان
میرزانصرالله مجتهد در سال ۱۱۹۴ش. در تربت حیدریه به دنیا آمد. وی پس از فراگیری مقدمات در زادگاهش، به مشهد مهاجرت کرد و در این شهر، از محضر علمایی مانند میرزا مسیح مجتهد تهرانی بهرهمند و پس از آن راهی عتبات شد. میرزانصرالله در عتبات هم، توفیق حضور در درس میرزای شیرازی و میرزاحبیبالله رشتی را یافت و با آخوند خراسانی ارتباطی دوستانه و ویژه داشت. او تسلطی کمنظیر بر مبانی قضایی و فقهی پیدا کرد و به همین دلیل، میرزای شیرازی به وی اجازه تأسیس محکمه شرعی داد و میرزانصرالله در همان عتبات، فعالیتهای قضایی را آغاز کرد و بعدها که به مشهد بازگشت، در این شهر نیز حاکم شرع و قاضی محکمه بود. بهتدریج شهرت میرزانصرالله در قضاوت دقیق و تنظیم اسناد مالکیت چنان فراگیر شد که همه ادارهها و نهادهای حکومتی در کشور، اسنادی را که مُهر وی بر آنها خوردهبود، از معتبرترینِ اسناد میدانستند. میرزا در اجرای حدود شرعی، بسیار دقیق و سختگیر بود. این موضوع، بالطبع باید سبب میشد محکومان قضاوت وی، از او ناراضی باشند و میرزانصرالله را فاقد عدالت ارزیابی کنند، اما در واقعیت چنین اتفاقی نمیافتاد و عجیب اینجا بود که سختگیری وی در اجرای حدود و احکام شرعی، بر محبوبیت او نزد مردم میافزود. به قول یکی از شاگردانش «زهد او به قدری مسلّم بوده که تهمت محکومیت از مقبولیت او نکاسته است».
راز محبوبیت میرزانصرالله
راز این محبوبیت را با وجود دارا بودن مسند قضاوت، باید در زهد شدید میرزانصرالله جستوجو کرد. او به زخارف دنیوی سخت بیاعتنا بود و این رویکرد در زندگی شخصی و منزل او کاملاً به چشم میآمد. خانهای کوچک در محله عیدگاه داشت و همواره مسیر منزل تا محکمه را که در بالاخیابان واقع بود، پیاده میپیمود. میرزا هرگز اجازه نمیداد شاگردان و علاقهمندانش دنبال او راه بیفتند؛ از مرید و مرادبازی سخت اکراه داشت و از شهرت میگریخت. با این حال، زهد او موجب نمیشد که در نظافت شخصی کوشا نباشد. همیشه لباس بسیار تمیز بر تن میکرد و عمامه کوچکی که بر سر میگذاشت، با دقت و وسواس فراوان بسته میشد. میرزانصرالله مجتهد خراسانی در کنار زهد، اهل ذوق هم بود؛ اشعار زیبایی میسرود، اما کمتر آنها را برای کسی میخواند. هنر را دوست داشت و حتی در تنظیم شکل مُهر خودش، هنر و سلیقه بسیاری به خرج داده بود. میرزا به متون عرفانی علاقه داشت. در سال ۱۲۴۰ش. با پای پیاده به حج مشرف شد و سپس برای زیارت به عتبات رفت. از شرکت در مجالسی که در آنها سفرههای رنگارنگ انداخته میشد، خودداری میکرد و میگفت در چنین زمانی که مردم گرفتار قحطی و مشکلات معیشتی هستند، حضور در چنین مجالسی برای اهل علم که باید پشتیبان و حامی ضعفا باشند، پسندیده نیست. با این حال، برای رد دعوت افراد متمول و مسئولان حکومتی، از زبان درشت و پرطعنه استفاده نمیکرد. نامه مشهور او به میرزا سعیدخان متولیباشی که از وی دعوت کردهبود در میهمانی وی، گویا در روز عید قربان، حضور یابد، پر از اشارات طنز و سخنان نغز ادبی است. میرزانصرالله دلیل حضور نیافتن خود در این مجلس را سرمای هوا و ناتوانی بدنش برای تحمل این سرما عنوان کرده و نوشته است: «من در این هوای سرد از خوف استیلای بَرْد (سرما) چنان روی به آتش آوردهام که میترسم چون بشار بن برد به من هم گمان آتشپرستی برند و پرده اعتبارم را به کمال سستی از هم دَرَند!».
نظر شما