رانندگی ایرانیها تهاجمی شده است. این را به وضوح میشود در خیابانهای درون شهری و برون شهری دید. علتکاوی این موضوع فرصتهای متعددی میطلبد، اما آنچه مهمتر به نظر میرسد، حساس کردن جامعه نسبت به این پدیده پرمفسده است. پایش را روی پدال گاز فشار و در خیابانها ویراژ میدهد. از هر راهی که به چشمش بخورد قصد لایی کشیدن دارد و نه برای جان خودش ارزش قائل میشود و نه به فکر جان عابرانپیاده و سایر رانندگان است. وقتی نمیتواند مسیر جدیدی برای عبور پیدا کند به زور خودش را در خطوط ویژه مخصوص تردد اضطرار جا میدهد و با فاصله میلیمتری از کنار خودروهایی که در ترافیک توقف کردهاند، عبور میکند! آنطرف خودروی دیگری در حال لایی کشیدن از میان خودروهای در حال حرکت است و احتمال تصادف را برای سایر خودروها بالا بردهاست. در همین حین چند موتورسیکلت از روی جدول کنار اتوبان عبور میکنند و وارد پیادهروها میشوند تا از این مسیر به حرکت خود ادامه دهند. «عبور از چراغ قرمز»، «حرکات مارپیچ» و «سرعت بیش از حد مجاز» از دیگر تخلفاتی است که در اتوبان و خیابانهای شهر به چشم میخورد و همه اینها نشان میدهد که رانندگیها تهاجمی شدهاست. به تازگی رئیس پلیس اصفهان از رانندگی تهاجمی ایرانیها صحبت به میان آورده و گفتهاست: «ما ایرانیان بدون ارتباط به شغل، جنسیت و طبقه اجتماعی و اقتصادی، به صورت تهاجمی رانندگی میکنیم؛ این در حالی است که در بیشتر کشورهای دنیا، مدل رانندگی، رانندگی تدافعی است.» وی گفتهاست: «در مدل رانندگی تدافعی، راننده همواره هوشیار است تا چنانچه شرایط از کنترل او خارج شد بتواند وسیله نقلیه را کنترل کند، اما در مدل رانندگی تهاجمی بیشتر افراد با ریسک بالا و بدون هیچ ترسی، سرنشینان را سوار بر خودروهایی میکنند که ایمنی لازم را ندارد. «جوان» این مسئله را از منظر جرمشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی بررسی کردهاست. نظر کارشناس اولویت با آموزش و فرهنگسازی است
امانالله قرایی مقدم*
مردم جامعه ما از لحاظ رعایت قانون و مقررات راهنمایی و رانندگی یکسان نیستند. هر چه سطح تأخر فرهنگی آنها بیشتر باشد، رعایت قانون و مقررات در آنها کمتر است و آنها تهاجمیتر رفتار میکنند. به عبارتی هر چه افراد زودتر با فناوری خودرو آشنا شوند، رعایت قانون و مقررات در آنها بیشتر است و کمتر اقدام به رانندگی تهاجمی میکنند. این فقط مربوط به خودرو نمیشود، بلکه در نحوه استفاده از سایر وسایل مانند موبایل و دوچرخه نیز تأخر فرهنگی مؤثر است.
افراد بسته به اینکه تا چه اندازه تحصیلات دارند، سطح اجتماعی و فرهنگی آنها چه میزان است، رفتارهای تهاجمگونه یا نامتعارفی از خود بروز میدهند. دیده میشود، افراد تحصیلکرده نسبت به یک فرد جوان که تحصیلات ندارد، تازه به شهر آمده و خودرو خریدهاست بیشتر به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام میگذارد، زیرا این جوان که اولین بار پشت فرمان نشسته، آموزش کافی ندیده و به همین دلیل کمتر به قوانین اهمیت میدهد. همانطور که در فرهنگ آپارتماننشینی، آن دسته از افرادی که در آپارتمان زندگی نکردهاند و با فرهنگ آن آشنا نیستند، رفتارهای نامتعارفی از خود نشان میدهند.
برای پرورش و تربیت افراد در استفاده از فناوری باید دو مسئله مدنظر قرار بگیرد؛ اول مسئله آموزش است، مانند همانچیزی که در آموزش و پرورش به فرزندانمان یاد داده میشود یا استفاده از تابلوهای راهنمایی و رانندگی و آموزشهای قبل از آن برای رانندگی افراد. دوم نیز برخورد با تخلفهای صورت گرفته تا از ادامه این تخلفها جلوگیری شود. البته هر دوی این موارد باید به درستی و کارشناسانه انجام شود. هر چند برخی افراد از ترس خسارت جانی و مالی یا جریمه شدن، اقدام به تخلف نمیکنند، اما اینها جزو عوامل بازدارنده سلبی است. در حالی که آموزش و فرهنگسازی برای رعایت نکات راهنمایی و رانندگی مسئلهای ایجابی است که ما باید روی این مسئله متمرکز شویم.
در جلسات اتاق فکر پلیس راهور بارها گفتهام که تابلوی راهنمایی و رانندگی فقط در شهر نباشد و باید در وسط روستا هم قرار بگیرد تا روستاییان نیز فرهنگ استفاده از قوانین راهنمایی و رانندگی را آموزش ببینند. یا گفتهام در مدرسه، پلیس مدرسه داشته باشیم تا تمام نکات آموزشی در این خصوص را به دانشآموزان یاد بدهد و آنوقت دانشآموزان، مانعی برای رانندگی تهاجمی خانوادههایشان باشند. رسانهها هم باید در این زمینه فعالتر شوند. در گذشته کارتونهایی مثل «سیا» پخش میشد که کودکان تحتتأثیر تماشای آن، رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را یاد میگرفتند و زمانی که پدر یا مادر، قوانین را رعایت نمیکرد، کودکان این مسائل را به آنها گوشزد میکردند و یک فرهنگسازی در خانواده شکل گرفتهبود. قوانین زیادی برای مقابله با راننده متهاجم وجود دارد، اما اجرای ناصحیح آن یک آسیب است. مثلاً اگر چرخ رانندگان متهاجم بسته شود و آنها نتوانند خودروی خود را جابهجا کنند، یاد میگیرند دفعه دیگر به قوانین و مقررات احترام بگذارند. متأسفانه شاهد آن هستیم که گاهی پلیس راهور اقتدار کافی را برای مقابله با رانندگان متهاجم ندارد و تنها به جریمه کردن افراد بسنده میکند. ناگفته نماند که تعداد زیادی خودرو تولید و روانه بازار میشود، اما فضای مناسب برای تردد آنها وجود ندارد، همین فضای فیزیکی نادرست در برخی از شهرها نیز رانندگان را عصبانی میکند و آنها در رانندگی تهاجمی میشوند.
*جامعهشناس ***
خشم در جامعه دست به دست میشود
مهدی اسماعیلتبار*
وقتی افراد در محل کار یا خانواده مشکلاتی دارند که روان آنها درگیر است یا برای انجام کارهای بانکی و اداری درگیر پروسههای آزاردهنده و کاغذبازی میشوند، خشمگین میشوند و این خشم هنگام انجام کارهای روزانه مثل رانندگی خودش را نشان میدهد.
خشم از مسئولان نیز روی تمام زندگی ما تأثیر میگذارد. همه ما میدانیم که در میان مدیران دولتی فساد وجود دارد و برخی از این فسادها نیز اخیراً از سوی قوه قضائیه و دولت فاش شدهاست. مردم از شنیدن اعداد و ارقام جابهجا شده ناراحت میشوند و هنگام مقایسه زندگی زیر خط فقر خود با مدیری که در رفاه مطلق است، خشم وجودشان را میگیرد، اما، چون به آن افراد دسترسی ندارند و نمیتوانند سر آنها داد بزنند، بعد از استارت زدن خودرو حالت تهاجمی به خود میگیرند و به دنبال تخلیه خود هستند.
میبینیم که یک سازمان برای کارکنان خودش حرمت و ارزشی قائل نمیشود، این کارکنان که بخشی از همان سازمان هستند، خشمشان را به مراجعهکنندگان بروز میدهند و در نتیجه مراجعهکننده نیز این خشم نهفته را در جایی دیگر که میتواند خودش را تخلیه کند، میبرد و این چرخه معیوب ادامه پیدا میکند.
میبینیم که یک نفر در بورس سرش کلاه رفته و دیگری فرزندش ازدواج کرده، اما از عهده مخارج آن برنمیآید. یک نفر از محل کارش تعدیل شده و بیکار ماندهاست و دیگری نتوانسته اجارهنامه خانهاش را تمدید کند و فشار روانی زیادی را تحمل میکند. این افراد خشمگین وارد خیابان میشوند یا پشت فرمان مینشینند و معمولاً هنگام «رانندگی» یا فعالیت در «فضای مجازی» خود واقعیشان را نشان میدهند و خشمشان را تخلیه میکنند.
ما باید در مرحله اول مسئله فشارهای روانی متعدد مردم را بپذیریم و در راستای آن برای درمان روان آنهایی که آسیب دیدهاند، قدم برداریم. این مسئله بسیار حائز اهمیت است که از آن غفلت کردهایم.
بررسیهای انجامشده نشان میدهد ۸۰ درصد از رانندگیهای بد و تهاجمی علت روانی دارد که نتیجه آن تحمیل خسارت جانی و مالی به خود فرد و اطرافیان است. خوشبختانه سیستم کشوری سالم است، اما متأسفانه برخی از مدیران در کشور ناسالم کار میکنند. بنابراین اگر میخواهیم جامعه را درست کنیم باید از مسئولان شروع کنیم. در این صورت است که مردم و کشور را نجات میدهیم و خشم مردم را نیز کمتر خواهیم کرد.
از طرفی باید خودمان نیز به فکر خودمان باشیم و با خودسازی فردی نگذاریم، مسائل بیرونی روی ما تأثیر بگذارد. ۳۰۰ هزار جوان کشورمان شهید شدند؛ ما نیز باید نقش خودمان را پیدا کنیم و خودمان را به ایران پیوند بزنیم. ما باید به عاقبت ناشی از عصبانیت و لجبازی فکر کنیم و به دنبال راهکار دیگری برای تخلیه خشم و ناراحتی درونیمان باشیم. یکی از این مسائل بالابردن قدرت تطابق در خودمان است، در این صورت میتوانیم خشم خودمان را کنترل کنیم و اقدام به رانندگی تهاجمی ناشی از خشم و ناراحتی نکنیم تا مبادا به خودمان یا اطرافیانمان آسیب بزنیم.
*روانشناس ***
قوانین راهنمایی و رانندگی ضعف دارد
میثم حسینپور*
رانندگی تهاجمی و تصادفات ناشی از آن به عنوان یکی از قتلهای شبهعمد است که قانون نیز آن را پذیرفتهاست، اما حساسیتها نسبت به آن خیلی کمتر از سایر قتلها است. اگر قتل عمدی اتفاق بیفتد جامعه و رسانهها نسبت به آن حساسیت بیشتری دارند تا زمانی که تصادفات ناشی از «رانندگی تهاجمی» و قتلهای مربوط به آن اتفاق میافتد.
با تغییر فصل و گرم شدن هوا، تنشها و خشونتها و رانندگیهای تهاجمی نیز شدت میگیرد؛ مثلاً در فصل گرما به دلیل کلافگیهایی که برای رانندگان ایجاد میشود، آستانه تحمل آنها کمتر میشود و گاهی این رانندگیهای تهاجمی منجر به درگیری طرفین و حتی قتل شدهاست. از منظر جرمشناسی یکی از دلایل رانندگی تهاجمی همین گرمای هوا و کلافه شدن افراد است. مورد دیگر به برخی از مناسبات مانند شبهای عید و شلوغ شدن خیابانها مربوط میشود؛ در این روزها و شبها نیز شاهد ترافیکهای شدید در تهران و سایر کلانشهرها هستیم که همین مسئله نیز موجب کمشدن آستانه تحمل افراد و رانندگان شده، تا جایی که وقتی یک مسیر برای عبور خودروها باز میشود، اغلب رانندگان پایشان را روی پدال گاز میگذارند و با شتاب در حال فرار کردن از ترافیک میشوند. در چنین شرایطی احتمال وقوع تصادف بیش از پیش میشود. مورد سوم نیز کمبود زمان است که مردم برای زودتر رسیدن به محل کار، خانه یا حتی قرارهایی که از پیش گذاشتهاند با سرعت رانندگی میکنند و از مسیرهای ممنوعه رد میشوند.
مورد بعدی مربوط به فرهنگسازی است که ما در این حوزه بسیار ضعیف هستیم. در حالی که امروز بسیاری از افراد از کمربند ایمنی استفاده میکنند، سالهای گذشته کمتر کسی به آن توجه میکرد؛ این یک فرهنگسازی خوب بوده، اما در حوزه پرخاشگری و رانندگی تهاجمی کمتر توجهی به فرهنگسازی شدهاست.
مورد پنجم ضعف قوانین جرائم راهنمایی و رانندگی است که به وضوح دیده میشود؛ رانندگانی که بیتوجه به قوانین راهنمایی و رانندگی، از خط ویژه یا چراغ قرمز یا حتی خیابان ورود ممنوع عبور میکنند و هیچ برخوردی با آنها نمیشود. باید با افرادی که در ساعات شلوغ و پرترافیک شهر، از خط ویژه عبور میکنند، برخورد شود و جریمههای سنگین برای آنها در نظر گرفت، تا کمتر رانندگانی تصمیم به ارتکاب جرم بگیرند. گاهی اوقات رانندگان جرم را ارزیابی میکنند و میبینند که رفتن از خط ویژه یا عبور از چراغ قرمز برایشان سنگین تمام نمیشود، به همین دلیل برای اقدام به این جرم ترغیب میشوند و اغلب نیز حادثه تلخی را رقم میزنند. متأسفانه شاهد آن هستیم که نسبت خودروهای تولید شده با نسبت ظرفیتهای شهر و حتی جادههای کشور تناسبی ندارد و همین موضوع نیازمند ایجاد محدودیتهای مختص به شرایط شدهاست تا حجم زیادی از خودروها در سطح شهر تردد نکنند و ترافیکهای شدیدی را به وجود نیاورند. از طرفی باید توجه ویژهای به حمل و نقل عمومی شود تا مردم رغبت استفاده از آن را داشته باشند و کمتر در ترافیک و گرما رانندگی کنند. علت عمده تمایل نداشتن به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، قدیمی بودن حمل و نقل عمومی است که در شرایط کرونایی و رعایت نکردن بهداشت در وسایل حمل و نقل عمومی منجر به تردد زیاد خودروهای شخصی در سطح شهر شدهاست. از طرفی باید به آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی توجه شود. بیشترین آموزشهای مؤثر از طریق رسانهها صورت میگیرد که باید برای آن تلاش شود و مسئولان مربوطه با آموزشهای لازمه و مداوم، بخشی از معضلات موجود در حوزه ترافیک و تصادفات ناشی از رانندگی تهاجمی را حل کنند. همچنین باید فرهنگ ترافیک شهری و ترافیک جادهای از دوران مدرسه به دانشآموزان یاد دادهشود و حوادثی که در این حوزه اتفاق میافتد و مشکلاتی که به دنبال آن ایجاد میشود نیز برای مردم نمایش داده شود.
* بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب تهران
منبع: روزنامه جوان
نظر شما