خط نستعلیق سبکی از خوشنویسی ایرانی است که امروزه بیش از دیگر سبکهای این هنر در میان ایرانیان و شاید جهانیان شهرت دارد. خط نستعلیق را پس از خط «تعلیق» یا «تَرسُل»، دومین خط ویژه ایرانیان دانستهاند. ابداع این سبک خطاطی به دوره تیموری و هنرِ دست استاد میرعلی سادات حسینی هروی مشهور به میرعلی تبریزی و «قدوهالکتّاب» برمیگردد و به عبارت بهتر، این خط زیبا و چشمنواز در خطه خراسان خلق و به کار گرفته شده است.
لابد میگویید حتماً صفحه نخست رواق را با صفحات مربوط به هنر و ادبیات روزنامه اشتباه گرفتهام؛ حق هم دارید. اما حکایتی که امروز میخواهم برایتان نقل کنم، بدون آگاهی از سرگذشت خط نستعلیق و استادان آن، اصلاً معنا و مفهومی پیدا نمیکند. آنچه سبب پیدایش این حکایت واقعی تاریخی شده، همان عشق مشهور و شیفتگی معروفی است که هنرمندان اهل دل و دلباخته معنویت و جمال الهی و علاقهمندان به اولیای او، دارای آن هستند. حکایت تاریخی صفحه امروز رواق، قصه استاد محمود زرینقلم، خطاط و هنرمندی است که حدود ۴۸۰ سال پیش به عشق امام رضا(ع)، مجاور حرم شد و هنرش را در مسیر نشر معارف دینی به کار گرفت.
چرا زرینقلم مجاور شد؟ شاید اگر میراحمد منشی، نویسنده مشهور دوره صفویه (درگذشته در سال ۹۸۵ خورشیدی) در کتاب ارزشمند «گلستان هنر» اشارهای به نام استاد محمود زرینقلم نمیکرد، ما هم امروز از جزئیات زندگی چنین هنرمند دلدادهای اطلاع چندانی نداشتیم. میرمنشی، محمود زرینقلم را از استادان خود در هنر خطاطی معرفی کرده است. ظاهراً این هنرمند، با واسطه، شاگرد میرعلی تبریزی محسوب میشود؛ یعنی زرینقلم نزد فریدالدین جعفر تبریزی این هنر را آموخته و او نیز شاگرد عبدالله، پسر میرعلی تبریزی بوده است. دست بر قضا، محمود زرینقلم در خاندانی متولد شد که از اهالی نیشابور و همگی اهل هنر و البته شیفته خاندان رسالت(ع) بودند. دایی او مشهور به عبدی نیشابوری از بزرگترین خوشنویسان عهد شاه طهماسب صفوی بود و البته مشوق محمود در فراگیری هنر خطاطی. طولی نکشید که زرینقلم به دلیل توانمندی و استادی در هنر خوشنویسی، شهره عالم شد و با دستور شاه طهماسب، «خمسه نظامی» را برای کتابخانه او نوشت. زرینقلم را به دارالحکومه تبریز فرستادند و در مدرسه نصیریه جایی به او دادند تا به کار مشغول باشد و تولیدات هنری خود را به حاکمان و صاحبان قدرت تقدیم کند و از این رهگذر با ثروتی که بدست آورد، از مال دنیا بینیاز شد. اما طولی نکشید که دریافت این روش زندگی یعنی به خدمت گرفتن هنر برای خوشایند صاحبان قدرت، با میل و عواطف او سازگار نیست به همین دلیل پس از اصرار فراوان توانست موافقت شاه طهماسب را برای بازگشت به خراسان و مجاور شدن در کنار حرم مطهر رضوی بدست آورد. غوغای عشق یک هنرمند عشق وافر او به اهل بیت(ع) و به ویژه حضرت ثامنالحجج(ع) موجب شد در مشهد اوقات خود را به دو بخش تقسیم کند؛ نیمه نخست را در حرم رضوی مشغول عبادت باشد و نیمه دوم را صرف به خدمت گرفتن هنر در مسیر ترویج اخلاق و تفکر دینی و نیز تربیت شاگردان چیرهدست کند. استاد محمود زرینقلم ۲۶ سال این گونه زندگی کرد و با استادان هنری که به آستان مقدس رضوی دلبستگی داشتند مانند آقاحسن نقاش همنشین بود. محل تدریس و خوشنویسی زرینقلم در یکی از حجرههای مدرسه «قدمگاه» قرار داشت. افزون بر اینها، چنانکه میرمنشی نقل میکند، زرینقلم طبع شعر خود را هم در خدمت ارادتش به امام رضا(ع) قرار داده و حدود ۵۰۰ بیت شعر در مدح آن حضرت سروده بود: «الهی همه عمر محمودِ کاتب / اگر چه به عصیان سیه کرده دفتر / به حرف خطایش خَطِ عفو درکش / به حق علی بن موسی بن جعفر / ترحم که هستم قلیل البضاعه / به غفلت به سر برده اوقات یکسر / دمادم زیادِ گناهانِ ماضی / به اشک ندامت کند چهره را تَر». او سحرگاه هر روز و برای اقامه نماز به حرم مطهر مشرف میشد و به شاگردانش میگفت این کار در تقویت هنر او نقش مهمی ایفا میکند. در واقع باید هنر خوشنویسی استاد محمود زرینقلم را طی دوران ۲۶ ساله حضورش در مشهد، هنری برخاسته از شور و عواطف الهی و دینی بدانیم. او شبهای تابستان را به نگارش سپری میکرد. شاگردش میراحمد منشی در این باره مینویسد: «استاد گفت اشتیاق من به مشق آن قدر بود که شبهای تابستان از اول شب تا صباح (سحرگاه) در مهتاب نشسته، مشق جلی میکردم. مولانا را عمر در آن زمان، قریب به ۸۰ رسانیده بود و هشت سال دیگر پس از این در قید حیات بود». اگر گزارش میرمنشی را درباره سن و سال این هنرمند عاشق درست بدانیم و چنان که شهرت دارد سال درگذشت او را ۹۴۳ خورشیدی در نظر بگیریم، استاد در سال ۸۵۵ خورشیدی دیده به جهان گشود و زادگاهش چنان که اشاره کردیم، نیشابور بود. استاد محمود زرینقلم را پس از وفات در حرم مطهر رضوی به خاک سپردند.
نظر شما