علت اینکه بر این دوره تاریخی بیشتر تمرکز میکنیم، وجود گزارشهای متعدد و به ویژه سفرنامههای پرشمار مربوط به عصر قاجار است. افزون بر جهانگردان و مأموران سیاسی و امنیتی دولتهای استعماری که در این دوره زیاد به ایران سفر میکردند رجال سیاسی ایران نیز میل وافری به نگارش سفرنامه داشتند. جالب است که با وجود همزمانی نگارش این آثار، هر کدام وجه متفاوتی از سیمای آن دوره جامعه ایران را به تصویر میکشد و این رویکرد درباره مسیرهای زیارتی مشهد نیز موجب تنوع گزارشها شده است. یکی از مسیرهای مهمی که مورخان آن را پرجمعیتترین راه مواصلاتی مشهد میدانند، از مسیر نیشابور، سبزوار، شاهرود ،دامغان و تهران میگذرد. این راه، امروزه هم به عنوان راه اصلی تردد زائران مشهدالرضا(ع) شناخته میشود.
بخشی از جاده ابریشم
این راه اصولاً بخشی از جاده کهنسال ابریشم است در قرون اول اسلامی نیز به دلیل جایگاه مهم ری در حوزه سیاست و جغرافیا بسیار مورد استفاده بود. پس از شهادت امام رضا(ع) نیز زائرانی که از مناطق غربی به عزم زیارت حرم مطهر به سوی مشهد حرکت میکردند، ترجیح میدادند از این راه برای رسیدن به مقصد استفاده کنند. چون تعداد آبادیهای مسیرش بسیار بیشتر از راههای دیگر بود؛ به علاوه اگر قصد انتخاب راه دیگری را داشتند، مجبور بودند از وسط کویر عبور کنند که مخاطرات و سختیهای خودش را داشت. از دوره صفویه به این سو به ویژه در عصر قاجار، جاده مشهد به تهران یکی از مهمترین جادههای کشور شد. این جاده، چند نقطه تلاقی مهم داشت؛ یعنی جاهایی که مسیرهای مختلف به جاده زیارتی متصل میشدند که مهمترین آنها در نزدیکی شاهرود بود.
تجمع ۸ هزار نفره زائران در شاهرود
شاید تصور کنید جمعیت زائران آن زمان محدود بود و کسانی که به محل این تلاقیها میرسیدند و قصد استراحت داشتند، در یک زمان واحد، تعداد زیادی را شامل نمیشدند. اما گزارشهای موجود، حرف دیگری میزند؛ در سال ۱۲۴۰ خورشیدی، «نیکولای خانیکوف» مأمور سیاسی و امنیتی روسیه تزاری در سفرنامهاش مینویسد: «وقتی به دهکده بَدَشت، میعادگاه دائمی کاروانهای عازم مشهد، واقع در دو فرسنگی شاهرود رسیدیم، در آنجا با اردوی بزرگی از زائران و بیش از ۴هزار چهارپا مُرکَّب از اسب، قاطر و شتر روبهرو شدیم. کاروان حالت یک موزه زنده قومشناسی داشت. عربهای بیابانهای بصره و بغداد، افرادی از تمامی ایالات ایران، ترکهای دربند، شیروان (منظور شِروان در قفقاز است)، آذربایجان، افغانها، مسلمانان هند، ساکنان خجند، کاشغر، تاشکند، بخارا و هرات». جمعیت این زائران در سالهای فراوانی و استقرار امنیت، گاه از مرز ۱۰۰ هزار نفر میگذشت؛ اما در بیشتر سالها بین ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر بود. البته این آمار مربوط به سال۱۲۵۱ است. اگر گزارش خانیکوف درباره تعداد چهارپایان را دقیق بدانیم، باید در هر تجمع زائران امام رضا(ع) برای حرکت به سوی مشهد در نزدیکی شاهرود، چیزی بین ۷ تا ۸هزار نفر حضور میداشتند. این افراد در دستههای پرتعداد و گاه هزار نفره، به مسیر خود تا مشهد ادامه میدادند. جمعیت زائران در این جاده، پس از نیشابور بسیار بیشتر میشد و تقریباً هیچ قسمت این مسیر از زائران پیاده خالی نبود. هنری رنه دالمانی که در حدود سال ۱۲۷۷ از این راه عبور کرده است، مینویسد: «جادهای که از مشهد به نیشابور میرود، مانند شاهراههای اروپا پرجمعیت است. در هر قدم به کاروانهای بزرگی برمیخوریم که به زیارت مشهد میروند». این زائران پیاده پرشمار، در حالی به شوق زیارت گام در جاده مشهور تهران به مشهد میگذاشتند که در آن زمان، امنیت در کمترین حد خودش قرار داشت و زائران برای حفظ جانشان به تعبیر دالمانی، «همه از تاجر گرفته تا چوپان، سر تا پا مسلح» بودند. آرمین وامبری، جاسوس مجارستانیالاصل انگلیس که در حدود سال ۱۲۵۰ مسیر تهران تا مشهد را طی کرده است، در سفرنامه خود به دلیل حملات بیوقفه ترکمانان و غارت دائم اموال زائران در مناطق عباسآباد، میاندشت، میمه و شاهرود، این نواحی را چهار «منزلگاه خوفناک» نامیده است. اما زائران بیاعتنا به این خطرات و به عشق زیارت، گام در این مسیر میگذاشتند. تعداد زیادی از آنها همان طور که از گزارش خانیکوف برمیآید، زائرانی بودند که از شرق اسلامی برای زیارت مکه، مدینه و عتبات رفته بودند و هنگام برگشت برای کامل کردن ثواب سفر زیارتی، خطر طی طریق در این جاده را به جان میخریدند و با شوق و البته پای پیاده به سوی مشهدالرضا(ع) رهسپار میشدند.
نظر شما