دیگری دست بر سربند « یا علی اصغر » روی پیشانی نوزادش میکشد و به یاد کوچکترین شهید کربلا، آرام اشک میریزد و حال و هوای محفل شیرخوارگان حسینی در حرم مطهر رضوی را تماشاییتر میکند. میهمانان این محفل مادرانی هستند که کوچکترین یاران حسین(ع) و سربازان امام زمان(عج) را به این بزم عاشورایی آورده اند.
اشکهای عاشقانه
لحظه لحظه مراسم شور خاصی دارد و صدای هر مرثیه و دعایی، به حجم بیقراری و غم مادران میافزاید. یکی طفل ۹ماههاش را ایستاده در آغوش دارد و همراه با نوای حاج احمد واعظی برایش لالایی میخواند؛ دیگری در حالی که فرزندش را روی فرش خوابانده، دست بر سربند «یا علی اصغر» روی پیشانی او میکشد و به یاد کوچکترین شهید کربلا، آرام اشک میریزد. ملیحه خسروی میگوید: «فرزندم ۶ماهه است و دوست داشتم با او به مراسم عزای طفل ۶ ماهه امام حسین(ع) بیایم تا بیشتر از گذشته، حس و حال عاشورا را تجربه کنم، دوست دارم در خودم و فرزندم، صبوری و مهربانی سیدالشهدا(ع) را پرورش دهم و از صاحب این مجلس هم برای همه عاقبت بخیری طلب کنم».
زهرا محمدی، مادر جوانی که اشک ریزان برای طفل خردسالش لالایی میخواند، میگوید: «وقتی ذکر مصیبت ۶ ماهه کربلا را میخوانند و چشمم به کودک خودم میافتد، ناخودآگاه به یاد بیگناهی و بی زبانی حضرت علی اصغر(ع) میافتم و نمیتوانم اشک نریزم».
اینجا هم نام حاج قاسم زنده است
مادری دیگر، نوزادش را روی دست بلند کرده و همزمان حاجتش را با چشم اشک آلود زمزمه میکند. او درباره علت حضورش در این مراسم میگوید: خدا فرزندم را پس از چهارسال انتظار به ما داده و من هم هر سال به این محفل میآیم تا فرزندم را بیمه حضرت
علی اصغر(ع) کنم و ان شاء الله سرباز امام زمان(عج) باشد.
خواستهاش از امام حسین(ع)، سفر کربلا همراه با طفل خردسالش است و این آرزو را هم دارد: دلم میخواهد بچه من در راه حاج قاسم سلیمانی قدم بردارد و دلم قرص است اگر در این مسیر باشد همه چیز برایش همراه با
سعادت است.
این صحبت یکی دیگر از مادران حاضر در محفل هم، روایت حال دل بسیاری از آنهاست:« فرزندم را آوردم تا نذر شیرخواره کربلا کنم و دعا میکنم تک تک بچهها امروز عاقبت بخیر شوند... از امام رضا(ع) هم میخواهم به حرمت شهدای کربلا، شهادت را نصیب فرزندانم کند؛ چون شهادت در راه حق بزرگترین عاقبت بخیری است».
گرمای تابستان و حضور پرشور مادران و شیرخوارگان، لبهای بسیاری را تشنه کرده است. مادری کمی آب در لیوان می ریزد و صبورانه منتظر میشود تا طفل شیرخوارش آب را با لبان کوچکش مزمزه کند؛ کاری که هر روز بارها انجامش میدهد اما تکرارش در محفل عزای ۶ ماهه کربلا، او را به هقهق و زاری میاندازد.
کمی آن طرفتر مادری نوزادش را روی پا گذاشته و با چشم گریان کودکش را میخواباند. همانطور که به کودکش چشم دوخته، میگوید: کودکم پنج ماهه است و امروز نخستین مراسم مذهبی است که او را با خودم آوردهام، محرم امسال که خودم مادر هستم خیلی بیشتر حس و حال عاشورا را درک میکنم، به غم حضرت رباب و حس و حالش در لحظه شهادت فرزندش که فکر میکنم بیاختیار اشک میریزم و با خودم میگویم چه صبری داشتند که توانستند این مصیبت را تحمل کنند.
نخستین مشق عاشورایی
سخنران مراسم با یادآوری واقعه کربلا، میگوید: امروز در این جمع، جای سخنرانی نیست و فقط جای روضه خوانی برای این مصیبت است. این کار بزرگی است که امروز مادران با طفلان شیرخواره خود گرد هم آمدهاند تا از
۶ ماهه کربلا یاد کنند و فرزندانشان را به حضرت علی اصغر(ع) دخیل ببندند. او توصیهای هم برای مادران دارد: یادتان باشد تربیت صحیح تربیتی است که کسی نتواند دست فرزند شما را از اهل بیت(ع) کوتاه کند.
مراسم رو به پایان است؛ مادران طفلهایشان را روی دست به سمت آسمان بلند میکنند، با اشک چشم، آنها را نذر علی اصغر میکنند و برایشان عاقبت بخیری میخواهند. همه میدانند راهی دراز برای تربیت شیرخوارگانشان دارند، شیرخوارگانی که نخستین مشق عاشوراییشان را با نجوای مادرانه در سایه پر مهر امام رئوف شنیدهاند و قرار است پا به پای مادرانشان، در زندگی قدم بردارند، قدم در راه حسین، در راه کربلا... .
خبرنگار: طاهره فجر داودلی
نظر شما