این نقش به حدی پررنگ و انکار ناپذیر است که علمای اسلام به آن مرحوم لقب خاتم الفقهاء والمجتهدین دادهاند. اما آنچه در این میان همچون رازی تقریباً سر به مهر باقی مانده است فعالیت این عالم بزرگ و برجسته شیعه در راستای مبارزه بیامان فقهی و کلامی با فرقهها و جریانهای انحرافی من جمله شیخیه به عنوان بستر اصلی ظهور تفکرات انحرافی بابیه است. به این دلیل که روش و منش اخلاقی این مرجع و مجتهد بزرگ با احتیاط و بلند نظری خاصی توأم شده است. و از آنجا که شرایط آن روز شیعیان عراق و حتی ایران به گونهای نبود که فقها و علمای شیعه بتوانند آزادانه و بدون هراس از حکام ظلم و جور به بیان مکنونات قلبی و موضعگیریهای سیاسی-اجتماعی خویش بپردازند لذا باید گفت در پیش گرفتن یک روش احتیاط آمیز و تغ حدود زیادی محافظ کارانه توجیهات خاص سیاسی-اجتماعی خود را دارد اما نکته اساسی اینجا است که چنین روشی با وجود مفید و مؤثر بودن تا حدودی مورخ و پژوهشگر امروزی را برای کشف حقایق با سردرگمی و مشکل مواجه میسازد. تا حدی که گاهی اوقات به دلیل پیچیدگیهای تاریخی راه را برای سوء استفاده از نام و آوازه علمای بزرگ توسط جریانها و احزاب جاسوس و معلوم الحالی همچون بهائیت باز میکند. بهائیان سالها است یا تهمتی ناروا مرحوم شیخ انصاری(ره) را نسبت به انحرافات و کجرویهای اشکار و عیان خویش بیتفاوت نشان میدهند و حال آن که به گواهی تاریخ آن مجتهد بزرگوار با تحریم و مبارزهای بیامان و قهرمانانه با انحرافات شیخیه و سید کاظم رشتی زعیم و سردمدار وقت این جریان فکری انحرافی راه را بر هر گونه سوء استفاده جریانهای انحرافی بعدی به وجود آمده از بطن شیخیه بسته است و تقلای بیهوده بهائیان مزدور آب در هاون کوبیدن است. با عنایت به اهمیت این مسئله خبرنگار فرق و مذاهب قدس آنلاین در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا روزبهانی استاد مسلم فرقه پژوهی سعی در واکاوی ابعاد پنهان اندیشههای انحرافی شیخیه و پرده برداری از این راز سر به مهر و ناگفته تاریخی در خصوص مرحوم شیخ مرتضی انصاری(ره) دارد.
قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم با جلسه نهم از پرونده ریشه انحراف با موضوع نقد و بررسی افکار، عقاید و تاریخ مکتب شیخیه در خدمت حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا روزبهانی رئیس گروه نقد فرق انحرافی مرکز کلام و ادیان هستیم از این که با وجود مشغله فراوان وقت ارزشمند خویش را در اختیار ما قرار دادید بسیار ممنونم. لطفاً به عنوان مقدمه بفرمایید از منظر جناب عالی و با توجه به تحقیقات چندین ساله شما شکل گیری و نضج فرقه شیخیه چگونه بوده است؟
روزبهانی: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین عرضم به محضر شما اولاً باید عرض بکنم که شیخیه به خودی خود یک فرقه نیست بلکه یک تفکر است که حالا ما با زوایای مختلف این تفکر اختلافاتی داریم. اما گروههایی از این تفکر برای ایجای فرقهها استفاده کردند. پس باید دقت بکنیم که یک فرقه ماهیت کاملاً مشخص و تعریف شدهای دارد. یک مسلک و یک تفکر ولو این که اشکال داشته باشد و قابل نقد باشد نمیتوان گفت که یک فرقه است. فرقه یاcult و sect یک تعریف مشخصی دارد. در خصوص شیخیه باید عرض بکنیم که این مکتب فکری، یا مکتب و اشراب با اندیشههای آقای شیخ احمد احسائی به وجود آمد. شیخ احمد اندیشههای خود را از مشارب و مسالک مختلف دوران خودش مخصوصاً تفکر اشراقی شیخ شهاب الدین سهروردی برداشت کرده است و برخی از الفاظ وی عیناً الفاظی است که شیخ اشراق به کار برده است. حتی به ادعا و اعتراف خودش از جریان صابئین هم مطالبی را استخراج کرده است. مثلاً همین اصطلاح عالم هَورقلیا که به صورت مشهور و به غلط هٌورقلیا خوانده میشود. در واقع ایشان خودش صراحتاً میگوید که این یک اصطلاح سریانی و از لغات صابئه است. این نشان میدهد که ایشان در واقع با صابئین بصره و احیاناً صابئین ایران ارتباطاتی داشته و مخصوصاً در بصره که بوده مراوداتش با صابئه کم نبوده و تأثیراتی از آنها گرفته. نگاهها و شخصیت شیخ احمد احسائی که در علوم مختلف اظهار نظر میکرد و خودش را صاحب نظر و صاحب دیدگاه میدانست با توجه به این که بسیاری از این علوم را هم بدون استاد و مربی و صرفاً با مطالعات شخصی فراگرفته بود از نقاط ضعف وی است. و به رغم این که شخصیت ایشان برای برخی از علما قابل قبول بوده است. مانند مرحوم آقا شیخ محمد ابراهیم کلباسی بزرگ(ره) که نسبت به شیخ احترام قائل بود و هر موقع شیخ به اصفهان میرفت در مسجد حکیم ایشان را جلو میانداخت و خودش پشت سر وی نماز میخواند. یا مثلاً مرحوم آیت الله سید محمد باقر موسوی خوانساری(ره) صاحب کتاب روضات الجنات در فصلی که به شیخ احمد اختصاص داده وی را تمجید میکند. از طرفی مرحوم ملاهادی سبزواری(ره) شیخ را از نظر علمی ستایش نمیکند و حتی او را قدح هم میکند یعنی به نوعی تعریض هم میکند مثلاً در باب این که شیخ احمد احسائی به اصالت ماهیت و وجود معتقد است. ایشان میگوید:«هیچ حکیمی چنین حرفی نزده» یعنی در واقع این حرف حکیمانه نیست و به نوعی تعریض بر شیخ احمد احسائی است. صرف رد کردن یک مسئله یک امر طبیعی است و خیلی از فقها و فلاسفه حتی اساتید خود را نقد و رد میکنند. و این عبارت صرف رد کردن نیست و ملا هادی سبزواری شیخ احمد احسائی را به بیدانشی متهم میکند اما با وجود این که شیخ احمد را از نظر علمی رد میکند ایشان را از نظر شخصیتی مورد توجه قرار میدهد و شیخ احمد را از نظر اخلاقی تأیید میکند. این مسئله نشان دهنده اختلافات عجیب و غریبی است که در خصوص این فرد وجود دارد. از آن طرف هم عده کثیری که از قضا تعدادشان بسیار زیاد است و با موافقین و متوقفین که چه بسا قائل به تفضیل شیخ هستند. در مورد بقیه آقایان باید گفت که ایشان را مورد قدح جدی قرار میدهند. بعضی نیز متوقف هستند و در مورد شیخ چیزی نمیگویند و فقط از وی نام میبرند. مانند مرحوم علامه سید محسن امین(ره) که فقط از شیخ احمد نام برده است ولی در مورد وی قضاوت نکرده است و صرفاً به عالم بودن وی اشاره نموده است. بعضی از علما نیز شیخ احمد احسائی را مورد تقبیح قرار میدهند که اینها هم تعدادشان کثیر است از جمله اینها مرحوم صاحب جواهر(ره)، مرحوم صاحب فصول(ره) و مرحوم آقا سید محمد مجاهد(ره) معروف به صاحب مناقب است. همچنین مرحوم آقا سید علی صاحب ریاض(ره) و نیز مرحوم ملا آقا دربندی(ره) که دیدگاهها و نگاه خاصی دارد. اما با این وجود نسبت به شیخ احمد نگاهی منفی دارد. این دو با یکدیگر ملاقاتی میکنند. با وجود این که مرحوم ملا آقادربندی احتیاط مینمود و وقتی راجع به شیخ احمد صحبت میشد حاضر نبود برخی از نکات را بپذیرد. تا این که با خود شیخ احمد روبهرو شد و اینها در حمامی با یکدیگر مواجه شدند. در آنجا مباحثه علمی اتفاق افتاد که ایشان نیز شیخ احمد احسائی را تکفیر کرد. یعنی شیخ احمد احسائی مورد تکفیر بسیاری از علمای زمان خودش قرار گرفت که اولین آنها مرحوم ملا محمدتقی برغانی و برادرش مرحوم ملا محمدصالح برغانی(ره) هستند. به رغم این که انواع دیدگاهها در مورد شیخ احمد احسائی وجود دارد. عقاید وی مخصوصاً در کتاب معروف ایشان یعنی«شرح زیارت جامعه کبیره» که در واقع میتوان با عنوان اساسنامه اعتقادی شیخیه از آن نام برد و تمام جماعت شیخیه بالاخره ناچارند به آنچه شیخ احمد در این اثر گفته الزام داشته باشند جمع آوری شده است. نکته اینجا است که چون نظرات شیخ با ادبیات خاصی بیان میشود. مثلاً مرحوم آقا سید محمد باقر موسوی خوانساری می فرمود ادبیات شیخ احمد پیچیده و مغلق بود. مرحوم کلباسی هم این عقیده را دارد و میگوید:«چون وی از الفاظ خاص و ویژه استفاده میکرد من حرفش را نفهمیدم و اشتباه فهمیدم» یعنی به رغم این که تفسیرها و دیدگاههایی در مورد کلام شیخ وجود دارد برخی باز معتقدند که این فهم مخاطب است نه نقل شیخ یعنی در واقع مخاطب را به متو جه نشدن نظر شیخ متهم میکنند. بعضی نیز نظرات شیخ را به تفسیرهای سید کاظم رشتی شاگرد و جانشین وی منحصر میکنند و سید کاظم را مقصر داستان میدانند که البته این توجیه نمیتواند خیلی جالب باشد. زیرا شیخ احمد به حدی نسبت به سید کاظم علاقه و ارادت دارد که میتوان گفت آنچه که سید کاظم میگوید را به سختی میتوانیم از شیخ دور کنیم. یعنی در واقع علاقه و ارادت فیمابین این دو به حدی بود که. حاج محمد کریمخان کرمانی میگوید:« وقتی از شیخ احمد پرسیدند که بعد از شما ما کسب این علوم را از چه کسی بکنیم گفت از حاجی سید کاظم رشتی زیرا او مشافههً از من آموخته و من شافههً از ائمه معصومین(ع) و ایشان از خداوند تباررک و تعالی» یعنی شیخ احمد ایشان را هم عرض خودش حالا با یک پله پایینتر معرفی میکند.
قدس آنلاین: در اینجا یک سؤال برای من پیش آمد و آن این است که فرمودید اختلاف آرا در بین علما در خصوص شیخ احمد وجود دارد میخو اهم بدانم علت این اختلاف آرا در مورد شیخ احمد احسائی چیست؟
روزبهانی: مشارب و نگاههای خود آن علمای بزرگوار ببیید هر کس براساس نگاه خودش در مورد شیخ احمد احسائی نظر داده است. فرض کنید نگاه من به موضوعات بر اساس مبنای الف است و براساس مبنای خودم مسائل را تفسیر میکنم. شخص دیگری بر مبنای ب صحبت میکند و نظر میدهد. ببینیید فقها یک مشرب و نگاه مخصوص به خود را دارند و فلاسفه دارای نگاه ویژه خود هستند. این مشارب، مسالک و در واقع مبانی مختلف موجب میشود که در مورد شیخ احمد نگاههای متفاوت به وجود بیاید. برخی از علما حرفهای شیخ را در شرح جامعه کبیره غالیانه میدانند و میگویند ایشان غلو کرده مثل مرحوم آقا سید علی آقای قاضی(ه) اما برخی دیگر میگویند او غلو نکرده بلکه از عباراتی استفاده کرده است که این عبارات را ما این گونه فهمیدهایم در صورتی که منظور شیخ این نبوده است. این عبارات متفاوت مو جب نگاهها و حرفهای مختلف شده است. من مثلاً براساس مشرب خودم فتوایی را داده و حرفی را زدهام و فرد دیگری براساس مشرب خودش و این موجب شده که اختلاف نظر به وجود بیاید. اما در مورد سید کاظم رشتی این اتفاق نمیافتد زیر سید کاظم حرفهایی می زند چون که وی مرزهای اعتقادی فقها را زیرپا میگذارد. به عنوان مثال با وجود این که مرحوم شیخ مرتضی انصاری(ره) به عنوان یک فقیه محتاط معروف است و سعی میکند در موضوعات مختلف احتیاطاتی را لحاظ کند. اما خیلی صریح و بیپرده دادن وجوه شرعی به سید کاظم رشتی را جایز نمیداند و هم در سیادت وی و هم در خصوص اجتهاد وی نظر مثبتی ندارد.
قدس آنلاین: یعنی مرحوم شیخ مرتضی انصاری(ره) به عنوان خاتم الفقها والمجتهدین شیخیه را منحرف میداند؟
روزبهانی: بله صد درصد حداقل در مورد سید کاظم رشتی که قطعاً این نظر وجود داشته من فکر میکنم که در مورد شیخ احمد هم جاری و ساری باشد.
قدس آنلاین: برخی از بهائیان میگویند که مرحوم شیخ مرتضی انصاری(ره) در خصوص بهائیت و شیخیه سکوت نموده است اما با نگاه شما این سخن افسانهای بیش نیست نگاه شما به این مطلب چیست؟
روزبهانی: وقتی ایشان به صراحت در مور سید کاظم رشتی چنین سخنی دارد چه سکوتی اگر چنین سخنی را نداشت میگفتیم سکوت کرده ولی حالا که چنین سخنی دارد نمیتوان این گونه گفت زدن این حرف مثل این است که ما بگوییم مثلاً شما راجع به فلان موضوع نظر ندادهاید اما شما الان در حال نظر دادن هستید. مرحوم شیخ نصرالله ابوتراب دزفولی که از نزدیگان شیخ انصاری(ره) است این مطلب را نقل میکند. چگونه میتوان گفت مرحوم دزفولی حرف بیمبنایی زده است. ایشان در کتاب خودش صراحتاً این قضیه را میآورد. بنابراین این واقعیت تاریخی وجود دارد. ببینید شیخ مرتضی انصاری(ره) اساساً آدم محتاطی است و این را همه میدانند. ایشان حتی در امور شخصی خود نیز احتیاطات ویژه ای دار و حتی مثلاً نسبت به خرجی دادن به زن بچه خود داستانش معروف است. اما با این وجود عبدالبهاء با جسارت و بسیار وقیحانه میگوید که ایشان نظرش نسبت به بابیت هم مثبت بوده است! این مسئله به دلیل کنش شیخ مرتضی انصاری(ره) که برخی از آن سوء استفاده کردهاند اما در این مورد ما از عبارات ایشان نص صریح داریم و اصلاً این مسئله قابل کتمان نیست.
قدس آنلاین: ما شاهد این هستیم که شیخ احمد احسائی شاگردان زیادی مانند میرزا محمد باقر اسکوئی، میرزا محیط دارد که تقریباً افراد باسوادی بودند. اما با این وجود علت ارادت ویژه شیخ احمد احسائی به سید کاظم رشتی از نظر جناب عالی چیست؟
روزبهانی: ببینید به همان اندازه که افرادی مثل میرزا محمد مامقانی، میرزا شفیع تبریزی، میرزا محمد باقر اسکوئی، میرزا حسن گوهر و و میرزا محیط شاعر کرمانی در اطراف شیخ احمد حضور دارند در مقابل اینها ما افراد بسیار بزرگتاری مثل مرحوم صاحب جواهر، مرحوم صاحب فصول یا مکفری شیخ احمد مانند برادران برغانی را داریم که از آنها نام بردیم. اینها افرادی هستند که اساساً نسبت به آقایان شیخیه قابل قیاس نیستند و از نظر وثاقت، حجم دانش، شهرت علمی و مسائل دیگر قابل مقایسه با رهبران شیخیه نیستند. ببینید این که کسی دانش داشته باشد و دلباخته کسی هم بشود دلایلی دارد. به عنوان مثال اگر من نسبت به فلان عالم نگاه مثبتی دارم بستگی به مشرب فکری من دارد که وقتی کسی را هماهنگ با آن ببینم طبیعتاً به وی گرایش پیدا میکنم. دومین مسئله جهات سیاسی-اجتماعی است که در آن دوره وجود دارد. شیخ احمد احسائی به نوعی مورد توجه سلطنت قاجار است وقتی شخص فتحعلی شاه برای شیخ احمد احسائی نامه مینویسد و شیخ احمد را به تهران دعوت میکند. شما انتظار دارید که این برای برخی از افراد ولو این که چهره عالمانه داشته باشند و در لباس اهل علم هم باشند آیا نمی تواند دلیلی برای توجه و عنایت اینها به شیخ احمد باشد. بالاخره مسائل سیاسی به مقتضای جمله معروف الناس علی دین ملوکهم ری این مسئله اثر دارد. پس یک عدهای هم در واقع به خاطر این که نگاه حاکمیت به شیخ احمد است به وی توجه دارند. علت توجه حاکمیت به شیخ احمد نیز این است که سلسله قاجار به دنبال یک روحانی میگردد که اقبال اجتماعی داشته باشد. در آن مقطع تاریخی یک اقبال اجتماعی نسبت به شیخ احمد احسائی وجود دارد یعنی به هر دلیلی این مسئله وجود دارد. یکی از دلایل آن میتواند شاگردی وی نسبت به مرحوم بحرالعلوم باشد و دلیل دیگر میتواند گرایشات رفتاری و کنش شیخ احمد احسائی باشد. زیرا وی هم فقیه بود و هم در علوم دیگر از جمله طب،جغرافیا، نجوم، هیئت، ریاضی، هندسه و فلسفه یا عالم بود و یا این که تطاهر به علم میکرد یه علاوه تزهد و ورع رفتاری ایشان که به اصطلاح به چشم میآمد باعث علاقه بسیاری از افراد به وی شد و این موجب اشتهار شیخ احمد در بین مردم گشت. این توجه مردم به شیخ احمد احسائی منجر به این می شود که حکومت هم که برای مشروعیت خودش به دنبال یک مرجعیت دینی بود به شیخ احمد رجوع کند. و شیخ احمد هم آن فرکانس مثبت را برای دستگاه حکومت قجری ارسال میکند. در نامهنگاریهای فیمابین میبینیم که وی نمیخواهد خیلی نسبت به حکومت موضع منفی داشته باشد و همین نیز برای حکومت کافی است. بنابراین حکومت قاجار شیخ را به تهران میآورد و تمام تشکیلات حکومتی قاجار در هر شهری که شیخ احمد وارد میشود در اختیار شیخ قرار میگیرد. شاهزادگان و حاکمان شهرهای مختلف شیخ را مورد تکریم و احترام قرار میدهند طبیعتاً این نوع نگاه باعث میشود که مثلاً وقتی در قزوین بین مرحوم ملامحمدتقی برغانی(ره) و شیخ احمد احسائی یک اختلاف نظری به وجود میآید که منجر به تکفیر شیخ احمد میشود کسی که برای حل ماجرا واسطه میشود. شاهزاده و حاکم قزوین است. یا در کرمانشاه میزبان شیخ شاهزاده و حاکم کرمانشاه است. بنابراین دستگاه قجری در خدمت شیخ است و یکسری افراد هم طبیعتاً از این فضا و موقعیت سیاسی-اجتماعی استفاده کردند. ضمن این که شیخ احمد هم آدم بیسوادی نیست با وجود انتقادات زیادی که به ایشان شده کسی نگفته شیخ احمد یک فرد بیسواد و بیدانش است و بالاخره اگر وجوهی از دانش ایشان مورد انکار قرار گرفته وجوهی هم مورد تأیید قرار گرفته است. بنابراین نگاه ایشان نگاه جاهلانهای نیست که طبیعتاً موجب جلب نظر خیلیها میشود.
قدس آنلاین: نکته دیگری که راجع به شیخیه وجود دارد این است که مرحوم نورالدین مدرسی در کتاب خود راجع به شیخیه مطلبی دارد. راجع به روزهها و ریاضتهایی که شیخ و پیروانش آنها را تحمل میکنند که در آنجا نکتهای را در خصوص تشابه ریاضتهای شیخ و با مکتب فکری مانویت برقرار میکند زیرا در مانویت هم این روزههای سخت را داریم نگاه جناب عالی به این حوزه چیست؟
روزبهانی: مرحوم آقای نورالدین مدرسی چهاردهی(ره) هم خودش و هم برادرش نگاههای خاص خودشان را دارند و تجربههای این چنینی هم دارند. من نمیخواهم این را مردود اعلام کنم چون خودم شخصاً به این دو فرد به عنوان محققین پیشرو و پیشکسوت و کسانی که در زمانی که تحقیق و پژوهش در کشور ما شاید خیلی قیمتی نداشت. اینها آمدند و در فضای فرق و ادیان کارهایی انجام ادند و قابل احترام هم هستند. اما در عین حال به نظر من این که ما صرف این که شیخ احمد احسائی عبادات خاصی را انجام میداده وی را به گروههای مانوی منتسبت کنیم مگر این که مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی دلیل واضحتری بیاورند. وگرنه صرف مشابهت دلیل نمیشود. مثلاً جماعت صابئین کل زندگیشان شاق و مشکل است. یا متصوفهای که در زمان شیخ احمد احسائی در ممالک اسلامی زیست میکردند نیز یکسری ریاضتهای سخت و سنگین دارند. جماعت صوفیه اهل تسنن یا شیعه. همین الان هم نقشبندیه و قادریه در کردستان یکسری رفتارهایی در این زمینه دارند. بنابراین صرف داشتن تشلابه دلیل تأثیرگذاری این جریان بر روی شیخیه نیست آن هم مانویتی که سالها با شیخیه فاصله دارد. یعنی اگر ما شیخ احمد را با هندوها مقایسه کنیم باز قابل قبولتر است تا این که او را متأثر از مانویت بدانیم. من معتقدم که شیخ احمد احسائی در واقع از خیلی از گروهها الگو گرفته میتوان این نکته را رصد کرد اما در باب مانویت این مسئله را بعید میدانم.
قدس آنلاین: حاج محمد کریمخان کرمانی ملقب به سرکارآقای اول مطلبی دارد که مدعی است شیعه امامیه نتوانسته بابیه را درست رد کند. مسئله اینجا است که با وجود اختلاف مشرب علما در نقد شیخیه تقریباً قریب به اتفاق علما با هر رأی و نظری معتقدند که بابیت از بستر شیخیه برخواسته و طبق اسنادی که ما در دست داریم ۱۰۰ کاتب شیخی که در کربلا کاتب آثار باب شدند و بعدها حکومت عثمانی به نوعی با آنها مقابله میکند. با توجه به این واقعیت علت این که محمد کریمخان کرمانی چنین سخنی میگوید چیست آیا هدف وی مبری کردن شیخیه به عنوان بستر آغازین جریان منحرف بابیه است؟
روزبهانی: ببینید اولاً این ادعا در ذات خودش دچار تناقض است زیرا خود محمدکریمخان کرمانی که خودش را رد کننده بابیه میداند از جماعت شیعه اثنی عشری با مسلک شیخیه است. پس این حرف در ذات خودش دچار اشکال است. ثانیاً چه کسی گفته که جماعت شیعه اثنی عشری نتوانستند بابیه را رد بکنند. نتوانستند با این که این کار را انجام ندادند دو مطلب متفاوت است. این که ما بگوییم علمای شیعه در رد بابیه کتاب نوشتند و نتوانستند این جریان منحرف را رد کنند سخن غلطی است. ببینید حاج محمد کریمخان کرمانی اگر در رد بابیت کتاب نوشته به علت این بود که حاج محمد کریمخان کرمانی و سید علی محمد باب هر دو در مکتب سید کاظم رشتی بالنده شدند. حالا علی محمد باب مدت کمتری و محمدکریمخان مدت بیشتری اما به هر صورت اینها هر دو شاگردان سید کاظم رشتی بودند و در کلاس درس او شرکت کردند. حالا محمدکریمخان مبانی را گذرانده اما علی محمد باب مبانی را هم نگذرانده است. اما به هر صورت در این که علی محمد باب در مکتب سید کاظم رشتی بوده تردیدی نیست خود علی محمد باب در یکی از آثارش از سید کاظم به عنوان معلمش یاد میکند و دیگران هم در تواریخ دیگر حضور علی محمد باب در کلاس سید کاظم را ذکر کردهاند. حالا برخی طولانیتر و برخی کوتاهتر اما به هر ترتیب حضور وی در حوزه درس سید کاظم رشتی اثبات شده است. طبیعتاً شیخیه برای این که بگویند علی محمد باب از ما نیست شروع کردند به نوشتند آثاری در نقد و رد وی ضمن این که گرایش شیخیه به بابیت باعث شد که بزرگان مکتب شیخیه از هراس این که باقی مانده پیروانشان جذب فرقه بابیه نشوند اقدام به نوشتن آثاری در رد بابیت بکنند. یعنی یکی از دلایلی که علمای شیخیه در رد بابیت مطالبی را مینویسند و میگویند ناشی از این است که شاگردان سید کاظم رشتی مانند ملا حسین بشرویه، قره العین که از هواداران سید کاظم رشتی است و یا ملا محمد علی بارفروشی و کلاً کل جماعت موسوم به حروف حی که دور علی محمد شیرازی جمع شده بودند از حلقه درس سید کاظم بودند. افرادی مالنند سید جواد کربلایی نیز در این زمره قرار دارند. اما چه کسی گفته به غیر از علمای شیخیه بقیه علما بر بابیه ردیه ننوشتند و ثانیاً بر فرض که این ادعا درست باشد چرا در همان سالهای اولیه ادعای علی محمد شیرازی چنین آثاری نوشته نشد. دلیلش این بود که آن روز مثل امروز عصر ارتباطات نبود که تمام اخبار به سادگی به همه جا برسد و در ثانی بسیاری میگفتند چیزی نشده تعداد محدودی از آدمها رفته اند سمت یک فرقه کما این که الان خیلی از بزرگان ما نسبت به برخی از فرقهها مثل جریان مدعی دروغین یمانی یا خیلی از مدعیان ظهور و مهدویت اعتنای خاصی ندارند. زیرا برخورد با یک فرقه زمانبر است. این دیدگاه در بین علما وجود داشته است.
قدس آنلاین: اگر نکته دیگری راجع به شیخیه به نظرتان میرسد بفرمایید تا استفاده کنیم؟
روزبهانی: ببینید من باز بر روی این نکته تأکید میکنم که جریان شیخیه بایستی فارغ از بحث بابیت و بهائیت دیده و مطالعه شود تا در موردش بحث شود. چون شیخیه به رغم تمام اشکالات و نکاتی که در مورد آن وجود دارد بالاخره یک جریان شیعی است که این جریان شیعی را مثلاً کسی مانند مرحوم علامه طباطبایی(ره) یک مسلک درون شیعی در نظر میگیرد. من معتقدم شیخیه با تمام اشکالاتی که دارد جای بحث در مورد آن در فضاهای علمیتر است که فرهیختگان آن را مدیریت میکنند و باید کمی از فضای ژورنالیستی و مسائل این چنینی فاصله بگیرد. اما در عین حال نمی شود زحمتی که شما میکشید دیده نشود. اما این نکته را در خصوص شیخیه نباید ناگفته گذاشت که آیت الله العظمی بروجردی(ره) بعد از این که ابوالقاسم خان ابراهیمی رساله فلسفیه را نوشت و به ایشان عرضه کرد طبق بیان آقای فلسفی مرحوم آقای بروجردی(ره) این دیدگاهها را نپذیرفت. اما به رغم این که آقای بروجردی(ره) این دیدگاهها را نپذیرفت ابوالقاسم خان ابراهیمی اقدام به انتشار این کتاب کرد و در مقدمهاش به دروغ نوشتهاند که آقای بروجردی آن را تأیید کرده است. شما برای مستندتر کردن حرف بنده به خاطرات آقای فلسفی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را چاپ نشر کرده است رجوع کنید. آنجا مرحوم فلسفی این داستان را نقل میکند که ایشان به کرمان رفتند و با بزرگ شیخیه کرمات روبهرو شد و بنا شد که ایشان کتابی بنویسند و این کتاب را تحویل مرحوم آقای بروجردی بدهند که این اتفاق افتاد اما بعداً که عبدالرضا خان و دیگران این کتاب را منتشر کردند وبه گونهای وانمود میشود که گویا پاسخ سؤالات آقای بروجردی در این کتاب داده شده در حالی که این چنین نیست. اصلاً خود رساله فلسفیه موجود و قابل بررسی است و میتوان در مورد آن بحث مجدد و گفتگوی جدیدی صورت داد اما میخواهم این را عرض کنم که این داستان از اساس ساخته و پرداخته ذهن شیخیه است. جریانی که این گونه برای خودش مشروعیت سازی میکند معلوم می شود که مشکل مشروعیت دارد. والا اگر کسی مشکل مشروعیت نداشته باشد اجازه میدهد عقلا در مورد او قضاوت کنند نه این که خودش به جای دیگری مطالبی را که صحت ندارد چاپ و منتشر کند.
خبرنگار: علی رحمانی
نظر شما