به گزارش قدس آنلاین، تحولاتی که پس از مدت کوتاهی روزهای سختی را برای مردم غیور و میهن دوست این سامان رقم زد. گفتگوی زیر با سردار حسین سهرابی روایتی است مستند و آسیب شناسانه از جنایات گروهکها و جریانات تجزیه طلب که به تعبیر راوی محترم و دلسوز در آن روزها کردستان را در آستانه تجزیه کامل قرار داد.
قدس آنلاین: در قسمت اول از پرونده ویژه لاله های سرخ با موضوع تاریخ تحولات کردستان در سالهای آغازین انقلاب در خدمت سردار دکتر حاج حسین سهرابی تاریخ نگار، پژوهشگر، راوی دفاع مقدس و از فرماندهان ۸ سال جنگ تحمیلی هستیم. استاد گرامی خیلی ممنونم که فرصتی در اختیار ما قرار دادید تا از دانش و تجربه شما در حوزه تاریخ تحولات کردستان در دوره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس استفاده کنیم لطفاً به عنوان مقدمه بحث بفرمایید که به طور کلی چه شد که مسئلهای با عنوان مسئله کردی در ایران تعریف شد و ریشههای تاریخی، اجتماعی و فکری و فرهنگی این مسئله با توجه به این که ما کمتر از سه کشور دیگری که با مسئله کرد درگیر هستند مواجهه کمتری با این مسئله داریم در چیست؟
سهرابی: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ مطلبی که شما مطرح فرمودید به عنوان یک پدیده خیلی حساس و مهم در قرن حاضر به ویژه در دهههای اخیر کشورهای مختلف و متفاوتی را از خود متأثر کرده است. اما به عنوان مقدمه باید خدمت شما عرض کنم که همان طور که مستحضر هستید کردها یکی از اقوام آریایی هستند که در کنار پارتها و پارسها از هزاران سال پیش در فلات ایران ساکن شدند. مجموعه کردستانات یعنی کردستانهای که در کشورهای عراق، ترکیه و سوریه وجود دارند. تا سده شانزدهم میلادی بخشی از خاک ایران بوده است فرایند جداسازی اینها از سال ۱۵۱۴ تا ۱۹۱۳م به دلیل ضعف حکومتهای ایران توسط امپراطوری عثمانی کلید خورد و این بخشها به امپراطوری عثمانی ملحق شدند.
اوج این مسئله جنگ جهانی اول است. در این دوران یک واقعه جدیدی در دنیا اتفاق میافتد که شامل تجزیه امپراطوری عثمانی است که طی آن مناطق کردی ایران به چهار بخش تقسیم میشوند و در بین چهار کشور جدیدالتأسیس به نام عراق، سوریه و ترکیه پخش میشوند. این مناطق با توطئه انگلیس و سایر قدرتهای جهانی از ایران جدا میشوند. ما اگر مناطق کردنشین را در یک دایره ۳۶۰ درجه تقسیم کنیم ۵۰ درصد این مناطق در کشور ترکیه جای دارند.
۳۰ درصد در ایران و ۲۰ درصد در عراق و سوریه حضور دارند. درصد سرزمینهای کردی سوریه بسیار کمتر است و شاید ۷ درصد یا کمی کمتر و بیشتر باشد. اگر بخواهیم به لحاظ فرهنگی به موضوع نگاه کنیم در منابع به جای مانده کردی ردپای تبار آریایی کردها وجود دارد و همان طور که مقام معظم رهبری چندی پیش فرمودند:«کردها از بهترین اقوام ایرانی و جزء لاینفک قومیت و سرزمین ایران بوده و هستند و خواهند بود.» یک شعر فولکلور کردی که بسیار مشهور است این طور به این مسئله اشاره میکند«بلبلی باخی خاکی کردانم کاوه نژادم خلکی ایرانم بویه نه خوئینم بونیشتمانم آریاییم خلکی ایرانم، ایرانم، ایرانم یار» بلبل باغ خاک کردها هستم کاوه نژاد و اهل ایران هستم و به همین دلیل برای وطنم آواتز میخوانم.
آریاییام اهل ایرانم اهل ایرانم ای یار. آثار بسیار دیگری در این خصوص وجود دارد مثلاً وقتی شما به شهر عفرین سوریه میروید میبینید میدانی در آنجا هست که مجسمه کاوه آهنگر معروف در وسط آن وجود دارد. به علاوه مطالب بسیار دیگری گویای این است که کردها از نژاد ایرانی هستند. اما از سال ۱۹۲۱م که کشور عراق با تجزیه امپراطوری عثمانی تأسیس میشود. سرزمینهای کردی هم بین چهار کشور مذکور تقسیم میشود که عراق و سوریه تحت قیمومیت فرانسه هستند ترکیه نیز ابتدا زیر نظر انگلیس و سپس تحت پوشش آمریکا قرار میگیرد. همان طور که عرض کردم بخش عمده سرزمینهای کردنشین ما در جنگهای دوره صفویه و جنگ معروف چالدران از ایران جدا شد.
قدس آنلاین:در قدم بعدی لطفاً بفرمایید موضع رژیم شاه و نهادهای امنیتی آن نسبت به مسئله کردی و ابعاد مختلف آن چگونه بوده است؟
سهرابی: ببینید انگلیسیها و سایر کشورهای استعمارگر از سالهای پس از جنگ جهانی اول این مسئله را در میان قومیتهای مختلف و به ویژه کردها مطرح کردند که شما دارای یک سرزمین هستید و سرزمین شما توسط این کشورهای چهارگانه غصب شده و آمدند از اینها به عنوان یک اهرم فشار و یک جمعیت اسیب پذیر برای فشار بر کشورهای ایران، ترکیه، سوریه و عراق استفاده کردند. تا هرگاه این کشورها خواستند از تدابیر جریان استعمار سرپیچی کنند توسط این اهرم فشار سرجای خود نشانده شوند.
بنابراین این تفکر را در بین کردها و حتی عربها ایجاد کردند. بنابراین از نظر روانشناسی این عقده تاریخی را در بین مردم ایجاد کردند. کردها متوجه شدند که بین این چند کشور تقسیم شدهاند آمدند یکسری جنبشهایی را در درون کردستانات به راه انداختند.
در عراق حرکت ملامصطفی بارزانی تقریباٌ اولین جنبش عملی بود که حرکت خود را آغاز کرد و درخواست خودمختاری نمود و همان طور که مستحضر هستید سرزمینهای کردی از نظر ژئوپلتیک نظامی در شرایطی قرار گرفتهاند که شامل ارتفاعات درهم میشوند. یک وقت برخی مرزها مانند مرزهای ما در آذربایجان است یعنی خطوط مرزی با خطوط دفاعی ما موازی هستند. اگر موازی باشد مانند قافلانکوه و سایر ارتفاعاتی که ما در آذربایجان داریم که از نظر موقعیت دفاعی بسیار عالی است اما ارتفاعات کردستان درهم است. که به قول معروف نظامیان همیشه در آنجا برای حفظ امنیت با پوتین بخوابند یعنی شرایطی دارند که از جانب آن برای کشور ایجاد نا امنی میشود آن هم به شکلی که مرز با سرحد انطباق ندارد و انگلیسیها جوری کردستان را تقسیم کردند که بین مردم و کشوری که در آن زندگی میکنند و همچنین کشورهای مجاور این قومیت همیشه اختلاف باشد یعنی اگر دقت بفرمایید.
زمانی که مشکل کردستان شروع شد قبل از انقلاب اسلامی ملامصطفی بارزانی با شاه کار میکرد و شاه به عنوان اپوزیسیون کشور عراق روی او سرمایه گذاری کرد و از وی حمایت می نمود و بالعکس عراقیها هم از کردهای ایران استفاده میکرد. ملامصطفی بارزانی یکی از برجستهترین رهبرانی است که در دهههای اخیر در کردستان حضور داشته است. عراق هم در این حوزه کشور بسیار آسیبپذیری است. یعنی وقتی از ۱۹۲۱م به بعد تأسیس میشود مدام در این کشور کودتا میشود و این خود به عاملی تبدیل شد که با تمسک به آن کردها بتوانند خودشان را پیدا کنند و اولین حزب خود را یعنی حزب دموکرات کردستان را تشکیل دهند.
حزب دموکرات کردستان در سال ۱۹۴۶م تشکیل میشود و اتفاقاً در همین سال اتحاد جماهیر شوروی از قاضی محمد پشتیبانی میکند تا در مهاباد یک جمهوری تشکیل دهد و ملامصطفی بارزانی را نیز به عنوان ارشدترین فرمانده نظامی قوم کرد معرفی کند و تحت حمایت شوروی یک دولت تشکیل میدهند. جعفر پیشه وری هم به صورت همزمان تحت قیمومیت اتحاد شوروی در آذربایجاین یک حکومت پان ترکیست تشکیل میدهد. حکومت جمهوری کردستان یک سال بیشتر دوام نمی آورد چون اتحاد جماهیر شوروی به دلیل تحولات پس از جنگ جهانی دوم یکسری منافع ژئوپلتیکی داشت اما به محض این که این منافع تمام شد در عرض یک سال حمایت خودش را از جمهوری مهاباد و جمهوری پیشه وری قطع کرد و بلافاصله هر دو این حکومتها هم سقوط کردند.
بنابراین احزاب سیاسی در پیش از انقلاب گامهای تجزیه طلبانه را در کردستان ایران به پیش بردند. برخی از احزاب سیاسی در ایران پیش از انقلاب مشحون از خیانت و جاسوسی و یکی از عوامل تسهیل کننده استعمار در ایران بودند. احزاب در غرب بنابر واقعیتها به وجود آمدهاند. اما در ایران تأسیس احزاب در پیش از انقلاب تقلیدی بود و احزاب ایرانی به قدرتهای بیرونی وابستگی داشتند به عنوان مثال میتوان از حزب توده و سازمان منافقین نام برد.
قدس آنلاین: کمی جلوتر بیاییم و برسیم به این که چه شد حزب دموکرات کردستانی که در خارج از مرزهای ایران با هدف حمایت سیاسی و نظامی از قوم کرد تأسیس شد وارد ایران شد و به چه بهانهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی داعیه حمایت از قوم کرد را در ایران مطرح کرد؟
سهرابی: حزب دموکرات و کومله دو جریان تجزیه طلب بودند که در ایران تشکیل شدند در بین احزاب تجزیه طلب کردی حزب دموکرات ایران حزب اول و کومله حزب دوم بود. حزب دموکرات یک حزب تقریباً غربگرای وابسته به غرب بود و سازمان کومله سازمانی بود که متأثر از تفکرات مارکسیستی تشکیل شد. لطفی که خداوند در حق ما ایرانیها کرد این بود که این دو حزب تجزیه طلب از ابتدا مثل دو پلنگ با هم درگیر بودند و حتی با یکدیگر درگیری مسلحانه هم داشتند به طوری که هیچ گاه ما این دو حزب را در کنار یکدیگر ندیدیم.
قدس آنلاین: پس این سخن که میگویند احزاب تجزیه طلب کردی برسر برخی مسائل با هم اتفاق نظر داشتند نادرست است بیاییم و کمی برخی از مسائلی را که ممکن است در فضای آکادمیک مطرح شود را تعدیل کنیم. این ایده مطرح است که دموکراتها شاخه سیاسی تجزیه طلبهای کرد بودند و کومله و سایر جریانات تجزیه طلب همچون خبات، پیشوا و... شاخه نظامی جریان تجزیه طلب کردی بودند نظر شما در این باره چیست؟
سهرابی: نه این گونه نیست هر دو این جریانها شاخههای نظامی و سیاسی جداگانهای داشتند. یعنی هر کدام از اینها بعد از پیروزی انقلاب شاخه های جداگانه داشتند. یعنی هنوز بیش از ۸ روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که حزب دموکرات در کردستان مکری به مرکزیت مهاباد و سایر شهرهای پیرامونی و سازمان کومله در شهر سنندج و مناطق پیرامونی آن تهاجم مسلحانه به پادگانهای ارتش را آغاز کردند و در روز هشتم پیروزی انقلاب پادگان مهاباد توسط عناصر حزب دموکرات سقوط میکند.
پادگان مهاباد هم پادگانی عظیم در منطقه آذربایجان غربی و کردستان بود و دارای دهها هژار قبضه سلاح سبک و سنگین بود. اینها همه را بردند و علیه نیروهای ایرانی سازمان دادند و همان طور که عرض کردم کومله در سنندج و مناطق پیرامونی آن فعال بود. حزب دموکرات هم از نظر نظامی در هر شهری یک سازمان نظامی داشت.
مثلاً هیز آربابا(گردان آربابا) به طور کلی حزب دموکرات در هر شهری یک هیز(گردان) داشت. این جریانها مردم را سازمان دادند به طوری که در ابتدای انقلاب دهها هزاز آدم از جلوی عزالدین حسینی و قاسملو رژه رفتند. اینها نیروهای خود را در قسمتهای مختلف تقسیم کردند اما فاز سیاسی آنها فرق میکرد و همیشه روی هم اسلحه میکشیدند. این فاز را ما در درون کردستان عراق هم میبینیم که البته خیلی به نفع ما تمام شد. ما در کردستان عراق دو حزب دموکرات کردستان و اتحادیه ملی میهنی کردستان(یه کتی) را داریم و سایر احزاب در ذیل این دو قرار میگیرند و اهمیت زیادی در کردستان عراق ندارند در ایران هم دو حزب خائن دموکرات و کومله وجود داشتند. به علاوه ما سازمان مجاهدین خلق را در کردستان داریم در حقیقت کردستان در ابتدای انقلاب تا یک قدمی تجزیه پیش رفت.
حزب دموکرات در بوکان از مردم یارمتی(مالیات) میگرفت. و بچههای مردم را که موقع سربازیشان بود بین احزاب مختلف تقسیم میکرد. و حتی یک قاضی از نیروهای ضدانقلاب در بوکان مستقر بود که پاسداران یا کسانی را که دستگیر میکردند زندانی یا اعدام مینمودند. طویلهها را تبدیل به زندان کرده بودند و با حمایت فرانسه، آلمان و سایر کشورهای غربی تا یک قدمی تجزیه پیش رفتند. در همین شرایط در خیابانها و دانشگاهها مانند دانشگاه مشهد ضد انقلاب قدم به قدم یک نمایشگاه زده بودند و کتابهای خود را میفروختند. احزاب مختلف مانند حزب دموکرات کردستان و سازمان منافقین در این زمینه فعال بودند. تا قبل از خرداد ۱۳۶۰ش که سازمان مجاهدین خلق وارد فاز مسلحانه شد منافقین در مشهد مقر و نیرو داشتند و در مراکز شهرهای مختلف فعالیت میکردند.
از مدارس و دبیرستانها گرفته تا دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد این دانشکده در آستانه انقلاب مرکز گروههای سیاسی بود و شما به صورت همزمان احزابی مانند دموکرات، کومله، پیشوا و منافقین را دره قاسملو واقع در اشنویه میدیدید. یعنی سازمان منافقین با آرم خود در آن منطقه نیرو داشت .نیروهایشان مسلح بودند و گلوله آنها پیشانی پاسداران را هدف میگرفت. البته پس از اعلام فاز مسلحانه سازمان نفاق در تمام شهرهای کردستان حضور داشت. به علاوه حزب دموکرات کردستان را به یک پادگان نظامی تبدیل کرده بود. آقای بازرگان و نهضت آزادی هم به وجود این جو افتخار میکردند.
قدس آنلاین: فراز آخر سخنان شما برای من خیلی جالب بود شما فرمودید اولین حزبی که آغازگر جریان تجزیه طلبی در کردستان بود حزب دموکرات کردستان است میخواهم ببینم دولت بازرگان چه واکنشی به این قضیه داشت یعنی رفتار و واکنش آنها نسبت به دموکراتها و سایر احزاب کردی چگونه بود چون من مطلع هستم که اعضای نیروهای مسلح خیلی نگاه خوبی نسبت به موضع نهضت آزادی نسبت به مسئله کردستان ندارند و این مسئله خیلی مهم است چون قاسملو کسی بود که خوب ژست سیاسی میگرفت و علی رغم تمام جنایاتش در مهاباد و کردستان بسیار خوب ژست سیاسی میگرفت. نگاه نهضت آزادی نسبت به قاسملو چگونه بود و انتقاد شما به این مسئله چیست؟
سهرابی: نهضت آزادی از لحاظ ایدئولوژیک مادر بسیاری از احزاب ضدانقلاب در ایران است. مثلاً یکی از فرزندان نامشروع تهضت آزادی در ایران سازمان منافقین است. وقتی انقلاب پیروز شد حضرت امام(ره) خطاب به بازرگان گفتند:«آقای بازرگان وضعیت خود را نسبت به مجاهدین خلق مشخص کن اینها پادگانها را غارت کردند و دارند مردم را ترور میکنند.» آقای بازرگان در جواب امام(ره) میگفت:«اینها فرزندان معنوی من هستند.» آقای بازرگان تا آخر از سازمان منافقین دفاع کرد همین سازمان نفاق به صورت مسلحانه وارد کردستان شد.
نگاه هیئت حسن نیت دولت آقای بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت ایران این بود که ما فضای باز سیاسی در کشور داریم و اصلاً برای همین مسئله انقلاب کردیم. فضایی که در آن همه نوع نشریه از روزنامه صهیونیستی آیندگان گرفته تا نشریات دیگر منتشر میشدند و هر گروه ضد انقلابی برای خودش نشریه و میتینگ به راه میانداخت و فضای سیاسی کشور بسیار ملتهب شده بود. در خصوص کردستان هیئت حسن نیت دولت موقت متشکل از آقای داریوش فروهر، و آقای صباغیان و دیگران بود و حضرت آیت الله طالقانی به نظرم یکی دو بار بیشتر در میان اینها نیامدند. آقای دکتر چمران نیز با اینها همراه شد.
قدس آنلاین: آیا دکتر چمران مخالف مواضع هیئت حسن نیت بود؟
سهرابی: بله آقای دکتر چمران کاملاً مخالف رویه هیئت حسن نیت بود چون اولین خواسته هیئت حسن نیت از امام(ره) و شورای عالی دفاع این بود که پاسداران انقلاب در کردستان خلع سلاح شوند. بنابراین بسیاری از نقاط سوق الجیشی و حساس را از سپاه گرفتند و تحویل حزب دموکرات دادند. تحت این عنوان که آقا ما با مذاکره میتوانیم با اینها کنار بیاییم. البته این اتفاق نیافتاد و نتیجه این شد که در درصد بالایی از خاک کردستان دولت اصلاً حضور نداشت. و فقط یکسره دست پایین را میگرفت جالب اینجا است که نظر امام(ره) کاملاً غیر از این بود زیرا فرمودند«من ارتباط حزب دموکرات کردستان و سایر احزاب تجزیه طلب حاضر در کردستان را با آمریکا احساس میکنم.» اما نظر هیئت حسن نیت و دولت آقای بازرگان به کار گیری استراتژی مذاکره بود.
چیزی که در فضایی که پادگانها غارت شده است و در فضای متشنج و بحرانی کردستان یک سم بود. این باعث شد که کشور و نظام تلفات زیادی تحمل کنند و جوانان زیادی سربریده شوند و کار غائله کردستان به جایی برسد که ۱۰۰۰۰۰نیروی نظامی ما قبل از آغاز جنگ زمینگیر شوند. هر ۱۰۰متر یک سرباز و در هر ارتفاع و تپهای یک نیروی نظامی ما زمینگیر شود.
واحدهای نظامی وقتی میآمدند جلوی ضد انقلاب را بگیرند کمین میخوردند. در دارساوین جنازههای بچههای ارتش تا مدتهای مدیدی روی زمین مانده بود و کسی جرأت نداشت جنازهها را بیاورد و کردستان کلاً در آستانه تجزیه قرار گرفته بود در حدی که میتوان گفت فضای سیاسی ایجاد شده توسط احزاب سیاسی در کردستان که به وسیله مماشات هیئت حسن نیت ایجاد شده بود گام اول تلاش احزاب تجزیه طلب کرد برای خود مختاری یا همان درخواست خودمختاری آقای عبدالرحمن قاسملو را تسهیل کرد.
قدس آنلاین: طبق برخی شواهد و اسناد تاریخی و براساس مصاحبههای برجای مانده از عبدالرحمان قاسملو ایشان مدعی بود که ما به دنبال فدرالیسم هستیم میخواهم شما به عنوان یک شاهد عینی برای ما نمونه بیاورید تا ببینیم که آیا واقعاً با توجه به جنایاتی که قاسملو و حزب دموکرات در مناطقی مانند نقده انجام دادند و با عنایت به گزارشات تکان دهندهای که از این جنایات در دست است آیا میتوان گفت آقای قاسملو و حزب ایشان واقعاً به دنبال فدرالیسم بودند؟
سهرابی: به نظر من خود فدرالیسم گام اول برای تجزیه یک کشور است. نمونه بارز فدرالیسم حاکمیت جریان مسعود بارزانی در اقلیم کردستان عراق است. مگر یکی دو سال پیش این منطقه تا یک گامی تجزیه از کشور عراق پیش نرفت فقط یک رفراندم برنامهریزی شده برای تجزیه نیاز بود چون حزب دموکرات در آنجا یک حزب سیاسی است و اگر برنامهریزی میکرد کار تجزیه کردستان عراق تمام بود.
پس خود فدرالیسم از گامهای اولیه عملی برای تجزیه یک کشور است. اسناد و فیلمهای زیادی وجود دارد که وقتی پادگانها غارت میشد قاسملو مانند مقامات یک کشور که به یک فرد نظامی درجه اعطا میکنند سلاحهای غارت شده را به نفرات خود میداد. آیا ایشان حزب خودش را که یک حزب گسترده چند ده هزار نفری بود را مسلح کرده بود که فضای باز سیاسی ایجاد کند! مشخص است که اینها گامهای اولیه عملی برای فدرالیسم، خودمختاری و سپس تجزیه بود.
قدس آنلاین: در گام بعدی برویم سراغ اتفاقاتی که منجر به انشعاب در درون حزب دموکرات کردستان شد ما الان دو شاخه از این حزب را داریم یکی حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری و دیگری حزب دموکرات کردستان به رهبری عبدالله حسنزاده چه اتفاقاتی افتاد که منجر به تجزیه این حزب شد چند وقت پیش شاهد اظهارات فرد جنایتکاری مانند کریم خالدار بودیم که جنایتهای قاسملو بر ضد اعضای حزب را برملا میکرد. اگر اشتباه نکنم آقای دکتر نادری در کتاب حزب دموکرات کردستان این طور استدلال میکند که مرگ قاسملو نتیجه تصفیههای درون سازمانی حزب دموکرات بود به عنوان یک شاهد عینی و تحلیلگر این حوزه نگاه شما به این قضیه چیست آیا این انشعاب نتیجه جنایتهای قاسملو است؟
سهرابی: بلاشک تمام این جنایتها در این انشعاب تأثیر داشته است. چون آن طور که به یاد دارم در سال ۱۳۷۵ش مرحوم سردار شهید شوشتری یک مأموریتی به من داد که در منطقه گمرک تمرچین بود. این منطقه را تحویل من دادند قرار شد ۱۰۰ روز تابستان را من در آنجا مأموریت داشته باشم وقتی آنجا بودم یک روز دیدم سردار شهید حاج احمد کاظمی یک ستون عظیم نظامی راه انداخته است. اینها آمدند که از منطقه ما عبور کنند و به داخل خاک عراق بروند.
قدس آنلاین: با این حساب شما از جمله کسانی هستید که جریان قرارداد ۱۳۷۵ش بین ایران و گروههای تجزیه طلب کردی را با چشم خود دیدهاید آیا درست است؟
سهرابی: احسنت وقتی ایشان به شهر کوی سنجق رفت پیش از آن با من یک صحبتی کرد و از میزان تجهیزات ما پرسید ما هم راجع به سلاحها و امکانات خودمان در آنجا به ایشان توضیحاتی دادیم و ایشان یک منطقهای را به ما واگذار کرد و گفت روی اینجا آتش بریزید که ما روی آنجا آتش ریختیم. ایشان تشریف بردند آنجا و جریان عملیات و بستن قرارداد در مدار ۳۶ درجه پیش آمد و این نیروها به فرماندهی حاج احمد کاظمی زمانی که آمریکاییها و انگلیسیها بالای سرشان بودند عملیات کردند. چرا این اتفاق افتاد به این دلیل که حزب دموکرات میآمد و پایگاههای ما را میزد و یک زمانی یک پایگاه ژاندارمری را زد و ۷۰نفر از نیروهای ژاندارمری را جلو انداخت که آنها را به داخل خاک عراق ببرد.
در همین زمان هم مقام معظم رهبری ایشان را منصوب کرد و اتفاقاً قبل از این عملیات آقا به ارومیه تشریف آوردند و در حضور خود حاج احمد کاظمی گفتند:«این آقای حاج احمد کاظمی یه فرمانده شجاع و مدیر و مدبر است.» بعد از این اتفاق ایشان به داخل خاک عراق رفت و با نیروهای خود بر علیه حزب دموکرات دست به عملیات زد به این دلیل که نیروهای حزب افراد ما را اسیر میکردند و آنها به داخل خاک عراق برده و تحویل رژیم بعث عراق میدادند. از اینجا موقعی که قرارداد با حزب دموکرات در کوی سنجق یعنی ۱۵۰ کیلومتر داخل خاک عراق بسته شد در حزب دموکرات تفکری در مقابل این مسئله به وجود آمد یعنی از آنجا حزب دموکرات تبدیل شده به یک حزبی که تا سالهای سال حرکت نظامی در داخل ایران نداشت و چون مصطفی هجری قرارداد را قبول نداشت.
این مسئله عظمت نیروهای انقلابی ما را نشان میدهد که ۱۵۰ کیلومتر در داخل خاک عراق نفوذ کردند. در حالی که وزارت خارجه ایران اصلاً خبر نداشت. فکر میکنم آن موقع آقای ولایتی وزیر خارجه بود چون اگر اطلاع پیدا میکردند ۱۰۰ درصد مخالف بودند. بنابراین یک عامل خیلی مهم برای این انشعاب در حزب همین مسئله است.
البته رهبران حزب دموکرات افراد قدرت طلبی هستند و همه اینها الان در کشورهای اروپایی در کابارهها در حال عیاشی هستند. یک نکته در مورد حرکتهای کردی این است که آقای مام جلال طالبانی بسیار شخصیت عاقل، باوفا و بامعرفتی بود. خوب ما بارها با نیروهای مسعود بارزانی در زمان دفاع مقدس عملیات نظامی انجام دادیم. به عنوان مثال وی در عملیات دوپازا دو گردان نیرو به تیپ ویژه شهدا داده بود و نیروهای وی دست شهید کاوه بود.
آقای مسعود بارزانی و اصلاً ملامصطفی پدرش و برادرش ادریس همه در تهران خانه داشتند و بخش عمده نیروهای اینها در داخل ایران زندگی میکردند جلال طالبانی هم همین طور ولی اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری مام جلال و حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی همیشه با هم مشکل داشتند و الان هم با هم مشکل دارند. من حیفم میآید که نگویم ما مردانگی ایرانی و کردی را در جلال طالبانی دیدیم. مسعود بارزانی متأسفانه خیانت میکرد و در این سالها هم حتی برای کردستان عراق ثبات فکری نداشت. یعنی شما میدید یک دفعه به طرف ما میآمد اما اواخر دوران دفاع مقدس به طرف عراقیها رفت. من تا سالها بعد از جنگ در کردستان بودم مسعود بارزانی و نیروهایش دوشادوش ارتش بعث عراق زمانی که صدام هنوز در عراق حاکم است به جلال طالبانی حمله کرد. در تابستان ۱۳۷۵ش من فرمانده همان قسمت خط بودم. هزاران سرباز و نیروی جلال طالبانی که عقب نشینی کردند مهمان من بودند. مدتها بود ارتش عراق بر سر زن و بچه این بندگان خدا آتش میریخت.
جلال طالبانی در جنگ به ما خیلی کمک کرد و از سال ۱۹۸۵م که طرف ایران آمد خیلی از موانع را برای ما از بین برد. در عملیاتهای سالهای آخر جنگ در منطقهای به نام یاغ ثمر مدتهای مدید دیدهبانهای توپخانه ما منزل جلال طالبانی بودند. زمانی که ما در حال جنگ با عراق هستیم و صدام قدرت مطلق عراق است در این زمان اقای جلال طالبانی برای کمک به رزمندگان ما ریسک میکرد. ایشان حتی بعد از جنگ و در زمان ظهور داعش برعکس مسعود بارزانی خیلی کمک کرد. اما مسعود بارزانی از آمریکا و رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد اما به او کمک نکردند. وقتی که داعش موصل را گرفت و وارد منطقه کردستان عراق شد در نهایت دست به دامن شهید حاج قاسم سلیمانی شد. گفته میشود وقتی مسعود بارزانی با مرحوم شهید سلیمانی دست داد دستهایش به خاطر حمله داعش میلرزید. اما جلال طالبانی با ریسک بزرگی خودش و خانوادهاش در اختیار رزمندگان ایرانی بودند و خیلی به ما کمک کرد خداوند متعال او را رحمت کند.
خبرنگار: علی رحمانی