تحولات منطقه

علوم مختلف هر کدام سطوحی از نیاز انسان را برای حرکت پوشش می‌دهند. برخی علوم در ظاهر و کوتاه‌مدت بازده دارند و هرچه به سمت علوم نظری‌تر و پایه حرکت می‌کنیم این زودبازده بودن رو به کاهش می‌گذارد و عمق و ریشه‌یابی مسائل بیشتر می‌شود.

گرایش به علوم زودبازده در جامعه‌ از کجا ناشی می‌شود؟
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

علوم برای حرکت و پیشرفت انسان طراحی شده‌اند. نمی‌توان دست روی علمی گذاشت که این گزاره را مقصد نکرده باشد. با وجود این، علوم مختلف هر کدام سطوحی از نیاز انسان را برای حرکت پوشش می‌دهند. برخی علوم در ظاهر و کوتاه‌مدت بازده دارند و هرچه به سمت علوم نظری‌تر و پایه حرکت می‌کنیم این زودبازده بودن رو به کاهش می‌گذارد و عمق و ریشه‌یابی مسائل بیشتر می‌شود.

در کشور ما حرکت و سوق به سمت علوم زودبازده بیشتر از علوم انسانی، نظری و پایه است. منتها به نظر می‌رسد تا زمانی که در کنار هر علمی درک تاریخی و تمدنی که برخاسته از علوم انسانی است وجود نداشته باشد حرکت و پیشرفت که مقصد غایی علوم است منظور نخواهد شد.
ازهمین‌رو با دکتر میثم مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

بی‌توجهی به علوم پایه از کجا ناشی می‌شود؟
در واقع فهم ما از توسعه یک نوع فهم فن‌گرایی و فن‌سالاری است. از همان ابتدا که دارالفنون شکل گرفت تا پس از آن، رشته‌های فنی پیشگام توسعه در حوزه‌ فکر و اندیشه معرفی شدند. بابت همین موضوع است که ارزش رشته‌های کاربردی مثل فنی و مهندسی، تجربی یا پزشکی نسبت به رشته‌های نظری و پایه بیشتر است. در رشته‌های نظری و پایه هم آن‌هایی که ارتباطی با رشته‌های فنی دارند مثل ریاضی، زیست، شیمی و... ارزشمندتر هستند و در آخر هم رشته‌های هنر و علوم انسانی قرار می‌گیرد که به عنوان تفنن به آن‌ها نگاه می‌شود.

یعنی ما با نوعی فن‌زدگی مواجه‌ایم؟ این میل چه علتی دارد؟
یک استعاره‌ای در تاریخ علم وجود دارد به عنوان «درخت علم». این استعاره کمک بسیاری در فهم علم می‌کند. در این استعاره می‌گویند علم؛ ریشه‌ها، تنه و محصولاتی دارد. ما فقط به محصولات علم توجه نشان داده‌ایم که همین فنون، فناوری و علوم کاربردی می‌شود و به آن ریشه‌ها بسیار کم توجه کرده‌ایم. کشور ما یک کشور نفتی است و با پول نفت در حال توسعه پیدا کردن هستیم، بنابراین لازم نیست برای پول درآوردن فکر کنیم، چرا که پول حاضر است تا ما توسعه پیدا کنیم. به دلیل همین نوع ساختار می‌رویم سراغ آن چیزهایی که بازده‌ زودتری دارند.

آموزش و پرورش کشور در بحث هدایت تحصیلی دانش‌آموزان در گرایش به این نوع رشته‌ها چه سهمی دارد و آیا اصلاح این میل می‌تواند از طریق این نهاد صورت گیرد؟
باید گفت در حقیقت بیرون از فضای آموزش و پرورش و در جامعه تقاضا به سمت رشته‌های زودبازده وجود دارد! و دلیل اینکه گرایش و سوق به سمت چنین رشته‌هایی بیشتر است به تقاضای جامعه برمی‌گردد. اگر جامعه اصلاح نشود خیلی نمی‌توان در داخل آموزش و پرورش کاری انجام داد. فردی که قصد انتخاب رشته دارد با خودش می‌گوید به سمت رشته‌های علوم انسانی بروم که چه کنم؟! برای مثال در کدام اطلاعیه کاری می‌گویند ما دو متخصص تاریخ می‌خواهیم؟

یعنی ابتدا اصلاح باید از جامعه صورت گیرد؟
بله، در واقع ابتدا جامعه باید اصلاح شود و رشته‌ها جایگاه پیدا کنند.

این اصلاح در جامعه برای نیل از رشته‌های زودبازده به سمت رشته‌های نظری‌تر و علوم انسانی به چه شکل صورت خواهد گرفت؟
یکی از کارهایی که می‌شود در این زمینه انجام داد موضوع پیوست‌نگاری اجتماعی و فرهنگی است. اگر پیوست‌نگاری به معنی ایده‌آل آن جدی گرفته شود سبب خواهد شد یک جمعیت زیادی تحت تأثیر این موضوع قرار بگیرند. این موضوع مختص شهرداری‌ها نیست.
برای مثال یک کارخانه‌ فولاد را در نظر بگیرید. این کارخانه باید بحث اجتماعی و فرهنگی در کنار خود داشته باشد. از همین طریق رشته‌های علوم انسانی اهمیت پیدا می‌کنند. آموزش و پرورش می‌خواهد مدرسه بسازد در همین موضوع برای توسعه و نوسازی مدارس باید یک دستگاه مطالعات اجتماعی وجود داشته باشد. ما حوزه‌ای داریم به نام «معماری آموزشی». در گذشته حوزه‌های علمیه معماری خاص خود را داشتند. اما مدارسی که در حال حاضر می‌سازیم شبیه اداره است. یعنی گویا ما یک فرم و قالبی داریم که همه کار در آن می‌توانیم بکنیم. در حالی که آموزش، محیط و فضای خاص خودش را می‌خواهد و بروکراسی نیز فضای مختص به خود را طلب می‌کند. باید دانست که فضا روی بروکراسی، تربیت یا اخلاق تأثیر ویژه دارد. خب، به این دست موارد چه کسانی باید توجه کنند؟ رشته‌های علوم انسانی هستند که باید متصدی این امور شوند و به آن توجه کنند.

مرحله‌ حیاتی این اصلاح، فهم اجتماعی از امور است؟
ابتدا باید این را فهم کنیم که همه چیز اجتماعی و انسانی است. اگر این موضوع اتفاق افتاد آن زمان است که برایش برنامه‌ریزی می‌کنیم. آن موقع هر فردی در هر جایی هر کاری که خواست انجام دهد یک نگاه اجتماعی دارد. در این زمان است که علوم انسانی در جامعه یک ارج و قربی پیدا می‌کند و نیاز می‌شود. آن موقع موضوعیت دارد که دانش‌آموزان به سمت علوم انسانی بروند. اما در حال حاضر ورود به رشته‌های علوم انسانی برای یک دانش‌آموز موضوعیتی ندارد و حتی می‌توان گفت ورود او به علوم انسانی یک ضرر است. من خودم دانشجویانی از رشته جامعه‌شناسی دارم که در کلاس از بین آن‌ها فقط یک آقا حضور دارد و مابقی دانشجویان خانم هستند. این خانم‌ها برای چه آمده‌اند؟ چند نفر از این‌ها استخدام می‌شوند؟ تنها حضورشان در دانشگاه موجب می‌شود ذهنشان خراب شود! یعنی نسبت به فرهنگ، تاریخ و جامعه‌ خود بیگانه می‌شوند و
از دانشگاه می‌روند.

یعنی ما به امور مختلف باید از دید اجتماعی بنگریم؟
بله، کاری که می‌خواهد انجام شود باید با این دید باشد که این کار یک عمل اجتماعی است. و این دید باید نسبت به هر عملی صورت گیرد. یعنی پل‌سازی، خیابان‌سازی، ساخت کارخانه و... همگی را باید اجتماعی دید. تفکیک بین فرهنگی، اجتماعی و عمرانی را باید در ذهن از بین ببریم. ذیل این بحث حتی ریاضی هم یک امر اجتماعی است. در همین باب آقای «غلامحسین مقدم حیدری» کتابی نوشته است به عنوان «جامعه‌شناسی اثبات ریاضی». اثبات ریاضی خودش یک موضوع اجتماعی است. یعنی در هر جامعه همین فرمول «دو دو تا چهار تا» متفاوت است.

خبرنگار: نوید سرادار

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.