به گزارش قدس آنلاین، عباسیان بهشدت امام(ع) را در سامرا زیرنظر داشتند و اجازه نمیدادند با شیعیان در ارتباط باشند. در این عصر، جریانهای انحرافی مانند غلات(غلوکنندگان درباره ائمه(ع)) و واقفیه درصدد تضعیف اعتقادات شیعیان بودند. در چنین شرایط دشواری، آن حضرت معارف ناب اهل بیت(ع) را با یاری وکلا و کارگزاران خویش به گوش مردم رسانده و ضمن مبارزه با فرقههای معاند، چهره کفر و نفاق آنها را برای شیعیان برملا میکردند.
به مناسبت سالروز ولادت امام حسن عسکری(ع) در این زمینه با دکتر حسین قاضیخانی، عضو هیئت علمی و مدیرگروه تاریخ تشیع پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفتوگو نشستهایم. گفتنی است ایشان پژوهشهای بسیاری را درباره تاریخ و سیره اهل بیت(ع) در کارنامه علمی خود دارد که از جمله آنها میتوان به کتابهای «تاریخ امامت»، «شیوه مواجهه معصومان(ع) با اختلافات همسران»، «رسول خدا(ص) و مدیریت تنشهای مدینه» و «تبیین تاریخی جایگاه کوفیان در فرایند نهضت امام حسین(ع)» اشاره کرد.
اگر موافق باشید گفتوگو را با مروری بر شرایط دوران امامت امام حسن عسکری(ع) آغاز کنیم؛ چرا این عصر را دشوارتر از روزگار دیگر امامان معصوم(ع) دانستهاند؟
امام حسن عسکری(ع) پس از شهادت پدرشان امام هادی(ع)، در سال۲۵۴ قمری و در سن ۲۶سالگی امامت شیعیان را عهدهدار شدند. ایشان در دوران ۶ساله امامتشان که کوتاهترین دوران امامت در میان ائمه(ع) است؛ با سه تن از خلفای عباسی؛ معتز، مهتدی و معتمد همعصر بودند.
در این دوران، امام(ع) که همراه پدرشان سالها پیش بر اثر فراخوانده شدن به مقر خلافت عباسیان مجبور به حضور در سامرا شده بودند در عمل در این شهر که پایتخت حکومت عباسیان در این دوران بود، زیر نظر بودند. معتز برای رهایی از اتهام شهادت امام هادی(ع) در آغاز سعی میکرد بر امام عسکری(ع) سخت نگیرد ولی پس از مدت کوتاهی چهره واقعی خود را نشان داد و چند بار امام(ع) را زندانی کرد و کار به جایی رسید که تصمیم گرفت امام(ع) را به شهادت برساند.
شیعیان پس از آگاهی از این تصمیم خلیفه عباسی نگران شدند اما حضرت(ع) آنان را دلداری دادند و گفتند: معتز در این کار موفق نخواهد شد. «مهتدی» خلیفه بعدی بود و در دوران کوتاه خلافت نزدیک به یکسالهاش، به علویان و امام(ع) بهشدت سخت میگرفت. از آنجا که مهتدی روزهای دوشنبه و پنجشنبه را برای رسیدگی به امور اختصاص داده بود امام عسکری(ع) را نیز در این دو روز به حضور در دربار اجبار کرده بود تا حضرت(ع) تحت نظر باشد. آن حضرت از اینکه به دربار برود و خود را معرفی کند بسیار ناراحت بودند. همچنین در ایام پایانی خلافت مهتدی امام(ع) در حبس بود و خلیفه میخواست امام(ع) را به شهادت برساند اما اجل مهلتش نداد.
«معتمد» خلیفه بعدی عباسی، به حدی سرگرم لهو و لعب بود که امور به دست برادرش «موفق» اداره میشد. سیاست معتمد در ظاهر، احترام به امام(ع) در برابر مردم بود اما در واقع خلیفه و برادرش سر سازگاری با امام(ع) نداشتند بهگونهای که برخی کارگزاران دستگاه خلافت که محبتی به امام(ع) داشتند در تلاش بودند حضرت(ع) در برابر خلیفه و برادرش قرار نگیرد. معتمد امام(ع) را به زندان انداخت که پس از گرفتن گزارشی از احوال امام(ع) در زندان و اطمینان از نبودن تهدیدی از سوی ایشان، دستور آزادیشان را صادر کرد. از نوشتهای که به خط آن حضرت(ع) پس از آزادی از زندان معتمد گزارش شده مشخص میشود خلیفه در اندیشه به شهادت رساندن ایشان بوده است.
در دوران امام حسن عسکری(ع) شبهههای زیادی در جامعه اسلامی وجود داشت و فرقهها و جریانهای انحرافی درصدد تضعیف اعتقادات شیعیان بودند. ضمن معرفی اجمالی این جریانها، به شیوه برخورد امام با این گروههای معاند و چگونگی مدیریت صحیح این شرایط پیچیده بپردازید.
مبارزه با جریانهای انحرافی همواره در رأس فعالیتهای فرهنگی ائمه(ع) بوده است. در صدر اینها، جریان غلو قرار داشت. غالیان، غلوکنندگان درباره ائمه(ع) بودند و به حدی افراط میکردند که پیامبر(ص) و امامان(ع) را به مرتبه خدایی میرساندند. برخی از غالیان مانند «حسن بن محمد معروف» و «ابومحمد حسن بن موسی شریعی» ابتدا جزو اصحاب امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بودند و سپس راه غلو را در پیش گرفتند.
امام عسکری(ع) همچون پدر بزرگوار خویش، با تمام توان به روشنگری پرداختند. در روایتی داریم: فردی به نام ادریس بن زیاد سخنان غلوآمیز درباره ائمه(ع) بیان میکرد. امام(ع) با تلاوت آیه۲۶ سوره انبیا «و قالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مکرمون» که خداوند در آن به نفی انگارههای نادرستی مثل انتساب فرزند به خدا پرداخته، این فرد را متوجه اندیشه نادرستش میکنند.
یکی دیگر از جریانهای انحرافی روزگار امام عسکری(ع)، واقفیه بود. واقفیه گروهی از امامیه بودند که امام کاظم(ع) را آخرین امام شیعیان میدانستند. این فرقه یکی از پرنفوذترین جریانهای انحرافی در دوران امام رضا(ع) و ائمه پس از ایشان از جمله امام حسن عسکری(ع) بودند و این امامان بزرگوار(ع) به مقابله با عقاید انحرافی آنان میپرداختند. وقتی شیعیان نظر امام عسکری(ع) را درباره واقفیه پرسیدند، ایشان فرمودند: «... ایشان را دوست مدارید و از بیمارشان عیادت نکنید و بر جنازه کسی از ایشان نماز نگذارید...» در واقع آن حضرت میخواستند قبح اعمال واقفیه را به مردم معرفی کنند و آنان را از این گروه برحذر دارند. به طور کلی امام(ع) تلاش داشتند ضمن برخورد قاطع و تلاش برای دور نگه داشتن شیعیان از فرقهها و جریانهای انحرافی، بطلان عقاید آنها را با استفاده از آیات قرآن اثبات کنند.
یکی از چالشهای مهم پیش روی امام یازدهم(ع) پس از شهادت امام هادی(ع)، اثبات جانشینی و امامت خود به مردم بود. آن حضرت(ع) برای روشنگری و تبیین حقانیت امامت خود به شیعیان، چگونه عمل کردند؟
به نکته خوبی اشاره کردید؛ نخستین چالشی که امام(ع) پس از عهدهدار شدن منصب امامت با آن مواجه بودند، اثبات امامتشان به مردم بود. در روایتی از قول آن حضرت(ع) آمده: آنگونه که من گرفتار تردید این مردم شدهام درباره هیچ یک از پدرانم این گرفتاری نبوده است. این شبهات به چند دلیل به وجود آمد: پس از شهادت امام دهم(ع)، با وجود تأکید فراوان امام هادی(ع) بر جانشینی امام حسن عسکری(ع) پس از ایشان، گروهی از شیعیان از امامت محمد، فرزند دیگر امام دهم(ع) سخن گفتند. گروهی دیگر از شیعیان هم از امامت جعفر، برادر کوچکتر امام حسن عسکری(ع) سخن گفته و پیرو او شدند. فعالیت گروهی از غالیان در بین جامعه شیعی و تبلیغ امامت جعفر، یکی از دلایل ایجاد این شبهه در بین شیعیان بود. سومین عاملی که سبب ایجاد شک و تردید در امامت امام عسکری(ع) شد این بود که ایشان در ظاهر فرزندی نداشتند زیرا براساس باور امامیه، امام باید فرزندی داشته باشد و پس از ایشان عهدهدار امامت شود. از آنجایی که تولد حضرت مهدی(عج) برای حفظ جان آن حضرت از مردم پنهان شده بود این شبهه برای برخی به وجود آمد که امام عسکری(ع) فرزندی ندارند. اما امام با توجه به اختناق موجود و با وجود اینکه زیرنظر بودند و امکان ارتباط عادی با شیعیان وجود نداشت با روشهای مختلف بشارت تولد فرزندشان را به افراد مورد اعتماد میدادند.
امام عسکری(ع) همچنین برای اثبات امامت خود به مردم، با روشهای مختلف از جمله نامهنگاری به روشنگری و هدایت مردم پرداختند. احمد بن اسحاق یکی از اصحاب و وکلای امام عسکری(ع) میگوید: بر مولای خود امام عسکری(ع) وارد شدم. فرمود: ای احمد، در شک و تردیدی که گریبانگیر مردم شده بود حال شما چگونه بود؟ گفتم: وقتی نامه شما رسید همه ما از مرد و زن و حتی کودکانی که به فهم رسیده بودند حقیقت را پذیرفتند. امام(ع) خدا را شکر کردند و گفتند: آیا نمیدانید زمین از حجت خدا خالی نیست و من آن حجت هستم!
همانطور که پیش از این اشاره فرمودید حکام عباسی بهشدت امام یازدهم(ع) را زیرنظر داشتند و امکان ارتباط آن حضرت با شیعیانشان میسر نبود. در چنین شرایطی امام(ع) چگونه با پیروان خود در تعامل بودند و معارف دینی و پیامهای خود را به آنها میرساندند؟
مهمترین شیوه ارتباط امام(ع) با شیعیان از طریق کارگزاران خود و سازمان وکالت بود. این سازمان، شبکهای ارتباطی بین امام(ع) و تعدادی از اصحاب وفادارشان بود که در زمان امام صادق(ع) تأسیس شد و در دوران امامان بعدی گسترش پیدا کرد.
ائمه(ع) پیام خود به شیعیان را از طریق وکلای خویش به مردم میرساندند. همانطور که قبلاً عرض کردم دوران امام عسکری(ع) اوج اختناق و فشار حکام عباسی بود و ارتباط امام(ع) با شیعیان میسر نبود. یکی از اصحاب امام(ع) میگوید: ما گروهی بودیم که وارد سامرا شدیم و منتظر فرصتی بودیم که امام(ع) از منزل خارج شود و ایشان را ببینیم. اما نامهای از آن حضرت(ع) به ما رسید که هیچ یک از شما به من سلام و اشاره نکند زیرا برایتان خطر جانی دارد.
بنابراین با توجه به رصد فعالیتهای امام(ع) از سوی حکومت و عوامل دیگری مثل سکونت امام در سامرا و دوری از شیعیان، آن حضرت(ع) از طریق وکلای خود با مردم تعامل داشتند، پیام خود را به آنها میرساندند، به پرسشهایشان پاسخ میدادند و در ترویج معارف اهل بیت(ع) میکوشیدند. مرحوم شیخ طوسی راویان آن حضرت(ع) را بیش از ۱۰۰ نفر دانسته که بزرگانی مثل احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری و ابوعمر عثمان بن سعید عمری از جمله آنها هستند.
در پایان اگر نکتهای ناگفته مانده بیان بفرمایید.
نکتهای که میخواهم روی آن تأکید کنم نقش امام حسن عسکری(ع) در زمینهسازی و آماده کردن شیعیان برای عصر غیبت فرزندشان حضرت مهدی(عج) است.
ابوعلی بن همام از قول محمد بن عثمان عمری و او از پدرش میگوید: من نزد امام عسکری(ع) بودم که از آن حضرت(ع) درباره این حدیث از پدران بزرگوار ایشان که زمین از حجت خدا تا روز قیامت خالی نمیماند و هر کس پیش از اینکه امام زمانش را بشناسد بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است سؤال شد. امام(ع) فرمودند: این سخن حق است همچنان که روز روشن حقیقت دارد. وقتی از امام(ع) پرسیدند حجت خدا پس از شما کیست ایشان فرمودند: فرزندم، او امام و حجت پس از من است هر کس بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت درگذشته است. آگاه باشید برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان و اهل باطل در آن هلاک شوند.
خبرنگار: زهرا دلپذیر
نظر شما