پدر او از دیپلماتهای مشهور مکزیک بود و به همین دلیل در کودکی در کشورهای مختلفی زندگی کرد. این تجربه زندگی سبب شد کارلوس هم با زبان انگلیسی آشنا شود و هم در عرصه سیاست پا جای پدر بگذارد و تجارب اینچنینی داشته باشد. با آنکه مادر کارلوس، دلبسته ادبیات بود و بارها پسرش را به نوشتن تشویق میکرد اما پدرش که دیپلمات بود، سوداهای دیگری برای کارلوس داشت. سرانجام پدر صریحاً از فوئنتس می خواهد تا در مدرسه بین المللی مکزیک درس بخواند و راه او را ادامه دهد. او در سال۱۹۶۵ به عنوان سفیر مکزیک در لندن آغاز به کار کرد و سپس در پاریس و دیگر پایتختهای مهم اروپا نیز بهعنوان سفیر کشورش خدمت کرد. اما در سال۱۹۷۸ در حرکتی اعتراضآمیز به انتخاب رئیسجمهور سابق مکزیک به عنوان سفیر اسپانیا، از این سمت کنارهگیری کرد اما این نوع زیست تأثیر خودش را بر نوشتههای او گذاشت.
خلق مکزیکی دیگر
«فوئنتس» که در دانشگاههای مطرحی چون پرینستون، هاروارد، پنسیلوانیا، کلمبیا، کمبریج، براون و جورج میسون سابقه تدریس داشت، در ۲۹سالگی نخستین رمانش به نام «وقتی هوا صاف است» را به نگارش درآورد و نخستین مجموعه داستان کوتاهش در سال ۱۹۵۴ منتشر شد. او با توجه به شغل سیاسیاش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستانهای خود قرار میداد و با سبک نگارشی که ویژه خود او بود به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیاییزبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد. آثار فوئنتس از آن نظر اهمیت دارند که او در لایهلایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک با تمهای عشق، مرگ و خاطره پرداخته؛ به نوعی او توانسته مکزیک را در آثار خود خلق کند. احاطه بیبدیلش بر تاریخ اروپا و جهان موجب شده شخصیتهای مختلفی از جورج بوش پسر گرفته تا برلوسکنی در رمانهای وی حضور داشته باشند.
خودش معتقد بود آهنگ زندگی بیشتر مکزیکیها با مشکلات، خشونت و نارضایتی دائمی از وضعیت خود آمیخته است و او تلاش میکند قدرتی تازه در این آوای نحیف بدمد. او میگفت آثارش همگی درباره ترس هستند. «فوئنتس» مقالات بسیاری در زمینه سیاست و فرهنگ به نگارش درآورد.
در عرصه سیاست به عنوان منتقد جدی سیاستهای ایالات متحده در کشورهای آمریکای لاتین به شمار آمده و در آمریکای لاتین با لقب «غریو» (Boom) شناخته میشد و سردمدار نسل «غریو» در وطنش لقب داشت.
شانس فوئنتس در ایران!
خوشبختانه کارلوس فوئنتس این شانس را داشته که مترجمان ماهری همچون مرحوم مهدی سحابی و عبدالله کوثری آثار مهمش را به فارسی ترجمه کنند. مرحوم سحابی یک اثر فوئنتس به نام «مرگ آرتیمو کروز» را ترجمه کرد و استاد کوثری نیز با برگردان آثار مهم وی مثل «آئورا» و «پوست انداختن» شناخت ما را از ادبیات آمریکای لاتین عمق بخشید.
بهتازگی رمان «مسند عقاب» او با ترجمه مهدی سرائی از سوی نشر افق عرضه شده است.
مترجم آخرین اثر فوئنتس درباره سبک نویسندگی او گفته: «کارلوس فوئنتس برای علاقهمندان به ادبیات آمریکای لاتین نویسندهای سهل و ممتنع محسوب میشود. از سویی صحبت درباره او بسیار آسان است؛ زیرا تاریخ، فرهنگ و هویت مکزیک همواره از دغدغههایش بود و از سوی دیگر، مطالعه آثار وی کاری سخت و در عین حال شیرین است». این نویسنده سرشناس در چند دهه فعالیت درخشان ادبی جوایز متعددی دریافت کرد، اما هیچوقت موفق به کسب نوبل ادبیات نشد؛ این درحالی است که در چند دوره اخیر جوایز نوبل، او یکی از نامزدهای اصلی شاخه ادبیات محسوب میشد.
هشتادمین سال تولد او به زیبایی تمام برگزار شد. آقای نویسنده در مراسمی با حضور گابریل گارسیا مارکز و نادین گوردیمر، دو نویسنده برنده نوبل ادبیات و فیلیپ کالدرون، رئیسجمهور مکزیک و رهبران پیشین شیلی و اسپانیا، هشتادمین سالروز تولدش را جشن گرفت اما سه سال بعد، ۱۵ می ۲۰۱۲ در سن ۸۳سالگی در یک عصر سهشنبه به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان شهر مکزیکوسیتی درگذشت.
خبرنگار: خدیجه زمانیان
۲۱ آبان ۱۴۰۱ - ۰۳:۳۳
کد خبر: 827093
روز گذشته سالروز تولد کارلوس فوئنتس، نویسنده مکزیکی و یکی از سرشناسترین و مشهورترین نویسندگان اسپانیاییزبان بود.
نظر شما