بیش از ۲۰۰‌سال از مرگ جین آستین گذشته است اما هر روز بر شهرت او افزوده می‌شود و کتاب‌های او با آن نثر شگفت و حال ‌و هوای روستایی‌شان بسیار می‌فروشند. او در ۱۶ دسامبر سال ۱۷۷۵ متولد شد و در دوران نوجوانی نوشتن رمان را آغاز کرد.

رضا رضایی: باید میل کتاب‌خوانی به سمت درست هدایت شود/ نوشتن بر خلاف جریان‌های غالب ادبی

هر چند جین آستین عمر طولانی‌ای نداشت، اما آثار زیاد به ‌جا مانده از او نشان‌دهنده سرعت نویسنده در نگارش است. رمان‌های مشهور «عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، «اما»، «منسفیلد پارک»، «ترغیب» و «نورثنگر ابی» مشهورترین آثار او هستند که رمان‌های ترغیب و نورثنگر ابی پس از درگذشتش منتشر شدند.مخاطب ایرانی هم مانند سایر مردم جهان از خواندن رمان‌های جین آستین استقبال کرده است. آثار این نویسنده طی سالیان توسط مترجمان متفاوتی ترجمه شده که از آن جمله می‌توان به رضا رضایی اشاره کرد که همه آثار این نویسنده را ترجمه کرده است. به انگیزه سالروز تولد این نویسنده با این مترجم درباره جین آستین و مسیر نویسندگی‌اش صحبت کردیم.

چطور شد که تصمیم گرفتید همه آثار جین آستین را در نشر «نی» ترجمه کنید؟
سال ۱۳۸۲ بود که تصمیم گرفتم در مسیر زندگی حرفه‌ای‌ام سراغ نویسنده‌ای بروم تا بتوانم مجموعه آثارش را ترجمه کنم نه یک یا دو اثر او را.
می‌خواستم این نویسنده هم محبوبیت داشته باشد، هم مورد اقبال باشد و هم آثارش ارزش ادبی داشته باشند و من از پس ترجمه آثارش بربیایم؛ در جست‌وجوهایی که انجام دادم رسیدم به «جین آستین». آن زمان ناشران زیادی از این طرح استقبال نمی‌کردند که مترجمی ۶ عنوان اثر یک نویسنده را ترجمه کند تا اینکه با نشر «نی» موضوع را در میان گذاشتم و این نشر از پیشنهاد من استقبال کرد. نوعی قرارداد با من بست که ظرف سه یا چهار سال بتوانم پروژه ترجمه را به ثمر برسانم. زمانی که من مشغول ترجمه سومین جلد بودم متوجه شدم جلد اول به چاپ دوم رسیده و پروژه به لحاظ مادی هم موفق بود. این نشان می‌داد مردم از این آثار استقبال کرده‌اند. پس از اتمام پروژه جین آستین و استقبال مردم متوجه شدم می‌توانم درباره نویسنده کلاسیک دیگری همین ایده را اجرا کنم و رفتم سراغ خواهران برونته که هفت جلد رمان بود که ترجمه آن‌ها حدود ۶ سال طول کشید.

وچطور به خواندن و ترجمه آثار آستین علاقه‌مند شدید؟
آستین، نویسنده‌ای بزرگ بود و تقریباً مترجم‌ها او را می‌شناسند اما درباره من به خاطر علاقه‌مندی‌ام به ادبیات انگلیس بود که به خواندن آثارش علاقه‌مند شدم البته ترجمه آثار نابوکوف هم در توجه من به سمت ترجمه آثار «جین آستین» بی‌تأثیر نبود. وقتی دهه ۷۰ نابوکوف را ترجمه می‌کردم متوجه شدم، آستین نویسنده مورد علاقه نابوکوف هم هست؛ شرحی بر آثار او نوشته بود و حتی آثارش را تدریس می‌کرد و من از طریق او متوجه شدم چه نکاتی در رمان‌های آستین مطرح است. آستین نویسنده‌ای است که هم عوام به او توجه نشان می‌دهند و هم خواص. در عین حال در تاریخ ادبیات انگلیس بیشترین شرح و تفسیر بر آثار جین آستین نوشته شده است. همه این‌ها کنجکاوی من را در ترجمه آثار او برانگیخت.

اگر بخواهید راجع به سبک نویسندگی این نویسنده صحبت کنید به چه ویژگی‌هایی می‌توان اشاره کرد؟
به طور خلاصه لحن کنایی که بعضی از آن با عنوان طنز یاد می‌کنند در آثار آستین بسیار بارز است و کمتر کسی هم می‌تواند چنین زبانی داشته باشد. یعنی هر جمله جین آستین در پس معنای ظاهری‌اش معنای دیگری هم دارد به این ترتیب طبیعتاً ترجمه آثار او بسیار سخت است چون آثار او هم ظاهر دارد و هم باطن. زمانی از من پرسیدند ترجمه آثار نابوکوف سخت‌تر است یا جین آستین و من گفتم: قطعاً ترجمه آثار آستین سخت‌تر است! و پس از این همه تجربه ترجمه باز هم معتقدم سخت‌ترین اثری که ترجمه کرده‌ام متعلق به آثار آستین بوده است. او بسیار دشوارنویس است.
ویژگی دیگر آثار او این است که محتوای رمان‎هایش ضد جریان روز است. آن زمان همه داستان‌نویس‌ها، رمانتیک‌نویس بودند و در آثارشان احساس غلبه داشت. جین آستین بر خلاف این جریان‌های غالب حرکت می‌کرد و در این فضاها نمی‌نوشت. در زمانی که رمانتیسم حاکم بود او رئالیست می‌نوشت. حتی خواهران برونته که به فاصله دو دهه بعد از آستین می‌نویسند، رمانتیک هستند اما او در آثارش احساسات را دست می‌اندازد حتی در رمان «عقل و احساس» طرف عقل را می‌گیرد، این‌ها ویژگی‌های مهم آثار اوست.

او نویسنده‌ای مترقی است که نقش اجتماعی زن‌ها، کشف استعدادشان و توجه به آن را جدی می‌گیرد. این نگاه او در زمانه‌ای که چنین نگاهی حتی در میان نویسندگان زن هم نسبت به زن وجود ندارد، چطور در او به وجود آمده است؟
ببینید کشورهای روسیه، فرانسه و انگلستان سه قطب رمان قرن ۱۹ هستند که نویسندگان بزرگی در این سه قطب داستان‌نویسی می‌کردند. در این برهه زمانی فقط در انگلستان نویسندگان زن از جمله جین آستین، خواهران برونته و جرج الیوت در عرصه نویسندگی حضور داشتند و دو قطب دیگر از داشتن نویسنده زن محروم بوده‌اند. پس بخشی از نگاه آستین فارغ از خانواده کتابخوان او شرایط اجتماعی انگلستان آن زمان است.
به هر حال انقلاب صنعتی نخستین بار در این کشور به وقوع پیوست. آستین در همین جامعه رشد کرد و همه این‌ها سبب می‌شود در رمان‌هایش نگاه رو به جلویی داشته باشد.

آستین نویسنده‌ای است که آثارش روی پرده سینما آمده و آنجا هم مورد اقبال قرار گرفته است. در مورد کیفیت اقتباس‌های سینمایی از آثار او بگویید.
من برای ترجمه بهتر تقریباً همه این مدیوم‌های تصویری را دنبال می‌کردم. اتفاقاً همزمان با دیدن سریال و فیلم در حال ترجمه اثر هم بودم و این تجربیات تصویری به ترجمه من هم کمک می‌کرد. در توصیف بعضی صحنه‌ها دقت می‌کردم مثلاً ببینم در فیلم دکور صحنه برای توصیف یک اتاق یا پنجره چگونه است یا به برداشت فیلمساز و انتخاب بازیگر دقت می‌کردم چون گاهی بر تصویری که من از شخصیت داستانی داشتم اثر می‌گذاشت.
این نکته را لازم می‌دانم که بگویم در قرن ۱۹ که نوشتن داستان تصویری معنایی نداشت چون هنوز سینما اختراع نشده بود، آستین توصیفاتش بسیار تصویری و سینمایی بوده است. ضمن اینکه او هم پیشرو بود و هم محبوب و همین مسئله موجب می‌شد فیلمسازان به سراغ اقتباس از آثار او بروند. یعنی بر خلاف جریان غالب که سینما سبب معرفی رمان و اثر ادبی می‌شود آثار آستین مورد توجه بودند و فیلمسازان با توجه به محبوبیت او به سراغ اقتباس از آثارش می‌رفتند.

آثار جین آستین توسط مترجمان زیادی ترجمه شده است. با ترجمه‌های متعدد از یک اثر ادبی موافق هستید؟
من به طور کلی با ترجمه‌های متعدد از یک اثر ادبی موافقم چون ترجمه متعدد در همه جای دنیا اتفاق می‌افتد. اما فرق‌هایی هست بین این اتفاق در دنیا و ایران. در آنجا ترجمه‌های تازه با ترجمه‌های قبلی تفاوت دارد و در راستای رشد و اعتلای زبان صورت می‌گیرد اما ترجمه‌های متعدد در ایران بر اساس ملاک‌های غیرادبی انجام می‌شود و حتی بعضی ترجمه‌های جدید ضعیف‌تر از ترجمه‌های قبلی هستند. در این صورت دیگر بحث ادبی مطرح نیست و موضوع چاپ دفتر است.
از نوشتن «دن کیشوت» ۴۰۰ سال می‌گذرد و در زبان انگلیسی ۱۴ ترجمه از این اثر شده که آخرین آن ۲۰۱۴ بوده است. این ترجمه‌ها با توجه به اینکه مخاطب می‌خواهد با زبان امروز آن اثر ادبی را بخواند در خدمت ادبیات و به نفع ادبیات است. زبان فارسی امروز هم به نسبت ۴۰ سال پیش تغییر کرده و اگر مترجمی اثر ادبی را که ۴۰ سال پیش ترجمه شده با قدرت و با زبان امروزی ترجمه کند باید از ترجمه‌اش دفاع کرد. اما وقتی می‌بینیم آثار ادبی با فاصله‌ای کم و با کیفیت کمتر از قبلی، ترجمه می‌شود و به بازار می‌آید که سبب سردرگمی مخاطب می‌شود، نمی‌توانم از آن دفاع کنم. باید تریبون‌هایی در نشریات و مراکز ادبی داشته باشیم تا این مباحث مطرح و ترجمه‌های متعدد با هم مقایسه شوند تا ببینیم آیا ترجمه‌های جدید بر قبلی‌ها مزیت دارد یا نه؟ اما در شرایط فعلی این تریبون‌ها و جلسات نقد وجود ندارند. نشریات که به این مباحث نمی‌پردازند و دانشگاه‌ها هم که مسیر دیگری را می‌روند در حالی ‌که اگر نقد ادبی در فضای ادبی یک کشور رایج و قوی باشد هم خواننده از آن بهره می‌برد و هم مترجمان جوان از مقایسه این ترجمه‌ها به نکات خوبی می‌رسند.
بنابراین از روی ترجمه باید قضاوت کرد و دید ترجمه جدید به نفع فضای ادبیات است یا خیر. خود من سعی کرده‌ام در آثار ترجمه‌ای که انجام دادم ضعف‌های قبلی را از بین ببرم.

پیشنهادهای شما برای ترویج مطالعه به خصوص توجه به خواندن رمان‌های کلاسیک چیست؟
من معتقدم مردم ایران کتابخوان هستند چون می‌بینم کتاب‌های من تجدید چاپ می‌شود و مورد اقبال هم واقع شده است. از طرفی در ایران سالانه حدود ۶۰ هزار عنوان کتاب چاپ می‌شود که کمتر کشوری است که این آمار را داشته باشد، این آمار نشان از کتاب‌خوانی مردم دارد. ضمن اینکه مردم از نمایشگاه بین‌المللی کتاب استقبال می‌کنند اما مسئله این است که باید این میل کتاب‌خوانی به سمت درست هدایت شود. باید نهادها یا نشریاتی فارغ از حب و بغض به مردم کتاب خوب معرفی کنند.
دولت هم موظف است کتابخانه‌های عمومی را به‌روز کند به خصوص آثار کلاسیک را خریداری کند و مقابل چشم مردم قرار دهد چون این آثار به نوعی سرمایه ملی محسوب می‌شود. هر کسی که می‌خواهد مسیر نویسندگی را آغاز کند آثار کلاسیک را می‌خواند چون پایه ادبی هستند. دانشگاه‌ها و مجامع فرهنگی هم باید به همین سمت بروند و شرایط آشنایی با ادبیات کلاسیک و نویسنده کلاسیک را فراهم کنند.

خبرنگار: خدیجه زمانیان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.