تحولات لبنان و فلسطین

۱۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۳:۰۹
کد خبر: 846244

ابهام‌های حادثه سفارت جمهوری آذربایجان

دکتر احمد کاظمی، کارشناس ارشد حقوق بین‌الملل و پژوهشگر مسائل اوراسیا

روز جمعه هفتم بهمن / ۲۷ ژانویه واقعه تلخی در نتیجه حمله مسلحانه فردی به نام «یاسین حسین‌زاده» به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران روی داد که منجر به کشته شدن مسئول امنیتی سفارت و زخمی شدن دو دیپلمات این سفارتخانه شد. این اقدام مجرمانه که بر اساس اعتراف ضارب، با انگیزه‌های شخصی صورت گرفت، با ورود به‌موقع نیروی انتظامی و دستگیری وی که دو فرزند خردسالش را نیز به همراه داشت، به پایان رسید.

بلافاصله مقامات عالی‌رتبه ایران ازجمله رئیس‌جمهور و وزیر امورخارجه با تسلیت و ابراز همدردی با دولت، ملت و بازماندگان دیپلمات جانباخته، در دستورات و موضع‌گیری خود که حاکی از پایبندی عملی ایران به اصل حسن‌همجواری و کنوانسیون۱۹۶۱ وین درخصوص روابط دیپلماتیک (ناظر به تأمین امنیت اماکن و اشخاص دیپلماتیک) است، بر پیگیری حقوقی و قضایی موضوع و مجازات ضارب تأکید کردند.

نگارنده ضمن محکوم کردن این حادثه و ابراز همدردی و تسلیت، معتقد است برای روشن شدن افکار عمومی می‌توان چند پرسش در این خصوص از مقام‌های باکو مطرح کرد:
اول: آیا این نخستین بار است حمله یا تعرضی به یک مکان دیپلماتیک در دنیا می‌شود؟ رفتار دیگر کشورها در این خصوص چگونه بوده و اساساً جمهوری آذربایجان در سایر موارد مشابه چگونه برخورد کرده است؟
دوم: چرا جمهوری آذربایجان در حادثه حمله به سفارت این کشور در لندن در مرداد۱۴۰۱ توسط گروه کویتی اتحاد خدام المهدی که زمان قابل‌توجهی هم طول کشید، نه پلیس لندن را متهم به قصور کرد و نه هیاهوی تخلیه سفارت و تعلیق یا تقلیل روابط را مطرح کرد؟ چرا در آن حادثه رسانه‌های جمهوری آذربایجان به‌شدت مدیریت شدند، مطلب منفی قابل‌توجهی علیه لندن منتشر نشد و حتی موضوع احتمال حمله به مراکز دیپلماتیک به نوعی عادی بازنمایی و درنهایت موضوع بدون روشن شدن افکار عمومی از ریشه‌های این حمله مسکوت ماند.
سوم: چگونه است که در این حادثه باکو صبر پیشه نکرده و انبوهی از اتهام‌ها را روانه ایران کرد، اما زمانی که در دسامبر۲۰۱۶ (آذر ۱۳۹۵) آندره کارلوف، قهرمان ملی و سفیر روسیه در ترکیه در یک مراسم هنری مقابل چشمان بهت‌زده حاضران و دوربین به ضرب چند گلوله توسط آلتین تاش که ادعا شد از پلیس آنکارا اخراج شده، کشته شد، جمهوری آذربایجان طرفین را نه به طرح ادعاهای تروریسم دولتی، بلکه به خویشتن‌داری، همکاری و مساعی مشترک برای پیگیری همه جانبه فرا خواند؟
چهارم: طبیعی است که دستورالعمل‌های دیپلماتیک مربوط به تأمین امنیت اشخاص و اماکن برای همه کشورها لازم‌الاجراست، اما پرسشی که از مقام‌های باکو می‌شود این است اگر به این دستورالعمل‌ها پایبندند چرا بارها زمینه تعرض و توهین به ارزش‌های ملی و مذهبی ایران در مقابل سفارت این کشور با همکاری پلیس را فراهم کرده‌اند؟
پنجم: پیرو پرسش قبلی، آیا قتل گئورگن مارکاریان؛ افسر ارمنی با تبر توسط رامیل صفروف؛ افسر آذری در یک اجلاس رسمی و آموزشی ناتو در بوداپست در سال۲۰۰۴ نقض دستورالعمل‌های دیپلماتیک نبود؟ پس چرا باکو به جای عذرخواهی، به صفروف پس از انتقال وی به باکو در سال ۲۰۱۲ توسط الهام علی‌اف ارتقای درجه داد؟
ششم: ضیافت عسگر اف، نایب رئیس مجلس جمهوری آذربایجان که حدود دو دهه است ریاست هیئت نمایندگی جمهوری آذربایجان در مجمع پارلمانی ناتو را بر عهده دارد و به دلیل اشتهار در ناتوگرایی به عنوان سخنگوی غیررسمی ناتو در پارلمان باکو محسوب می‌شود، در همان ساعات اولیه مدعی شد حمله مسلحانه به سفارت، تروریسم دولتی است! آیا وی از معنای تروریسم دولتی خبر ندارد یا این محافل رسمی جمهوری آذربایجان تلاش دارند به جای پاسخ‌گویی به ابهام‌های این حادثه، از آن برای پیشبرد ایران‌هراسی و خوش‌خدمتی بیشتر به اغراض چندگانه رژیم صهیونیستی علیه ایران استفاده کنند؟ آیا مقام‌های باکو نمی‌دانند «تروریسم دولتی» ویژه رژیم آپارتایدی صهیونیستی است و در ماه‌های اخیر با پا گذاشتن روی آرمان‌های مردم جمهوری آذربایجان، برای گشایش سفارت در آن رژیم کودک‌کش، سر از پا نمی‌شناسند؟
هفتم: چرا مقام‌های جمهوری آذربایجان تاکنون از پاسخ به پرسش‌هایی درباره میزبانی تروریست‌های ضدایرانی در این کشور و همچنین نقش تبعه این کشور به عنوان عنصر اصلی هدایت و هماهنگ‌کننده عملیات تروریستی در حرم شاهچراغ که به شهادت ۱۳ ایرانی منجر شد، به بهانه‌های متعدد از جمله بررسی موضوع طفره می‌روند، اما در خصوص حادثه حمله مسلحانه به سفارت این کشور، بی‌درنگ به برچسب زدن اقدام تروریستی به ایران دست زدند و منتظر نتایج تحقیقات نشدند؟
هشتم: یکی از ابهام‌های حادثه این است که با توجه به عدم اطلاع و موافقت یاسین حسین‌زاده، سفارت چه نقشی در انتقال همسر وی به جمهوری آذربایجان داشته است؟ کدام قواعد کنسولی در این روند نقض شده‌اند و چرا سفارت در این خصوص باوجود مراجعات مکرر شاکی، حاضر به پاسخ‌گویی قانع‌کننده به وی نشده است؟ آیا رفتار سفارت در این خصوص مصداق جرم ناپایداری اجباری -که البته جمهوری آذربایجان کارنامه فربه‌ای در این خصوص در کشورهای مختلف دارد- یا مصداق فراری دادن یک فرد و نقض حقوق کودکان یک خانواده نیست؟
نکته دیگر مشابهت قابل تأمل موضع‌گیری‌های رژیم صهیونیستی در این خصوص با موضع‌گیری‌های دستگاه رسانه‌ای و سیاسی باکو است. با توجه به موارد فوق می‌توان گفت حتی اگر بپذیریم باکو در طراحی و به جنون رساندن یاسین حسین‌زاده (با توجه به مراجعات مکرر وی به سفارت، سوابق پزشکی و احتمالاً اطلاع سفارت از روحیاتش) نقش نداشته باشد، اما مشخص است جمهوری آذربایجان به جای برخورد حقوقی با این موضوع، سناریو مشترکی با رژیم صهیونیستی با هدف پروپاگاندای سیاه علیه ایران را دنبال می‌کند. از این‌رو این پرسش مطرح است که هدف باکو و تل‌آویو از سناریو متهم کردن ایران در حادثه حمله مسلحانه به سفارت چیست؟ در پاسخ می‌توان به مجموعه‌ای از دلایل ذیل اشاره کرد:
اول: جمهوری آذربایجان پس از جنگ دوم قراباغ (۲۰۲۰)، با حمایت انگلستان، رژیم صهیونیستی و ترکیه فتنه ژئوپلتیکی دالان تورانی ناتو را با شدت دنبال می‌کند، اما مواضع مقتدرانه ایران ازجمله رزمایش‌های سپاه و ارتش آن را ناکام گذاشته است، از این‌رو امیدوار است با استفاده از این حادثه، موجب انفعال و عقب‌نشینی ایران شود.
دوم: جهش در توجه و حساسیت افکار عمومی ایران به‌ویژه آذری‌های غیرتمند به رویکردهای شیعه‌ستیزی سیستماتیک جمهوری آذربایجان و پیوندهای ضدایرانی دولت باکو با رژیم صهیونیستی به‌شدت موجب نگرانی باکو شده است. جمهوری آذربایجان تلاش دارد با اطلاق «کمپین ضد آذربایجانی» به این حساسیت افکار عمومی ایران، هرگونه جهاد تبیین درباره رویکرد دولت باکو در ایران، ممنوع و سانسور شود تا آن‌ها در میدان خالی، ایده‌های قومی را جلو ببرند. از این‌رو جای تعجب نیست که در بیانیه وزارت امورخارجه جمهوری آذربایجان، کمپین ضدآذربایجانی در ایران، عامل حادثه حمله مسلحانه قلمداد شده است!
سوم: در دو سال اخیر با آشکار شدن ابعاد رویکرد ضدایرانی دولت باکو ازجمله طرح ادعاهای ارضی علیه ایران از سوی الهام علی‌اف در موضوع به‌اصطلاح آذربایجان ج‌ن‌وب‌ی، پیوند با تکفیری‌ها و منافقین در آلبانی و طرح فتنه دالان تورانی ناتو، لابی دلاری و قومی باکو در ایران در پیشبرد اهداف باکو باوجود همه سرمایه‌گذاری‌ها، دچار استیصال و مشکل شده است. از این‌رو باکو تلاش می‌کند با سوءاستفاده از فضای به‌وجود آمده از این حادثه، لابی مذکور جان تازه‌ای بگیرد به‌ویژه اینکه جدیدترین مأموریت این لابی، مجاب کردن مقام‌های کشور به تمرکز صرف به مسیر جمهوری آذربایجان در دالان شمال – جنوب و بی‌توجهی به سه مسیر دیگر (آسیای مرکزی، دریای کاسپین و ارمنستان) است. توطئه‌ای که در صورت اجرا، موجب تحقق طرح «مایکل دورن» افسر سابق پنتاگون مبنی بر ضرورت مهار ایران و روسیه با استفاده از موقعیت ژئوپلتیکی جمهوری آذربایجان خواهد شد.
چهارم: موضع‌گیری برخی مقام‌های باکو در طرح ادعا علیه سپاه، ادعای تروریسم دولتی و یا موضوع تخلیه سفارت، بخشی از کارزار ضدایرانی محور غربی– عبری ازجمله پارلمان اروپا در تروریستی خواندن سپاه، سناریو ناکام فراخوانی سفرای اروپایی و القای ناتوانی ایران در تأمین امنیت اماکن دیپلماتیک در راستای طرح صهیونیستی مرگ با هزار ضربه چاقو است.
پنجم: باکو پس از ناکامی در اجرای دالان تورانی ناتو و انقطاع پیوندهای مردمی، فرهنگی و دینی ایران و جمهوری آذربایجان، حدود یک سال است به بهانه کرونا مرز زمینی خود را برای عبور شهروندان دو کشور بسته است. با وجود اینکه ایران بیش از ۱۰ سال است روادید را لغو کرده، اما باکو سال به سال بر محدودیت‌ها برای جلوگیری از مراودات مردمی دو کشور افزوده است. درواقع مراودات مردمی، کابوسی برای دولت باکو محسوب می‌شود و آن‌ها باوجود شعارهایشان تلاش می‌کنند از هر طریقی در این مراودات مانع ایجاد کنند. سیاه‌نمایی علیه فعالیت حسینیون نیز در این راستا صورت می‌گیرد.
ششم: موضوع گشایش سفارت باکو در رژیم صهیونیستی باوجود تبلیغات فراوان دولتی، در میان مردم جمهوری آذربایجان پذیرش عمومی ندارد، حتی انتقادهایی از درون حاکمیت در این خصوص وجود دارد. از این‌رو برای عادی کردن این اقدام ضدمردمی نیاز به تقویت پروپاگاندای سیاه است. مطلوب رژیم صهیونیستی آن است که همزمان با فعالیت سفارت باکو در تل‌آویو، سفارت باکو در تهران تعطیل یا فعالیتش محدود شود. ضمن اینکه کوبیدن بر این حادثه، موقعیت مناسبی برای فرافکنی و انحراف افکار عمومی از بروز فاجعه انسانی در قراباغ به دلیل مسدود کردن کریدور لاچین توسط باکو است که مصداق نقض امنیت ارامنه قراباغ و ارتکاب اقدام مجرمانه «به قحطی کشاندن اجباری مردم غیر نظامی» است که از منظر حقوق بین‌الملل، جنایت علیه بشریت محسوب می‌شود.
هفتم: اگرچه رژیم صهیونیستی سناریو ایجاد درگیری سخت میان ایران و جمهوری آذربایجان (اوکراینیزه کردن جمهوری آذربایجان) را در هر فرصتی دنبال می‌کند، اما این سناریو به دلایل مختلف سیاسی، ژئوپلتیکی، نظامی و منطقه‌ای، پیش از آنکه یک تهدید واقعی باشد بیشتر یک جوسازی روانی برای مقهور کردن برخی محافل در ایران است که از تدوام موضع مقتدرانه در قفقاز خودداری کنند. دلایل و انگیزه‌های دیگری نیز می‌توان به موارد فوق افزود، اما آنچه مشخص است اینکه باکو در پیشبرد منافع رژیم صهیونیستی از طریق حادثه حمله مسلحانه به سفارت عزم جدی دارد. بالطبع ایران با تأکید بر دوستی و برادری ناگسستنی مردم دو کشور، ضمن انجام وظایف حقوقی و اخلاقی خود در بررسی جوانب این اقدام مجرمانه که بر اساس نتایج اولیه فاقد ابعاد سیاسی، امنیتی یا تروریستی است، اجازه سوءاستفاده به جمهوری آذربایجان از این حادثه را نخواهد داد و تغییری در خطوط قرمز خود در قفقاز ایجاد نخواهد کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.