تحولات لبنان و فلسطین

عقربه‌ها، 14 و 16 دقیقه را نشان می‌دهند. خنجری که از آستین جهالت بیرون آمده برای جنایت به زمان زیادی نیاز ندارد. مجموعاً یک دقیقه و 30 ثانیه کافی است تا به چشم بر هم زدنی خودش را به قلب حجت‌الاسلام محمداصلانی برساند...

روز. داخلی.شهادت/ یک سال از حادثه تروریستی به دست عامل تکفیری در حرم مطهر رضوی گذشت

رمضان و تیغی که به زهرِ جهل آغشته شده؛ این صحنه، عجیب رنگ و بوی صبح نوزدهم رمضان را دارد. در این میان باید به جست‌وجوی نامی آشنا باشیم که تیغ در آستین پنهان کرده و مترصد یک فرصت است. «مرادی» نامی که با گذشت هزار و سه سال، تنها اسم کوچکش از «عبدالرحمن بن ملجم» به «عبداللطیف» تغییر یافته است.

«مرادی» چند روزی می‌شود خنجری را که تازه خریده به سنگ تحجر صیقل داده و به زهر جهل و جمود آغشته کرده است. عقربه‌ها دارند به ساعت 14 و 16 دقیقه سوم رمضانِ 1443 نزدیک می‌شوند. پس از ورود به حرم، خودش را به سرویس‌های بهداشتی می‌رساند و آبی به سروصورت می‌زند. می‌گویند چشم‌ها خیلی زود، درون آدم‌ها را برملا می‌کنند. کسی نمی‌داند، شاید چشم‌هایی که در آینه می‌بیند، تنها دیدگانی است که از زمان پاگذاشتن به داخل حرم، جرئت نگاه کردنش را دارد. حتماً نیز همین‌طور است، وگرنه چطور امکان دارد نگاهت به دیده زائران و خادمانِ روزه‌دار تلاقی کند و ندای «زیارت قبول» و «ملتمس دعاییم»، از چشم‌هایشان به گوشِ جانت سرازیر نشود؟

به جرم زیارت حجتِ خدا

«مرادی» اما فقط خودش را می‌بیند. خودش را که اکنون بیش از هر زمانی به ابن‌ملجمِ صبح نوزدهم رمضان شبیه شده است؛ به «ابن تیمیه» نیز شاید بیشتر. آخر دلبسته تفکر ابن‌تیمیه بود، کسی که در واقع ایده ساطوری کردن یک مسلمان دیگر را از لابه‌لای سطور کتاب‌های او فراگرفته بود. شیعیانی که باید به فتوای او کشته می‌شدند به این جرم که به زیارت حجت خدا آمده و طلب شفاعت در درگاه الهی از او دارند.

وعده‌های ابن‌تیمیه کار خودش را کرده است. دلخوش به همین وعده‌ها، دست به خنجر به صحنی پا می‌گذارد که به نامِ پیامبری نامیده شده که اساس دینش محبت بود و راه و رسمش بخشش و رحمت؛ صحن پیامبر اعظم(ص). مرادی اصلاً به این مسائل فکر نمی‌کند. در کمین کسی است که لباس پیغمبر پوشیده باشد تا اجر و ثواب بیشتری نصیب ببرد. یکی را می‌یابد ولی با خودش می‌گوید حالا که قرار است اوامرِ مرادم، ابن‌تیمیه را پیاده کنم و در بهشت همنشین او باشم چرا مقامات بالاتر نه؟! چرا به جای یک روحانی، چند تن از آن‌ها نه؟

چرایی انتخاب حرم برای جنایت

عقربه ساعت‌شمار حوالی ساعت 14 را نشان می‌دهد. این فکرها هم همین‌طور دارند در سر مرادی می‌چرخند و قوت و شتاب می‌گیرند. در این بین چشمش آن چیزی را که در پی آن بوده، می‌یابد. خودش پس از جنایت در بازجویی‌ها اذعان می‌کند محل جنایت را حرم انتخاب کرده چرا که حدس می‌زده رفت و آمد روحانیون در آنجا بیشتر باشد.

 سه روحانیِ فعال در گروه‌های جهادی حاشیه شهر مشهد برای هماهنگی‌ فعالیت‌های رمضانی، خودشان را به حرم رسانده‌اند. عقربه‌ها، 14 و 16 دقیقه را نشان می‌دهند. خنجری که از آستین جهالت بیرون آمده برای جنایت به زمان زیادی نیاز ندارد. مجموعاً یک دقیقه و 30 ثانیه کافی است تا به چشم بر هم زدنی خودش را به قلب حجت‌الاسلام محمداصلانی برساند، سینه حجت‌الاسلام محمد صادق دارایی را بشکافد و برای سیراب شدن، به جان حجت‌الاسلام محسن پاکدامن بیفتد.

سریع و بی‌رحم در 90 ثانیه

همه چیز همین‌قدر سریع و بی‌رحم اتفاق می‌افتد. سه روحانیِ روزه‌دار، بی‌رمق روی سنگفرش‌های داغ و آفتاب‌دیده می‌افتند. تیغی که در اولین ضربه و ناغافل خودش را به قلب حجت‌الاسلام اصلانی رسانده، کار خودش را کرده است. حجت‌الاسلام اصلانی که همین چند روز گذشته در یادمان‌های راهیان نور، از خدا طلب رسیدن به دو برادر شهیدش را کرده بود، خیلی زود به آرزویش می‌رسد. حجت‌الاسلام دارایی هم دو روز بعد اجابت دعای قنوتش را می‌گیرد. مرادی بیشتر از همان 90ثانیه مجال فرصت‌طلبی پیدا نمی‌کند. تقلای او برای به شهادت رساندن سومین روحانی که دست آخر نیز موفق به آن نمی‌شود از زبان تنها بازمانده این ماجرا یعنی حجت‌الاسلام پاکدامن این‌طور روایت می‌شود: «داشتیم به سمت ضلع باب‌الجواد(ع) می‌رفتیم. شهید دارایی نفر اول و شهید اصلانی نفر دوم بودند و نفر سوم من بودم که یک لحظه شهید اصلانی متوجه شد انگار یک نفر بخواهد جیب شهید دارایی را بزند و یا به او تنه بزند؛ آمد ببیند برای شهید دارایی چه اتفاقی افتاده، فکر کردیم مثلاً کسی جیب ایشان را زده اما دیدیم مثل کسی است که کمر ایشان را گرفته. تا دیدم طرف چاقوی پر خونی را آورد و شهید اصلانی گفت چی شد، چاقو را به سمت شهید اصلانی آورد و بعد که آمد به شاهرگ من بزند چاقو در دو سانتی شاهرگ من به کتفم گیر کرد و به طرف بازو و روی شانه‌ام فرو رفت.

همان‌طور که فرار می‌کردم کفش و عمامه‌ام افتاد. هر چه دفاع می‌کردم و یا حسین(ع) می‌گفتم او عصبانی‌تر می‌شد. شاید در یک دقیقه ۲۰ضربه به من زد به‌طوری‌که برای زخم دستم ۶ساعت و نیم در اتاق عمل بودم، ضربه آخری که زد تا کار را تمام کند به زیر بغلم گیر کرد، چون دور زدم تا نتواند چاقو بزند. در لحظه آخر فقط یک یا امام رضا(ع) گفتم و در همان لحظه دستش را برداشت و ۸متر عقب رفت و صدای یک نفر آمد که برو کار را تمام کردی، کشتی جوان مردم را، برو شاهرگش را زدی.

امام رضا(ع) کمک کرد و ضارب دیگر طرف من نیامد. اگر خداوند متعال مقدر کرده باشد ما را از این دنیا ببرد که بهترین سفر، سفر شهادت است و خداوند در آیات و روایات آورده چه مرگی بالاتر از شهادت؛ بنابراین بهترین مزد را به این دو شهید روحانی داده و در مقدرات آن‌ها شهادت بوده آن هم به دست خبیث‌ترین افراد، وهابیت و تکفیری لعین و در بهترین مکان و در بهترین زمان و حالت که تشنگی و روزه‌داری بوده است».

یادآور جنایت انفجار در عاشورای 1373

ضارب در همان دقایق اول جنایت دستگیر شده است، فیلم‌ها و روایت از این ماجرا اما به سرعت در حال دست به دست شدن در فضای مجازی است. با درک این فضا و حساسیت افکار عمومی به قلب تپنده ایران یعنی حرم امام رضا(ع)، روابط عمومی آستان قدس رضوی اطلاعیه‌ای صادر می‌کند و ماجرا را شرح می‌دهد تا راه را بر شایعات و اخبار دروغ ببندد: «همزمان با سومین روز ماه مبارک رمضان، ساعتی پیش سه طلبه حاضر در صحن پیامبر اعظم(ص) با فردی که هویت آن در دست بررسی است با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفتند. با هوشیاری زائران و تلاش عوامل انتظامات و یگان حفاظت حرم مطهر، ضارب بلافاصله بازداشت و تحویل مقامات انتظامی شد و مصدومان به سرعت به بیمارستان منتقل شدند. آستان قدس رضوی ضمن محکومیت این تعرض به ساحت مقدس حضرت رضا(ع) و روحانیت معزز، موضوع را تا حصول نتیجه و شناسایی عوامل پیگیری خواهد کرد و گزارش آن را متعاقباً به اطلاع مردم عزیز خواهد رساند».

تکلیف ماجرا خیلی سریع روشن شد. جانیِ جاهل خیلی زود به جنایتش اعتراف کرد و گفت این جنایت را شخصاً و متأثر از افکار ابن‌تیمیه و وهابیت انجام داده است. چند ماه بعد هم با روشن شدن همه وجوه ماجرا و پذیرفتن اینکه خلاف سیره پیامبر(ص) و صحابه عمل کرده، پای چوبه دار رفت.

به هر ترتیب سال 1401، از خیلی جهات خاطره تلخ انفجار تروریستی حرم مطهر رضوی در سال 1373 را در یاد و خاطره‌ها زنده کرد. هم ماجرای به شهادت رساندن این دو روحانی در ماه رمضان و هم حادثه تروریستی شاهچراغ(ع). زنده شدن یاد همین خاطرات بود که سبب شد پیکر هر دو شهید این حادثه در صحن جمهوری حرم مطهررضوی، در کنار شهدای انفجار تروریستی حرم مطهر رضوی در سال ۱۳۷۳ به خاک سپرده شود.

خبرنگار: محسن فاطمی‌نژاد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.