به گزارش قدس آنلاین: حجتالاسلام احمد عابدی، استاد سطح عالی حوزه و دانشگاه؛ درباره زمانه به امامت رسیدن علی بن موسی الرضا(ع) و نقش آن امام برای حفظ شیعیان توضیح میدهد.
مسائل فکری و فلسفی جهان اسلام در دوران امامت امام رضا(ع)
در اواخر قرن دوم هجری و ابتدای قرن سوم، همزمان با امامت امام هشتم(ع) چند مسئله در جهان اسلام و خصوصاً در میان ایران و ایرانیان رخ داده بود. ابتدا علومی که از غرب یا از یونان باستان در عالم اسلام منتشر شد، مربوط به زمان امام هشتم(ع) است. افرادی مثل حنینبن اسحاق (دانشمند مترجم و پزشک مسیحی نسطوری قرن نهم میلادی) یا یعقوببن اسحاق کندی معروف به فیلسوف عرب، در زمان امام رضا(ع) افکار و اندیشههای فلسفه یونان باستان را به زبان عربی و سریانی ترجمه کردند. این کار سبب شد تفکراتی درباره خدا و توحید نه به آنگونه که پیامبر(ص) میگوید بلکه آن گونه که غرب میاندیشد، در جامعه اسلامی منتشر شود. به بیانی دیگر خداشناسی غیر دینی در جامعه رخ داد.
از طرف دیگر مسیحیان و یهودیان در جامعه اسلامی نفوذ پیدا کردند. اولین آیه انجیل یوحنا که چهارمین انجیل مسیحیان است، این است (در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. کلمه نزد خدا بود.) این عبارات انجیل یوحنا از غرب و از تفکرات افلاطونی گرفته شده بود و در کتاب مقدس مسیحیان آمده بود. این حرف به عربی و فارسی ترجمه شد و به دست مسلمانان رسید. مسلمانان در برابر آن موضعگیریهای مختلفی داشتند. برخی از مسلمانان همین حرفهای غربی را با رنگ و لعاب مسلمانی در جامعه پخش کردند. برخی از مسلمانان به نام اشعری مذهب گفتند قرآن کتاب خداست و قبل از خلقت آسمان و زمین هم بوده است. نصف دیگری از اهل سنت معتزلی شدند و گفتند قرآن آن موقعی که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، توسط خداوند تلفظ شد و پیشتر خداوند این چیزها را نگفته بود.
جنگ بین سنیهای اشعری و معتزلی، بین آنها که میگفتند قرآن حادث است و قدیمی است رخ داد. تنها در خراسان بیش از ۱۰۰هزار مسلمان کشته شد. همین مسئله کافی بود که اساس اسلام را به باد بدهد و همه زحمات پیامبر اکرم(ص) و هفت امام پیشین نابود شود. امام هشتم(ع) در چنین شرایطی رهبری و امامت شیعه را به عهده گرفت.
مشغول کردن مردم به مسائل فرعی، سیاست هارون و مأمون
نکته دوم سیاست هارون الرشید بود. هارونالرشید و مأمون با سیاست خود علما و دانشمندان را به بحثهای غیر ضروری متوجه کرده و مردم را از مسائل اصلی دور میکردند. خلفای عباسی علمای زیادی را دعوت کرده و جوایزی را برای آنها در نظر میگرفتند تا به طور نمونه درباره کلمه کم ارزشی مانند شتر بحث کنند و به دنبال ریشه آن باشند اما هرگز بحث نمیکردند که خدا چیست و چگونه است. یعنی علم به چیزهای غیرضروری موجه شده و مسائل اصلی فراموش شده بود.
در زبان فارسی ضربالمثلی است که میگوید بعضی از افراد چیزهای جزیی و کوچک را پیدا میکنند و چیزهای بزرگ را فراموش میکنند و گم میکنند. مسئله فساد، فحشا و منکرات هم در زمان امام هشتم(ع) اینگونه بود. تنها در یک عروسی بیش از ۴میلیون شمع روشن شد. در همان عروسی به هر میهمان سیب طلا یا انار طلایی هدیه داده میشد. داخل هر سیب یا انار طلا سند و قباله یک شهر یا روستا وجود داشت. فحشا و منکرات هم به قدری زیاد بود که تنها بخش کوتاهی از آن را ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین بن محمد اموی قرشی در کتاب الاغانی منعکس و بیان کرده است.
توحید و خداشناسی مضمون پرتکرار سخنان ثامن الحجج(ع)
امام هشتم(ع) در این شرایط امامت را به عهده گرفت و تلاش میکرد شیعه و دین اسلام را به صورت مطلق حفظ کند. شاید تنها امامی که بیشتر از همه امامان سخنان عقلی و فلسفی دارد، امام هشتم(ع) باشد زیرا در زمان این امام افکار یونان به زبان عربی ترجمه شده بودند. بیشترین سخنان امام رضا(ع) درباره توحید و خداشناسی است آنچنان که بیشترین سخنان امامان پنجم و ششم(ع) درباره فقه و مسائل احکام است. در زمان آن دو امام، امامان سنی به مسائل فقهی روی آورده بودند و ائمه ما هم فقه خالص و اسلام ناب را بیان کردند. در زمان امام هشتم(ع) مسئله این نبود که وضو را چگونه بگیریم، مسئله این بود که خدا جسم است یا نیست؟ خدا را میشود با چشم سر دید یا خدا قابل دیدن نیست؟ آیا چیزی که قابل دیدن نیست، قابل اثبات هست یا نه؟ خدا چگونه شبهای جمعه از آسمان بالا به آسمان دنیا میآید؟
وقتی به احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی معروف به ابن تیمیه (عالم سلفی و ظاهرگرا) در شهر دمشق گفتند چگونه خداوند از آسمان به پایین میآید؟ روی منبر که نشسته بود، از پلههای منبر پایین آمد و گفت خدا اینطوری میآید پایین. دوباره از پلههای منبر بالا رفت و گفت خدا صبح که میشود، اینطوری بالا میرود. وقتی که بالای منبر نشست، گفت خداوند اینطور که من بالای منبر نشستم، روی عرش مینشیند و وقتی که درباره خدا از او سؤال کردند، گفت تنها شما درباره لحیه (ریش) خدا از من سؤال نپرسید، درباره هر چیز دیگری که بپرسید من جواب میدهم. یعنی خدا دست، پا، چشم و گوش دارد.
اولین کار امام رضا(ع) این بود که به مسلمانان یاد بدهد که خدا جسم و مادی نیست. خدا وجود دارد و آن چیزهایی که با چشم دیده نمیشوند، بسیار بیشتر از آن چیزهایی هستند که ما تصورش را کردهایم. همه فرشتگان خدا مجرد هستند و مادی نیستند. عرش و لوح و قلم مجرد هستند. این سخن امام هشتم(ع) خداشناسی را به شیعه و اهل سنت یاد داد تا ما بدانیم خدایی که میپرستیم، رنگ و بوی ماده ندارد و قابل لمس نیست.
راهی که امام رضا(ع) در برابر هجوم فرهنگی و موج فساد در پیش گرفت
دومین مطلبی که امام رضا(ع) در سخنان و پاسخهایش به سؤالات روی آن تأکید میکرد، قرآن بود. احمد حنبل، یکی از فقهای چهارگانه اهل سنت و از محدثان آنها میگفت که قرآن قدیم است و جان خودم را سر این مسئله میگذارم. او به زندان رفت و ۱۰۰هزار انسان کشته شدند. امام رضا(ع) به شیعیان یاد داد که بگویید قرآن حادث است اما مخلوق نیست. گاهی کلمه مخلوق به معنی مکذوب به کار میرود. قرآن حادث است یعنی در آن موقعی که قرآن بر پیامبر اکرم(ص) نازل میشد، خداوند متعال این کلمات را گفته است.
امام هشتم(ع) برای مقابله با سیاستهایی که هارون و مأمون در پیش گرفته بودند تا علما را به مباحث غیر ضروری متوجه کنند و آنها را از مسائل اصلی دور نگه دارند، گاهی لباس غیر مسلمانی میپوشید، به جمع یهودیان و مسیحیان میرفت و با آنها بحث میکرد. فراوان میشد که اسقفها و کشیشها به خدمت امام رضا(ع) میآمدند و امام هشتم(ع) با استفاده از مطالب آمده در کتابهای مسیحیان و یهودیان، علیه آنها دلیل میآورد و حقانیت دین اسلام را اثبات میکرد. این امام بزرگوار میخواست بگوید این ضرورت ما نیست که درباره یک کلمه بحث کنیم و مثلا بفهمیم که ریشه کلمه شتر یا جمل چه بوده اما این ضرورت ما است که ببینیم ادیان دیگر چه میگویند و دین مقدس اسلام چه میگوید؟ نظر مسیحی و یهودی درباره انسان چیست؟ نظر قرآن و پیامبر اکرم در این باره چیست؟ نگاه یهودی و مسیحی به زن چیست و چقدر زن را تحقیر میکند؟ نگاه قرآن و اهل بیت(ع) به خانواده و همسر چگونه است؟
امام هشتم(ع) درباره هجوم فرهنگی و فسق و فجور هم کارهای زیادی کردند. ایشان به کنیزانی که به مجلس امین میرفتند و فسق و فجور انجام میدادند، فرمود اگر سید هستید، بدانید اگر سیدی تصور کند از انسان دیگری بالاتر است، به زمین خورده است. اگر من که امام هستم، تصور بکنم به خاطر آنکه امام هستم بر شما ترجیح و برتری دارم، دیگر امام نخواهم بود. تنها و تنها ملاک برتری هر انسانی نسبت به انسان دیگر، عمل صالح است. هر کس با تقواتر و با خداتر است، بر دیگران ترجیح دارد. چه سید باشد و چه غیر سید.
ما به سادات احترام میگذاریم و وظیفه داریم که این کار را انجام بدهیم. مبادا سادات تصور بکنند که چون دیگران به ما احترام میگذارند، ملاک نفس زاده پیامبر بودن است.
امام هشتم(ع) در حدیثی میفرمایند من خودم را با شما مقایسه نمیکنم، مگر در عمل. این سخن چنان بر روی افرادی که کارشان فسق و فجور بود، اثر گذاشت که آنها به سجده افتادند و توبه کردند.
توحید عبادی، سازوکار توسل به امام رضا(ع)
یک بحث مهم در امامت و نبوت، مسئله توحید عبادی است، چیزی که متأسفانه بسیار بسیار کم به گوش ما میخورد. اولین حرف پیامبر(ص) این نبود که به مردم بگوید خدایی وجود دارد. اولین حرف پیامبر(ص) این نبود که خدا قادر است. اولین سخن پیامبر این بود که« قولوا لا اله الله تفلحوا». معنای کلمه لا اله الله این است که عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد. یعنی اولین حرف پیامبر(ص) این است که بگویید عبادت، سر خم کردن و به خاک افتادن مخصوص ذات مقدس خدا است. قرآن کریم درباره پیامبرانی که نام مبارکشان را ذکر کرده است، این کلمه را تکرار میکند.
اصلیترین و اولین حرف همه پیامبران پرستش خدا است. نفس سر خم کردن و به خاک افتادن عبادت نیست. همه ما شنیدهایم که سجده برای غیر خدا جایز نیست. از طرف دیگر همه شنیدهاید که حضرت یعقوب در برابر یوسف به خاک افتاد. فرشتگان خدا هم آدم را سجده کردند.
نفس سر خم کردن و به خاک افتادن در برابر کسی به معنای سجده کردن نیست. سجده این است که انسان معتقد باشد کسی که در برابر او کرنش میکند و ابرو به خاک میمالد، خالق و رازق اوست. موت، حیات، سعادت و شقاوتش به دست او است.
حضرت معصومه(س) و امام هشتم(ع) خالق و رازق ما نیستند بنابراین کسی که در پای حرم آنها به خاک میفتد، سجده نکرده است. خداوند خالق و رازق ما است. سعادت و شقاوت ما به دست او است.
امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) بندگان صالح خدا و مقربان درگاه الهی هستند. در واقع ما نباید بگوییم که ای حضرت معصومه مریضیام را شفا بده. بهتر است بگوییم خدایا به برکت این حضرت معصومه مریضیام را شفا بده یعنی شفای مریض را از خدا میخواهیم. گرچه حضرت معصومه(س) و امام هشتم(ع) میتوانند خیلی از کارها را انجام بدهند اما ما باید همه چیز را از خدا بخواهیم.
ما در دعای توسل میگوییم: یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّه... ای آبرومند نزد خدا برای ما نزد خدا شفاعت کن. این یعنی خداوند به واسطه معصومان برکت را بدهد. کار اصلی امامان(ع) خصوصا امام هشتم(ع) این بود که توحید عبادی را در میان مردم رواج بدهند.
فراوان درباره امام هشتم(ع) این جمله ذکر شده است که امام رضا(ع) از همه بیشتر اهل ذکر خدا بود. یعنی خوب است و ثواب دارد که ما بگوییم یا علی و یا امام رضا(ع) اما باید بیش از آنکه بگوییم یا علی، بگوییم یا الله. بیشترین توجه باید به سوی خدا باشد. امامان(ع) در جهت توجه دادن به سوی خدا هستند. آنها هر چه دارند، به برکت دعا دارند بنابراین اولین بار باید توسل به خدا باشد.
حضرت امام خمینی(ره) در کتابهای خود این حدیث را فراوان نقل میکرده است که انسان با عبادت و با واجبات و مستحبات به جایی میرسد که چشمش میشود چشم خدا، گوشش میشود گوش خدا یعنی دیدن و شنیدنش دیدن و شنیدن خدایی است. پیامبر(ص) نیز در روایتی درباره امام هشتم(ع) فرموده است: «علی فرزند من است که نور خدا میبیند و به تفهیم الهی میشنود و بر پایه حکمت او سخن میگوید، او راه راست میپوید و به خطا نمیرود، دانشمندی است که علمش به جهل نمیگراید و لبریز از بردباری و دانش گردیده است». امام هشتم(ع) لبریز از بردباری و دانش است.
نظر شما