یکی از روزهای سرد دی ماه ۱۳۷۹ بود. من یکی دو سال بود که به صورت حقالتألیف با سرویس ادب و هنر روزنامه «قدس» کار میکردم. آن زمان گفتوگوهایی با بعضی از چهرههای مطرح ادبیات در حوزه بزرگسال و همچنین کودک و نوجوان گرفته بودم. یکی از کسانی که به ذهنم رسید با او گفتوگو بگیرم احمدرضا احمدی بود. یادم است با دوستانم در سرویس از تصمیمم گفتم، بیشتر به شوخی گرفتند ولی در عین حال قول دادند اگر من توانستم با احمدرضا احمدی گفتوگویی بگیرم به محض گرفتن گفتوگو آن را چاپ کنند و دو برابر به من حقالتألیف بدهند. همان روزهایی بود که احمدرضا احمدی کتاب «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» را در نشر ماهریز زیر چاپ داشت و چند کتاب قصه هم برای کودکان. خلاصه دست به کار شدم و شماره منزل استاد را پیدا کردم. استاد ناخوش احوال بود به گمانم سرما خورده بود، برای همین عذرخواهی کرد. من اما جوانی بودم در شروع راه روزنامهنگاری و دوست داشتم با آدمهای مطرح گفتوگو بگیرم برای همین از استاد خواستم تا مشخص کند دوباره چه زمانی تماس بگیرم. یک نوبت دیگر با منزل استاد تماس گرفتم و سرانجام توانستم گفتوگویم را بگیرم؛ سر از پا نمیشناختم چون توانسته بودم به آنچه میخواهم برسم.
گفتوگویم در دو بخش چاپ شد؛ بخش اول درباره شعر موج و چگونگی شکلگیری آن بود که جریان آن با انتشار مجموعه شعر «طرح» توسط احمدرضا احمدی در سال ۱۳۴۱ اعلام موجودیت کرد. قسمت دوم درباره آشنایی او با چهرههای مطرح شعر معاصر از جمله سهراب، فروغ و دیگران بود. او برایم از نخستین برخوردش با بزرگان ادبیات گفت.
یکی از پرسشهایم درباره نقد بود و او گفته بود: «من حتی چیزهایی را که راجع به خودم نوشته میشود را نمیخوانم. سرم به کار خودم است. به طبیعت توجه دارم، برای من درخت و گیاه و آدم اهمیت بیشتری دارد تا اینکه خواسته باشم نقدها را بخوانم. چون من همیشه گفتهام نقد یک کار بیمعنی است! کاری که تمام شده است را نقد و بررسی میکند. این مثل یک کوه آتشفشان است که ذوب و بعد سنگ شده و شما دیگر نمیتوانید بگویید چرا این سنگ این شکلی یا آن شکلی است. نقد یک شغل است در کنار ادبیات». اصلاً تیتر آن گفتوگو را زدم «منتقدان هنرمندان شکست خوردهاند» و احمدرضا احمدی دستکم در آن روزگار اعتقاد داشت منتقدان به شاعران کمک نمیکنند و نمیدانم تا پایان عمر بر همین اعتقاد بود یا نه!
در آن مصاحبه استاد حرفهایش را این گونه تمام کرد: «امید به اینکه سالم باشید و با امید به خدا من هم سالم باشم و بتوانم باز هم کار بکنم». حالا پس از گذشت ۲۲سال، دیروز خبر آمد احمدرضا احمدی با آن روح زلال و سرشار از نوشتن، زندگی را بدرود گفته است. اگرچه او رفته اما از او آثار فراوانی به جای مانده است. روزگار ما این بخت را به او داد که هم صدا و تصویرهای باکیفیت از او داشته باشیم و هم آثار فراوانی در قالب کتاب برای آیندگان بماند.
![یادی از «احمدرضا احمدی» و مرور یک گفتوگوی ۲۲ساله با شاعر/ هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود](https://media.qudsonline.ir/d/2023/07/12/3/1219397.jpg?ts=1689143387000)
نظر شما