فرهاد کریمی؛ رئیس پیشین پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و عضو فعلی این پژوهشگاه می گوید: نقش مدیر در موفقیتهای هر سازمان، قابل انکار نیست.کارکردهای مدیریت در سازمانهای بزرگ و پیچیده مثل وزارت آموزش و پرورش که یک ابَر سازمان در مقیاس ملی است با سازمانها و وزارتخانههای کوچک، اصلاً قابل قیاس نیست چون مدیریت در آموزش و پرورش به اقتضای ماهیت آن، ذوابعاد و چندوجهی است و به اصطلاح به مدیریت ۳۶۰ درجه و کامل نیاز دارد.
جای شگفتی است که سازمان برنامه و بودجه، سازمان اداری و استخدامی، مجلس شورای اسلامی و بدنه دولت در نوع مواجهه با وزارت بسیار بزرگ آموزش و پرورش و تعیین ساختار، قواعد سازمانی و الگوی رویارویی با آن، آموزش و پرورش را با وزارت خانههای کوچکی که حداکثر ۱۰۰۰ نفر پرسنل دارند، همسان میبینند و به عنوان مثال همان ساختار ۵ معاونتی را که برای آن وزارتخانههای کوچک مناسب است برای آموزش و پرورش هم تجویز و با فشار، آن ساختار معیوب و ناقص را عملیاتی میکنند!
وی ادامه می دهد:ابعاد و اندازه وزارت آموزش و پرورش، از نظر کمّی و وسعت عملیات، حجم وظایف، منابع انسانی، موسسات تحت پوشش، شمولیت کشوری، پراکندگی و گستردگی ادارات تابعه آن و استقرار مدارس تا منتهیالیه مرزهای کشور، حجم و تعدد اعجابآور مخاطبان و بهره برداران از نوآموزان مهدهای کودک گرفته تا دانشآموزان دبیرستانی، هنرستانها، کاردانش، سمپاد، استثنایی و راه دور و ... به اندازه نصف همه وزارتخانهها، دستگاهها، سازمانهای اجرایی کل کشور است اما نوع برخورد ارکان حاکمیت با این کلان وزارت، در حد و اندازه آن نیست؛ همین موضوع هم سبب شد رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با معلمان و مسئولان آموزش و پرورش، بیسابقهترین انتقادها نسبت به نوع مواجهه دولت و مجلس با مقوله تعلیم و تربیت را مطرح کنند.
از سوی دیگر، ابعاد کیفی آموزش و پرورش هم در جای خود بسیار مهم است و همه اذعان دارند که آموزش و پرورش با آینده کشور و آحاد ملت، ساختن انسان، تربیت نسل جدید، انتقال فرهنگ و ارزشهای جامعه، آموختن سبک تفکر و زندگی و تعامل اجتماعی سروکار دارد. طبیعی است با این اوصاف لازم است بهترین فکرها و چهرهها برای آموزش و پرورش برنامهریزی و آن را مدیریت کنند و نابترین تلاشهای مدیریتی و بیشترین بودجهها و امکانات سختافزاری و نرمافزاری کشور به ارتقای کیفیت همهجانبه آموزش و پرورش اختصاص یابد.
تصور میکنند آموزش و پرورش دم دستی است
رئیس پیشین پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش می گوید: به نظر میرسد در مورد کلیت آموزش و پرورش با نوعی بیماری بومی مواجه هستیم که خاص آموزش و پرورش است و همان نادیدهانگاری، کوچکانگاری و کم اهمیت شمردن امر آموزش و پرورش است. سالهاست که بخش کارشناسی و مجرب آموزش و پرورش، در محافل علمی و کارشناسی متعدد به این عارضه اشاره کرده و نمودهای زشت آن را برشمرده و پیامدهای زیان بار آن را نشان دادهاند.
این بیماری ناشی از نوعی دیدگاه و تلقی نامناسب از پدیده مهم تعلیم وتربیت است و شامل افرادی میشود که در درون آموزش و پرورش و در بیرون به این وزارتخانه مرتبط هستند علاوه بر بخشهایی از مجلس و دولت، خود اهالی آموزش و پرورش هم به نوعی با این دیدگاه نادرست خو گرفته و به طور ناخودآگاه بر اساس آن عمل و تصور میکنند آموزش و پرورش، امر دم دستی است و لازم نیست برای ارتقاء آن مایه گذاشت!
اگر قرار است مسائل آموزش و پرورش حل شود ابتدا باید دیدگاهها و نگاهها به آموزش و پرورش اصلاح شود و آموزش و پرورش بر اساس وزن واقعی خود دیده شود، این چیزی که ما امروز از وزن آموزش و پرورش نزد ارکان حاکمیت میبینیم، یک دهم وزن واقعی آن است.
به گفته وی انتخاب وزیر برای آموزش و پرورش نیز تا حدودی در همین قیاس نادرست (مشابه انگاشتن وزارت آموزش و پرورش با یک وزارتخانه کوچک و دمدستی پنداشتن آموزش و پرورش ) ریشه دارد و گاهی در معرفی، انتخاب وزیر و رای اعتماد، به گونهای عمل شده که انگار توافق نانوشتهای برای تداوم غفلت بیمارگونه و مداوم نسبت به آموزش و پرورش در جریان بوده است.
ورشکستگی مدارس
بدون تعارف باید گفت الگوی حکمرانی کشور در حوزه تربیت ـ بیتوجهی و کوچکانگاری امر تربیت و دمدستی دیدن آن ـ ناکارآمد بوده و بحران کنونی در ورشکستگی مدارس ریشه در این الگوی دارد.
نادیدهگرفتن آموزش و پرورش، به ویژگی بیشتر دولتها تبدیل شده و گویی وزارت آموزش و پرورش همچون فرزندی ناتنی باید در همه دولتها به حداقلها از نظر اختصاص وجهه و ماموریت، اختصاص شأن و اعتبار، تأمین منابع مالی و ...رضایت دهد و دم بر نیاورد!
ناپایداری مدیریت و نبود الگوی حکمرانی
عضو پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ادامه می دهد: شاید بتوان گفت مهمترین آسیب آموزش و پرورش در ۲۰ سال اخیر، نبود ثبات و ناپایداری مدیریت و فقدان الگوی شایسته حکمرانی بوده است. متاسفانه برکناری وزیر آموزش و پرورش، استعفا یا استیضاح وی یکی از شایعترین رویدادهای وزارت آموزش و پرورش در طول ۲۰ سال اخیر بوده که مهمترین ضربهها را به پیکر نیمهجان ثبات مدیریت در آموزش و پرورش زده است.
برخی تبعات ناپایداری مدیریتی آموزش و پرورش
وی در خصوص مهمترین آسیبهای ناپایداری مدیریتی در آموزش و پرورش گفت: پس از انتصاب وزیر جدید و در بعد محتوای فعالیتها و برنامهها و در راستای اینکه وزیر باید چند کار اساسی به نام خودش و تیم جدید انجام دهد و به اصطلاح ویترین جذابی داشته باشد، سیل دیدگاهها و ایدههای یکشبه و معمولاً بدون پشتوانه پژوهشی و کارشناسی در قالب برنامه اما معمولاً عاری از هرنوع تحلیل جدی و فارغ از هرنوع چارچوب استوار برنامهریزی با شتاب بسیار و پس از تصویب نصفه و نیمه در شورای معاونان وزارتخانه تصویب و به استانها، مناطق و مدارس سرازیر شده و اجرایی شدن آن ها مورد پیگیری قرار میگیرد!
توقف تمام برنامههای مصوب وزیر قبلی
در همین بین، پیگیری اجرای همه برنامههای مصوب وزیر قبلی که برای تولید و به بار نشستن آن ها زحمات زیادی صرف شده بود و بارها نامه پیگیری اجرای آن ها از ستاد وزارت به استانها و مناطق ابلاغ شده بود، از دستور کار خارج و از اولویت تخصیص بودجه حذف میشود.
در بعد نیروی انسانی پس از تعیین وزیر جدید، تغییر همه معاونان وزیر و روسای سازمانها، در گام بعد مدیران کل ستاد و استانها و روسای مراکز تغییر که در نهایت موجی از تغییرات از ادارات مناطق تا کف مدرسه را به دنبال خواهد داشت و منابع انسانی سازمان را دچار سرگیجه سازمانی خواهد کرد.
بی انگیزه شدن نیروها
در اثر مواجه شدن مکرر منابع انسانی با برنامههای جدید وزیر و ناتمام ماندن برنامههای قبلی و تلانبار شدن و گرانباری برنامهها، نیروها دچار فرسایش و خستگی روانی و شناختی شده و با توجه به تجارب ناموفق قبلی، تمایل به مشارکت در اجرای طرحها و برنامههای جدید را از دست می دهند و طرحها و برنامههای جدید از حیّز انتفاع ساقط میشوند!
در چنین شرایطی، توقع بهبود کیفیت آموزش و پرورش امری نارواست مسائلی از این قبیل سبب شده که آموزش و پرورش ما هنوز نتواند مسئلههای مهم و حیاتی خود را شناسایی و حل کند.
ما هنوز نتوانستهایم دو چالش اساسی کیفیت آموزش و عدالت آموزشی را حل کنیم و متاسفانه هر سال به حجم و ضخامت مسئلههایمان افزوده میشود.
پس از ۲۷ سال حضور آموزش و پرورش ایران در مطالعات بینالمللی تیمز و پرلز و مواجه شدن مکرر با آسیبهای بسیار جدی نظام آموزشی در کف مدرسه، کسب نمره زیر میانگین جهانی در همه دورههای مطالعات و افت شدید عملکرد دروس ریاضی، علوم و خواندن به خصوص در ۱۰ سال اخیر و عملکرد نامناسب در اغلب متغیرهای زمینهای موثر بر عملکرد آموزشی این دروس در بعد مدرسه و معلمان، چرا هنوز نتوانستهایم مسئله را حل کنیم؟!
چرا سیستم مدیریت آموزش و پرورش و حتی حکمرانی کلان آموزشی از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی،کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و شورای عالی آموزش و پرورش در برایر اینهمه عملکرد بسیار ضعیف، کرخت شده و واکنش مناسب نشان نمیدهد؟
وی در پاسخ به اینکه برای انتخاب وزیر آموزش و پرورش ملاک و شاخصهای مشخصی وجود دارد، می گوید: برای انتخاب وزرا و شرایط احراز وزیر، متاسفانه قانون یا مصوبه خاصی وجود ندارد. برای انتخاب یک کارشناس در ستاد وزارت یا استان، شرایط احراز مصوب و قانونی وجود دارد اما در مورد وزرا چنین چیزی نیست.
مهمترین معیار انتخاب وزیر باید این شرط باشد که کاندیدای وزارت آموزش و پرورش، علاوه بر صلاحیتهای عمومی و توان مدیریتی، در امر تعلیم و تربیت مدرسهای و فرایندهای مرتبط با آن سرآمد و مجرب باشد و بر اساس شواهد متقن بتواند وزارت آموزش و پرورش را به نحو شایسته و در مسیر تحقق هدفهای سازمانی با رعایت کارآیی و اثربخشی مدیریت کند.
شایسته است کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مورد شرایط کلی احراز وزارت با همکاری دولت، مصوبهای داشته باشد و بخشهای فنی در انتخاب وزرای آموزش و پرورش مشارکت موثر داده شوند. تجربه نشان داده بخشهای وابسته به دولت نمیتوانند درباره حیطه معلمی به خوبی تصمیمگیری کنند. پیشنهاد این است که از سازوکارهای سازمان نظام معلمی در این خصوص استفاده شود.
ناپایداری مدیریت در آموزش و پرورش سبب آسیبهای بسیاری شده است و همین مسئله موجب ناکارآمدی بسیار جدی در تحقق اهداف اصلی نظام آموزشی،کاهش کیفیت و عدالت آموزشی، جذب معلمان توانمند، توانمندسازی معلمان و تضعیف مدارس دولتی شده است.
نظر شما