به گزارش قدس آنلاین از سویی میهمانان دعوت شده در محاصره قرار گرفتند و مجبور به استقرار در بیابانی شدند که هدف آنان این محل نبوده است. بیابانی که دست کسی به آنها نرسد و هیچ روستا و آبادی در آن نباشد که اگر اتفاق افتاد، کسی نتواند بدانجا دسترسی داشته باشد، از سوی دیگر، این کاروانی که با خانواده به این منطقه آمدهاند، به منظور پذیرش دعوت آمدهاند، نه جنگ و قتال، امام برای نشان دادن مدارک پذیرش دعوت، بار یک شتر دعوت نامه به همراه آورد، حتی امام برای راستی آزمایی نماینده اش را به کوفه فرستاده بود، این مردم ، بعد از نامه های ارسالی و نمایندگان اعزامی همراه با بیعت با امام، یکبار دیگر با مسلم بن عقیل نماینده اعزامی امام بیعت کردند، به اندازه ای از مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام، حمایت کردند که حضرت مسلم، گزارش بیعت این جمعیت را برای امام ارسال داشت، از طرفی امام(ع) با جمعیتی طرف است که همپیمان او بودند و بر اساس پیمانی به سوی آنان آمده است؛ مردمی که بیشترین نامه دعوت را فرستاده بودند و امام (ع) بر اساس کثرت نامه دریافتی از مردم کوفه ، راه خود را انتخاب کرده بود.
اگر هر جمعیتی یک بار بیعت میکنند و به آن وفادار میمانند، مردم کوفه دو بار با امام حسین فرزند رسول خدا که هرروز به پیامبری اش شهادت می دهند، بیعت کردند.
بار اول وقتی به امام(ع) دعوتنامه میفرستادند و او را دعوت میکردند. محتوای نامه، بیعت با امام(ع) بود و وقتی مسلم بن عقیل به نمایندگی از امام حسین (ع) به کوفه آمد، با او برای امام بیعت کردند.
اما این مردم دو مرتبه بیعت شکستند، یک بار با تنها گذاشتن مسلم بن عقیل که منجر به شهادت مسلم شد. بار دوم هنگامی بود که ابن زیاد از کوفه لشکری به فرماندهی ابن سعد راه انداخت، دعوت کنندگان و بیعتکنندگان دیروز، بیعت خود را شکستند و به جای همراهی با امامی که او را دعوت کرده بودند و بیعت کردند، وارد لشکری شدند که با آن لشکر جنگی نابرابر به امام تحمیل شده بود.
این مردم بیعتشکن در سرزمینی لشکر کشیدند که مهمانشان بدون امکانات و آمادگی جنگی، به اجبار در آن منطقه مستقر شده بود.
این مردم پیمان شکن و بدعهد، به جای پذیرایی از مهمان خود، لشکری نابرابر که آمار آن را تا ۳۰ هزار نفر نوشته اند ، در مقابل تعداد اندک مهمان آراستند و آماده رزم کردند، دشمن در روز نهم محرم، رسماً اعلام جنگ کرد و امام(ع) یک شب را مهلت گرفته است. از سوی دیگر، لشکر ۳۰ هزار نفره کوفه در برابر لشکر کمتر از ۱۰۰ نفره امام حسین(ع) صفآرایی کرده بودند. این بدعهدان برای مهمانان خود از آب هم دریغ کردند و آب را به روی مهمانان بستند، با این عمل غیر انسانی خود، عطش و نبود آب و تحمل سختی تحریم آب، از سوی دشمن، بر اصحاب امام حسین(ع) تحمیل شد.
همه و همه سختی ها در شب عاشورا در سرزمین کربلا بروز کرد، یک طرف بی آبی و عطش، از طرف دیگر محاصره دشمن، از سویی دیگر آماده شدن برای جنگ نابرابری که به آنان تحمیل شده، و از همه مهمتر آماده سازی این اصحاب برای جنگ فردا و اسارت خانواده همراه، امشب فضای ویژهای در سرزمین کربلا پدید آورده است.
امام (ع) وقتی از ابن سعد برای شب عاشورا وقت گرفت، فرمود: نماز خواندن و قرائت قرآن را دوست دارم، میخواهم در این شب نماز بخوانم و قرآن تلاوت کنم.
امام(ع) علاوه بر عبادت، در شب عاشورا چند کار ویژه انجام داد. در هر فرصتی قرآن میخواند و عبادت میکرد.
همه اصحاب و یارانش را گرد خود جمع کرد و وقتی همه جمع شدند، چراغها را خاموش کرد. در تاریکی در جمع همراهان فرمود: بیعتم را از شما برداشتم. فردا جنگ خواهد شد. جنگ با این جماعت قطعی است. هرکسی میخواهد صحنه را ترک کند، از تاریکی شب استفاده کرده، از این سرزمین برود. اگر کسی حق الناس به گردن دارد، باز گرداند، اما اگر کسی رفت، از منطقه بیرون برود که فردا صدای هل من ناصر مرا نشنود.
از این که کسی رفت یا نرفت، کمتر نوشتهاند؛ شاید تعداد محدودی رفته باشند. آنچه مهم است، نقل قول یاران حضرت(ع) است؛ شاید حضرت به یاد لشکر برادرش افتاده باشد که شب، با امام بیعت کردند و آمادگی خود را برای اعزام اعلام داشتند، قرار شده بود، صبح بعد از نماز صبح حرکت کنند، یاران معاویه مطلع شدند، از طرف معاویه مبالغی بین لشکر امام حسن (ع) ، توزیع کردند، صبح هنگام نماز تعداد انگشت شماری آمده اند و امام تنها شد، از فرمانده گرفته تا پایین تر، کار به آنجا کشیده شد که هنگام نماز صبح، نه تنها هیچ یک از لشکر به اردوگاه نیامدند و امام را تنها گذاشتند ، بلکه زمینه را فراهم کردند، تا به امام حمله کردند و سجاده را از زیر پای حضرت کشیدند و خیمه را بردند و بر ران پای حضرت ضربه زدند.
امام حسین (ع) در شب عاشورا یاران خود را امتحان می کند ، یارانی که پس از اطمینان از جنگ و احتمال زیاد شهادت، اعلام میکردند که حاضرند صدها و هزاران بار در راه امام حسین(ع) قطعه قطعه شوند و باز زنده گردند و به شهادت برسند.
حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه هم به نمایندگی از بنیهاشم، به حضرت اطمینان داد که تا آخرین نفس در راه امام ایستادگی خواهند کرد، امام(ع) وقتی این اخلاص و صفا و یکدلی اصحاب را دید، دعا کرد و فرمود از شما یاران باوفا تر ندیده ام. آنوقت جایگاه آنان را در بهشت نشان داد.
نکته دیگری که برای شب عاشورا نوشتهاند، آمادگی حضرت زینب(س) برای ادامه راه بود. امام(ع) سفارشهای لازمه را به امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) ارائه داد و آنان را برای سختیهای بعدی آماده کرد. در این سفارش کارها به زینب کبری سپرده شد که با هماهنگی امام سجاد (ع) مراحل اسارت را بگذارنند.
روز عاشورا در یک جنگ نابرابر ، که به شهادت امام(ع) و تمامی یارانش در سرزمین کربلا منجر شد، کوفیان به ظاهر پیروز میدان شدند و به عنوان قوم پیروز به خیمهها حمله کردند و باآتش زدن خیمهها علاوه بر غارت اموال مختصری که بود، با هدف امحای دعوت نامه ها خیمه ها را آتش زدند که در این آتش سوزی همه دعوتنامههایی را که برای امام(ع) فرستاده بودند، از بین برود، تا به دست عبیدالله بن زیاد نرسد و نام آنها به عنوان دعوتکنندگان فرزند رسولالله(ص) مطرح نشود.
دلیل این ادعا این است که دشمن در حمله به خیمه ها که با هدف غارت اموال صورت گرفت و حتی به انگشتر و گوشواره به قیمت بریدن گوش و انگشت رحم نکرده اند ، چگونه از خیمه هایی که در آن زمان از قیمت و ارزش بالایی برخوردار بود ، گذشتند و آنها را به آتش کشیدند، دلیل آتش زدن خیمه ها را می توان، امحای نامههایی هایی دانست که امام هنگام جلوگیری راه برامام توسط لشکر حر بن یزید ریاحی ، امام به آنها اشاره داشت.
نظر شما