به گزارش قدس آنلاین؛ اگر داخل صحن مسجد گوهرشاد کنجکاوانه سری چرخانده باشید، حتماً تابلو «شبستان نهاوندی» به چشمتان خورده است. یحتمل ماجرای جالبی که درباره علت نامگذاری این مکان نقل میکنند نیز به گوشتان خورده باشد. اگر به چشم و گوشتان هم نخورده، با اندک جستوجویی در اینترنت قابل یافتن است. کافی است در نوار جستوجو بنویسید: «شیخ علی اکبر نهاوندی».
سرتان را درد نیاورم، میخواهیم در مجموعه مطالبی با عنوان «شبستان نهاوندی»، گزیدههایی ناب از منبرهای ایشان را بیاوریم. منبرهایی که همین ۱۰۰سال پیش در شبستانها و رواقهای حرم مطهر امام رضا(ع)، خیلی از اهل علم و زائران و مجاوران پایش نشستند و چیزها یاد گرفتند. خود مرحوم شیخ همت میکند و این منبرها را در کتابی با عنوان «خزینه الجواهر فی زینه المنابر» گرد میآورد. علت انتخاب این عنوان را هم این طور شرح میدهد: چون «این کتاب قائده بخش اصاغر و اکابر و زینتبخش محافظ و مساجد و منابر است».
بیتعارف بگویم، با اینکه ۱۰۰ سال میگذرد ولی این کتاب را که ورق میزنی، بوی حرفهای نو را از لابهلای ورقهای کهنهاش میتوانی بشنوی. قرار است در این ستون، خلاصهای بازنویسی شده از مطالب این کتاب را که شرح و تفسیر ۴۰ آیه و ۷۷ روایت و ۸۰ موعظه و ۲۰۰ حکایت است، منتشر کنیم.
در نخستین نمونه، به نکاتی میپردازیم که آیتالله شیخ علی اکبر نهاوندی در تفسیر آیه «یا ایها الذین آمنوا امنوا...»(نساء/۱۳۶) ذکر کرده است.
مرحوم شیخ درباره مراد و منظور از «امنوا» در این آیه مینویسد: منظور از «امنوا» و ایمان اول، تحصیل و بدست آوردن آن و مراد از «امنوا»ی دوم، اثبات و تداوم این ایمان است. بنابراین معنی ظاهری آیه این میشود ای کسانی که خداوند به شما نعمت ایمان روزی فرموده است، ایمان خود را نگهداری کنید و قدرش را بدانید و نگذارید این گوهر گرانبها از دست شما برود. بدیهی است ارتکاب فراوان گناهان بالاخره ایمان را از مؤمن زائل میکند همانطور که در روایتی علوی آمده «الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛ حسد ایمان را میخورد چنان که آتش، هیزم را» (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج ۴، ص ۳۵۴). همچنین قول باریتعالی است که آدمی بهخاطر کثرت معصیت به جایی میرسد که «ثم کان عاقبة الذین أساءوا السوأی أن کذبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزون؛ سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!»(روم/۱۰)
در کتاب محبوب «مصابیح القلوب» نیز روایتی آمده که حضرت رسول(ص) بر بالین بیماری آمد و به او فرمود بگو «لا اله الا الله» ولی بیمار امتناع کرده و گفت: «نمیگویم و نخواهم گفت و پشیمانم از اینکه ۶۰ سال گفتهام». اینها را گفت و جان به مالک دوزخ تسلیم کرد. از همسرش درباره اهتمامش به نماز و روزه پرسیدند و اینطور شنیدند که نماز و روزهاش برقرار بوده است. با تعجب از دلیل مرگش به حالت کفر پرسیدند. گفت: «هر شب تا قدحی شراب نمیخورد، نمیخوابید». آنجا بود که با خود گفتند:«حال معلوم شد بهخاطر شومی شراب، کافر از دنیا رفته است».
نظر شما