تحولات لبنان و فلسطین

۱۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۶
کد خبر: 923463

۵۲ سال پیش مثل امروز بود که استقلال (بگویید جدایی) بحرین از ایران به طور رسمی اعلام شد.

پُلتیک انگلیسی

هرچند همین حالا هم اگر در منابع تاریخی جست‌وجو کنید خیلی‌ها نوشته‌اند جدایی بحرین از ایران پس از کشمکش‌های دو سه ساله اتفاق افتاد، ولی واقعیت این است که  در آن زمان ماجرای جدایی بحرین و کشمکش‌های ایران با انگلیسی‌ها درست مثل اختلاف‌نظر بر سر دیگر جزایر خلیج‌فارس، پیشینه‌ای دست‌کم ۱۵۰ ساله داشت.


دو پای انگلیس در یک کفش
از اسناد و شواهد تاریخی واضح و مبرهن مبنی بر مالکیت ایران بر جزایر مختلف خلیج‌فارس که درباره آن‌ها بسیار گفته شده اگر بگذریم، به دوره قاجار می‌رسیم که تقریباً اوج دوران سستی و فشلی حکومت و سلطنت ایران بود. از آغاز قرن۱۹ میلادی انگلیسی‌ها از همین مسئله سوءاستفاده کرده و بساطشان را در خلیج‌فارس پهن کرده و بعد هم طی قراردادهایی که با برخی شیوخ منطقه بستند، آن‌ها را تحت‌الحمایه خودشان کردند. درباره بحرین هم مدعی شدند در سال۱۸۲۰ دولت بریتانیا، شیخ بحرین را مستقل اعلام کرده و حاکمیتش را به رسمیت شناخته است.
اعتراض‌های ایران در مراحل مختلف هم حتی سبب نشد انگلیسی‌ها را کک بگزد! آن‌ها تا پس از جنگ جهانی دوم و زمانی که احساس کردند دیگر ابرقدرت نیستند و نمی‌توانند در همه مستعمرات حضور داشته باشند، هر بار اعتراض و پیگری دیپلماتیک ایرانی‌ها را پشت گوش انداختند. زمانی هم که قرار بود بار و بُنه سیاسی و نظامی‌شان را جمع کرده و به ظاهر از منطقه بروند هنوز، دو تا پای دیپلماسی‌شان درباره بحرین، توی یک کفش بود.
ظاهر ماجرا این بود که شاه ایران در نشست و برخاست با مشاورانش به این نتیجه رسیده مسئله کشدار مالکیت بر بحرین را از طریق مجاری بین‌المللی حل و فصل کند. مثلاً بحرین فقیر و بی‌اهمیت را که جز دردسر حاصلی برای کشور ندارد، به صورت مسالمت‌آمیز و پس از برگزاری همه‌پرسی در بحرین، بدهد برود، به جایش مالکیت ایران بر ابوموسی را تثبیت و محکم کند!
 
فکر آبروی من باشید!
واقعیت ماجرا را اما سردنیس رایت، سفیر وقت انگلیس در ایران جور دیگری بیان می‌کند: «بحرین حدود ۱۵۰ سال برای بریتانیا محل بحث و کشمکش بود. ایرانی‌ها مدارک قابل توجهی داشتند که از حیث تاریخی بحرین همیشه متعلق به امپراتوری ایران بوده است... حتی در دوره‌هایی نمایندگان مجلس انگلیس هم بر حق حاکمیت تاریخی ایران بر بحرین تأکید کرده بودند، اما از قرن ۱۹، انگلیس ادعاهایی را در این باره مطرح کرد که مالکیت بحرین متعلق به آل خلیفه است... ما با بحرین مثل دیگر شیخ‌نشین‌ها قرارداد محافظت از منافع آن‌ها را امضا کرده بودیم... سال ۴۷ که دولت انگلیس اعلام کرد قصد خروج از منطقه را دارد، به نظرمان رسید بهترین راه برای ایجاد ثبات در منطقه تشویق شیخ‌نشین‌ها به تشکیل اتحادیه‌ای از شیخ‌نشین‌های عربی بود... طرح مسئله جزایر سه‌گانه هم بود... این ایران را نگران کرد.
در واقع باید بگویم این‌ها، اقدام شیطنت‌آمیز انگلیس بود. هنگام ترک منطقه... مذاکرات معمول و اولیه برای بحرین شکست خورد و من دو بار در سال‌های ۴۶ و ۴۷ با شاه ملاقات کردم تا ببینم می‌شود به توافق کلی درباره نه تنها بحرین بلکه خطوط انتقال نفت، ابوموسی و... دست پیدا کرد... شاه فقط درباره بحرین صحبت کرد و گفت قصدم اشغال بحرین نیست، اما از لحاظ تاریخی ادعای مالکیت بر بحرین را داریم... او گفت البته مروارید بحرین تمام شده و نفت هم در حال تمام شدن است، اما دست کشیدن از بحرین برای وجهه من، خوب نیست...حداقل باید راه‌حلی برای حفظ آبرو پیدا کنیم... سناتور مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات پیش من می‌آمد و درباره بحرین حرف می‌زدیم... من به او گفتم چطور است ماجرا را به سازمان ملل بسپاریم، مسعودی گفت خوب است... فردا با شاه ملاقات دارم و این نکته را منتقل می‌کنم...دو روز بعد هم زنگ زد برای صرف چای بیا... رفتم و او گفت شاه از این ایده خوشش آمده...من به لندن تلگراف زدم و گفتم شاه از ایده ما خوشش آمده...».

همه‌پرسی یا نظرسنجی؟
شاه که زمانی به‌ صراحت اعلام کرده بود بحرین استان چهاردهم ماست و از آن دست نمی‌کشیم، همراه انگلیسی‌ها و برای واگذاری آبرومندانه بحرین و کم کردن پیامدهایش، دو مسئله را دستاویز قرار داد. نخست اینکه بحرین چیزی جز دردسر و هزینه‌سازی برای کشور ندارد و دوم اینکه سازمان ملل در بحرین همه‌پرسی استقلال از ایران را برگزار کند.
ادعای شاه مبنی بر دردسر بودن بحرین در حالی بود که اسناد و مدارک تاریخی می‌گوید همان زمان سالانه چیزی حدود۳هزارو۸۰۰ هزار تن نفت از چاه‌های بحرین استخراج می‌شد. حالا صنایع آلومینیوم و شیلات این سرزمین به کنار!
قول برگزاری همه‌پرسی در بحرین توسط سازمان ملل هم ازجمله دوز و کلک‌های انگلیسی بود. دکتر مجید تفرشی طی مصاحبه‌ای در این باره گفته است: «آقای اوتانت، دبیرکل سازمان ملل، نماینده‌ای را معرفی می‌کند که او به بحرین می‌رود و چیزی به نام رفراندوم برگزار می‌کند. در قرار ایران و سازمان ملل کلمه رفراندوم آمده است، اما بلافاصله با تحریک انگلیس و در واقع با اصرار شیخ بحرین این تغییر می‌کند؛ یعنی استدلالی که شیخ آل‌خلیفه می‌آورد این است که اگر مسئله رفراندوم از روز اول جا بیفتد، در آینده ممکن است مردم بر سر سلطنت من هم بخواهند رفراندوم برگزار شود، بنابراین برخلاف قولی که به ایران داده بودند، رفراندوم با کلک و حقه‌بازی و بدون‌شک با سیاست خارجی ضعیف ایران به نظرسنجی تبدیل می‌شود. تک‌تک کاغذهای این ماجرا موجود است...».

خبرنگار: مجیـد تربـت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.