به گزارش قدس آنلاین، سالها مجری محبوب برنامه «کتابباز» بود ولی پس از خداحافظی با تلویزیون، مانند بسیاری از همتایانش به کار در شبکه نمایش خانگی روی آورد و حالا آخر هر هفته با سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» میزبان نگاه مخاطبان است.
این سریال قصه محوری خاصی ندارد و اتفاقات پیرامون چند شخصیت اصلی سریال رخ میدهد. خانواده ربانی که در یک ساختمان زندگی میکنند در ارتباط با مسائل روزمرهشان با اتفاقاتی روبهرو میشوند که آنها را در مسیر بحرانهایی قرار میدهد. اگرچه قسمتهای اول کمی کسلکننده به نظر میرسید اما قصه هر چه پیش رفت با پرداخت بیشتر شخصیتها و اتفاقهای پیچیده در داستان، موقعیتهای پیشبینی نشده و خندهداری خلق شد.
یک کمدی شریف و تمیز
کمدی سروش صحت، شوخیهای جنسی و لودگی ندارد و یک کمدی شریف و تمیز است. او حاضر نیست به هر قیمتی، مخاطب را بخنداند. موقعیتهای کمدی که این فیلمساز در اثرش خلق میکند، آشکار و هویدا نیست و مخاطب را به فکر وامیدارد. اگرچه جنس کمدی او لودگی ندارد اما کاریکاتوری است. فیلمساز با نمایش اغراقآمیز ویژگیهای رفتاری شخصیتهایش به بیننده تلنگر میزند. رفتارهایی که گاه از خودمان یا اطرافیانمان سر میزند در این سریال به شکلی کاریکاتوری در شخصیتها نمایان میشود مثلاً رفتارهای پرخاشگرانه و طلبکارانه گلی با نامزدش نیما یا توهم موفقیتی که شهرام در حرفه خوانندگی دارد، عشق جلال در میانسالی، دوستان خیالی شاهین و دیگر خصوصیات اغراق شده شخصیتها، مضامین سریال را چند لایه کرده است.
شخصیتهای متعددی با ویژگیهای خاص و منحصر به فردی در این سریال حضور دارند. برخی از این شخصیتها بیشتر شبیه کاریکاتور هستند و برخی دیگر نیز متأسفانه تبدیل به تیپ میشوند و پا را فراتر از این موضوع نمیگذارند اما عمده کاراکترها عمق و جان دارند و میتوان متوجه تلاش فیلمنامهنویس برای پرداخت به آنها شد.
سروش صحت در انتخاب بازیگران خود معمولاً برای مخاطب غافلگیری دارد و در اینجا نیز به جز مجید یوسفی و حضور موفقش در نقش نیما ربانی، دیگر بازیگران سریال که چهرههای کمتر شناخته شدهای هستند هم به خوبی ظاهر شدند. از قدرتالله ایزدی بگیرید که مدتها در ذهن مخاطب با کاراکتر کارآگاه رشید باقی مانده بود و حالا در نقشآفرینی جلال، کاراکتری بامزه و خندهدار را به تصویر کشید تا علی مصفا که جنس بازی و چهرهاش با سایر بازیگران متفاوت است ولی توانسته نقش متمایز خود را در سریال جا بدهد.
رنگینکمانی از شخصیتپردازی
با اینکه تکثر کاراکترها در این سریال میتوانست به نقطه ضعف آن برای دوری از قصه محوری تبدیل شود ولی این تکثر به دلیل سیر در جهان ذهنی و شخصی هر کاراکتر به نقطه قوت آن بدل شده است. شخصیت شاهین با بازی علی مصفا که بازی پراَکتی ندارد پس از پیدا شدن حفرهای در اتاقش و رفتن به حفره ذهنیاش، جذابتر شده است. شاهین تلاشی برای یک بازی زیرپوستی یا پراَکت ندارد اما موقعیتهایی که برای این شخصیت خلق میشود، او را منحصر به فرد کرده است.
دایی گلی هم شخصیتی خودبرتربینی دارد و تصور میکند هر آنچه میگوید یا فکر میکند باید تحقق یابد. گلی از همه طلبکار است و نیما با وجود ارتباط پرچالشی که با نامزدش دارد ولی همچنان بر تداوم این ارتباط اصرار میورزد. شهرام هم در رؤیای رسیدن به شهرت در خوانندگی به سر میبرد. هر یک از شخصیتهای سریال، طیفهای مختلفی از جامعه را نمایندگی میکنند که در خانواده یا محیطهای کاری و اجتماعی با آنها سروکار داریم ولی این رفتارها در شخصیتهای سریال، شکلی کاریکاتوری و غلوآمیز پیدا کردهاند که در جهانِ خودبسنده سریال، باورپذیر هستند.
سفر به مناطق مختلف ایران
صحت در این سریال به نمایش جهانبینیاش نزدیک شده است و گویی بیشتر در جهان ذهنی خودش سیر میکند و این سیر در جهان ذهنی به سیر در جهان واقعی هم میرسد. در قسمتهای اخیر سریال، ماجراها به نقاطی خارج از تهران گره میخورند که لوکیشنهای جذابی با فرهنگهای بومی تماشایی دارند، سفر به قشم و سفر به اصفهان فقط تغییر لوکیشن نیست بلکه نمایش گنجینههای ارزشمندی در بسترهای جغرافیایی و فرهنگی آن مناطق است که با ترسیم بخشی از موسیقی، لهجه، سوغاتی و آداب و رسوم مردم این شهرها عیان شده است.
یکی دیگر از نقاط قوت سریال، فیلمنامه آن و دیالوگنویسی حساب شده و تأملبرانگیز برای شخصیتهاست. کاراکترها با قرار گرفتن در موقعیت عادی دیالوگهایی غنی و گاه غیرعادی میگویند. دستپخت مشترک سروش صحت و ایمان صفایی در فیلمنامهنویسی معمولاً نتیجهای کمنقص و دلنشین در پی دارد. این دو با خلق فضایی سورئال و تئاتری در سریال، اتفاقهای عادی و جاری زندگی را از دریچه دیگری به تصویر کشیدهاند. موسیقی در این سریال هم مانند دیگر آثار صحت در خدمت فضای سورئال اثر درآمده و میتوان گفت به امضای صحت در آثارش تبدیل شده است.
چاشنی مطبوع فانتزی
صحت در این سریال با ادای دین نسبت به بازیگران قدیمی و پیشکسوت که این روزها خبر کمتری از آنها میشنویم سعی کرده با دادن نقشهایی کوتاه از آنها به خوبی یاد کند. این ماجرا نشان میدهد جهانبینی او در آثارش یک ژست خالی نیست و واقعاً بخشی از روح و وجودش را در آثارش به جا میگذارد. او توانسته مخاطب عمیقتر را هم با خود همراه کند و با روایتهای متفاوتش، بستری فراهم کند تا مخاطبان سختپسند هم از قصه و اتفاقهای یک سریال کمدی لذت ببرند. پی بردن به لایههای زیرین اتفاقهای جاری این سریال سبب میشود تا مخاطب، بهتر متوجه شوخیها و طنز جاری در کلیت سریال شده و فضای کلی سریال برایش ملموستر شود و چاشنی فانتزی شوخیها هم برایش مطبوع و دلنشین باشد.
سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» جهانی را مقابل چشم بیننده ترسیم میکند که مختص فیلمساز است و نشاندهنده تلاش صحت در ملموس کردن این جهان ناشناخته برای مخاطب. در واقع بارزترین مصداق آثار صحت، نوع فانتزی فیلم و سریالهای او است تا مخاطب را در جهان ذهنی متفاوتش غوطهور کند.
نظر شما