الهه ضمیری- خبرنگار تحریریه جوان قدس: دیدگاه کودکان از طلاق، بر چگونگی واکنش آنها تاثیر میگذارد. واکنش های هیجانی و روانی کودکان به طلاق متفاوت است. این واکنش ها طبیعی هستند و بزرگسالان نیز ممکن است کموبیش این واکنش ها را تجربه کنند. بین شش ماه تا یک سال طول میکشد تا کودکان با شرایط دشوار جدایی والدین کنار آیند.
در این گزارش، به واکنش های عمده کودکان نسبت به طلاق میپردازیم. والدین باید در صورت مشاهده این علائم، به جای انکار، بی توجهی و سرزنش کودکان، از آنها مراقبت و حمایت کنند، تا این دوران را با آسیب روانی کمتری پشت سر بگذارند.
واکنشهای هیجانی کودکان به طلاق
۱-احساس تقصیر و گناه
بدون توجه به نقش کودک در طلاق، کودکان فکر میکنند که باعث طلاق والدین شده اند. کودکان خردسال فکر میکنند که شیطنت، بازیگوشی و بدرفتاری آنان باعث شد که کار والدین به اینجا بکشد. کودکان بزرگتر و نوجوان نیز، بر این باورند که باید کاری میکردند تا مانع طلاق والدین میشدند. در این حالت، والدین باید به فرزندان این اطمینان را بدهند که آنها در قضیه طلاق نقشی نداشتند و کاملا بی تقصیر هستند.
۲-احساس طرد شدن و تنهایی
احساس طرد شدن و تنهایی در کودکان هراس ایجاد میکند. آنها نگران هستند که مبادا والدین تمایلی به دیدن آنها نداشته باشند، مبادا آنها را برای همیشه ترک کنند و به حال خود بگذارند. آنها حتی ممکن است درباره مرگ والدین حرف بزنند و کابوس هایی درباره مرگ والدین ببینند. والدین در صورت مشاهده چنین چیزی، باید به فرزندان اطمینان دهند که همواره در کنارشان هستند و هرگز آنان را ترک نخواهند کرد. چسبیدن به والدین و آغوش خواهی بی اندازه از نشانه های احساس و طرد و تنهایی در کودکان خردسال است. والدین در این حالت، باید کودکان را در آغوش بگیرند و از جملات اطمینان بخش استفاده کنند.
۳-خشم و پرخاشگری
احساس خشم و پرخاشگری نسبت به یکی از والدین یا هر دوی آنها، یکی دیگر از واکنش های معمول کودکان طلاق است. انتقاد، فریاد زدن و قهر کردن از جمله نشانه های شایع خشم به شمار میروند. در مواردی هم ممکن است کودکان به پرخاشگری کلامی (مانند توهین و فحاشی) یا پرخاشگری عملی (مانند پرت کردن و شکستن اشیا) دست بزنند. البته این نوع پرخاشگری معمولا در کودکانی دیده میشود که والدینشان نسبت به هم اینگونه رفتار میکردند. خشم گاهی ممکن است متوجه خود شود. خودزنی، مانند کوبیدن سر به دیوار، غذا نخوردن، اجتناب از تماس با دوستان، ایراد گیری و متهم کردن خود، از دیگر نشانه های خشم نسبت به خود است. در این حالت، والدین باید از تنبیه یا مقابله با کودکان بپرهیزند و با آنها حرف بزند و حق خشمگین شدن را به آنها دهند.
۴-غم و اندوه
از دست دادن یکی از والدین، تغییر محیط زندگی، مشکلات مالی و... همگی دلایل خوبی هستند که کودکان طلاق احساس غم و اندوه کنند. در این حالت، والدین باید به کودکان فرصت دهند تا هیجانات خود را بیرون بریزند و هنگامی که کودکان مایل به گریستن هستند، از این کار ممانعت نکنند.
۵-ترس و اضطراب
فروپاشی خانواده و رابطه والدین به احساس امنیت روانی کودکان صدمه میزند و این ترس را در دل آنان ایجاد میکند که مبادا والد دیگر را هم از دست بدهند، مبادا تنها شوند و یا اتفاق ناخوشایند دیگری در آینده رخ دهد. این افکار، اضطرابزا هستند و تشدید اضطراب بر عملکرد تحصیلی، روابط اجتماعی و تفریحات کودک تاثیر میگذارد. والدین، در صورت مشاهده اضطراب در کودک، باید حس حمایتگری خود را متوجه او کنند، اوقات کودک را با فعالیت های تفریحی پر کنند، از مشاجره و دعوا چه به صورت حضوری و چه تلفنی در حضور کودک بپرهیزند و در صورت بروز اضطراب های شدید، او را به روانشناس کودک ارجاع دهند.
۶-بازگشت (پسرفت عاطفی)
بازگشت، واکنشی دفاعی است که در برخی از کودکان طلاق شایع است. عده ای از کوکان، در واکنش به رویداد های استرس زا، به مراحل پایین تر رشدی، بازگشت میکنند. برای مثال، کودکانی که به راحتی بر ادرار خود کنترل دارند، ممکن است بعد از طلاق والدین، کنترل بر خود را از دست دهند و مایل به استفاده از پوشک باشند و یا شب ها رختخواب خود را خیس کنند. والدین، باید در مواجهه با چنین مواردی، کودک را بپذیرند و به آن، محبت و توجه کنند، از انتقاد بپرهیزند، از او بخواهند تا درباره احساسات خود حرف بزند و با ملایمت و تشویق به او کمک کنند تا رفتار بازگشتی را کنار بگذارد.
۷-مشکلات تحصیلی
افت تحصیلی، بی رغبتی به درس و مدرسه، از دیگر مشکلات کودکان طلاق است. اشتغال ذهنی به جدایی والدین و مشکلات بین والدین پس از جدایی، عامل مهم کاهش توجه و تمرکز کودکان و نوجوانان پس از جدایی است. در صورت وجود مشکلات تحصیلی، والدین باید فرزندان خود را درک کنند و از انتظار خود نسبت به آنها بکاهند و با کمک در درس و حمایت عاطفی، آنها را یاری کنند تا بتوانند مرحله دشوار سازگاری پس از طلاق را به خوبی سپری کنند.
اطلاع دادن به مربی و آموزگار مدرسه نیز مهم است. در صورتی که مربیان از وضعیت روانی و مشکلات خانوادگی کودک با خبر باشند، نه تنها از انتظارات خود میکاهند، بلکه سعی میکنند کودک را مورد حمایت قرار دهند. توجه، محبت و مهربانی آموزگاران نسبت به کودک سبب میشود، که آنها انگیزه بیشتری برای حضور در مدرسه و مطالعه پیدا کنند.
نظر شما